یادداشت

بحران «فرقه گرایی» و آینده ایران؛ به بهانه حملات به نرگس محمدی و جایزه نوبلِ صلح

شیب تند حرکت بخشی و طیفی از هواداران بازگشت نظم سلطانی به ایران آینده به سوی «فرقه‌گرایی» از همان روزهای نخستین جنبش سبز نگرانی بخش عمده‌‌ای از تحلیل‌گران مستقل و دلسوز را برانگیخته بود و به تناوب و بسامد، هشدارها، راهکارها، همدلی‌ها و همگامی‌هایی از سوی این دلسوزان برای ترمیم این شکاف خطرخیز ارائه شده است. جنبش مهسا و مجموعه تحولاتی که پس از آن در عالم سیاست ایرانی (داخل و خارج حکومت) رخ داده است، این حرکت نزولی و سقوطی را سرعتی مضاعف بخشیده و گویی از حرکت در مسیر تبدیل شدن به یک فرقه سیاسی مانند مجاهدین، امروز دیگر می‌توان از «فرقه پهلوی» سراغ گرفت و مابه‌ازاهای خارجی و واقعی این جریان را برشمرد و نشان داد.

حملات بی‌امان و تخریب‌های مشکوک این جریان علیه تمامیت مخالفان جمهوری اسلامی که هیچ علاقه‌ای به بازگشت سلطنت ندارند، در تازه‌ترین رخداد جهانی یعنی اهدای جایزه صلح نوبل به نرگس محمدی، وارد فازی جدی‌تر و خطرناک‌تر شده است. این جریان تندخو، دیگرستیز، فرقه‌گرا و بت‌پرست سیاسی، در نگرانی وسواس‌گونه و عدم امنیتی روانی مزمنی که نسبت به شخصیت محبوب خود دارند، یک روز در توییتر، اعتصاب غذای نسرین ستوده را تمسخر می‌کنند و امروز نیز به نرگس محمدی حمله می‌کنند. گویی کل بشریت و تمام جهان باید سجده‌گزار درگاه بت سیاسی این جماعت باشد و هر حرکتی فرای این بت‌پرستی، به گمان بیمارگون این جماعت، توطئه و دسیسه و خیانت است. (پیشتر از مفهوم «کوررنگی سیاسی» برای تببین این نوع سیاست‌ورزی یاد کرده‌ام.)

یکی از ویژگی‌هایی که «خمینیسم» از «پهلویسم» گرفته است، همین فرقه‌گرایی و بت‌پرستی است و با کمال حیرت نسل جدید این جریان نیز در گردابی از بی‌سوادی تاریخی، نافهمی سیاست، دیگرستیزی و نفی و نهی حق ذاتی و اولیه هر انسانی برای اظهار نظر و فعالیت سیاسی گرفتار شده‌اند، «آتش به اختیارِ» حمله و سرکوب و تخریب شده‌اند. دقیقاً متناسب با رویکردهایی که یک فرقه سیاسی یا ایدئولوژیک در پیشبرد دستورکار خود پیشه می‌کند.

در حالی‌که قاطبه مردم ایران و تحقیقاً اکثریت مطلق کنشگران، مبارزان و مخالفان جمهوری اسلامی از اهدای این جایزه استقبال کرده‌اند و آن‌را متعلق به «مردم ایران» می‌دانند و نرگس محمدی را نماد و سمبلی از مردم مبارز ایران، این فرقه با برخوردی «مصداقی» و «جدلی» درصدد تخریب کسی هستند که همچنان در زندان جمهوری اسلامی است و افکار عمومی جهانی به احترام مبارزات سالیان وی، به او جایزه صلح داده است.

این الگوی تکرار شده در تمام این سال‌ها، خبر از وخامت اوضاع این فرقه دارد. دیروز نسرین ستوده، امروز نرگس محمدی و فردا کس دیگری. زنگ خطر تبدیل این فرقه به یکی از ستون‌های فاشیسم ایرانی در آینده، مدت‌هاست به صدا درآمده و اگر امروز برای درمان این غده چرکین درمان و راهکاری اندیشیده نشود، دور نیست که در کنار سلطنت و استبداد فقیه که بزرگترین مشکل و بحران ایران و ایرانیست، فاشیسم جدید، گرهی کور بر آینده ایران زند و با بازتولید تمام مناسبات فاشیسمی موجود در عرصه سیاست و فرهنگ ایرانی، روند تحقق دموکراسی و آزادی سیاسی و اجتماعی را به سمت جنگ و خشونت داخلی منحرف کند.

رضا پهلوی نیز که در رویای مرکزیت اتحاد مخالفان جمهوری اسلامی‌ست، امروز دچار فرقه‌ای شده که اصلی‌ترین عامل انشقاق و شکاف و نقار در میان مخالفان است و دودلی و تردیدهای شخصی، شخصیتی و سیاسی وی نیز مانع از هرگونه حرکت در مسیر درست و بالمآل رکود و ایستایی شده است و وضعیت وی در کارنامه‌ای سراسر شکست در ایجاد حتی اتحاد در میان طرفداران خود نیز نماد این تردیدهای جدی است.

Recent Posts

معاویه: یک عرب ایرانی یا مسیحی؟

مسعود امیرخلیلی

۱۳ آبان ۱۴۰۳

آقای خامنه‌ای، ۱۳ آبان و شورای‌ نگهبانِ جهان

۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…

۱۳ آبان ۱۴۰۳

آیا پذیرفتگان دیکتاتوری مقصرند؟!

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…

۱۳ آبان ۱۴۰۳

روز جهانی وگن؛ به یاد بی‌صداترین و بی‌دفاع‌ترینِ ستمدیدگان!

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است…

۱۲ آبان ۱۴۰۳

اسرائیل؛ درون شورویه و بیرون مستبده!

درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…

۰۸ آبان ۱۴۰۳