بازی حذفی اسرائیل و فلسطین

نصرالله لشنی

ماجرای درگیری و جنگ اسرائیل و فلسطین تبدیل به یک بازی حذفی شده که جز با حذف یکی از دو کشور پایان نمی‌گیرد. درواقع سیر تحولات آن‌چنان بوده که رهبران جمهوری اسلامی می‌خواسته‌اند. آیت‌الله خمینی رهبر انقلاب ۵۷ و‌ بنیانگذار جمهوری اسلامی روزی گفته بود که «اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود»، حال اگرچه اسرائیل محو نشده، اما بازی به آن مرحله رسیده است. مرحله‌ی حذف تمام و مطلق یکی از طرفین، یا اسرائیل باید محو شود یا فلسطین!

در مجموعه رویدادهایی که به انتفاضه‌ی اول معروف شد، جنبش فلسطینیان توانست افکار عمومی جهانی را به نفع خود جلب کند و در معادلات منطقه‌ای با توجه به حمایت کشورهای عربی، نسبت به اسرائیل دست بالا را بگیرد و گامی به منظور تشکیل کشور مستقل فلسطینی پیش رود. بعد از پیروزی اسرائیل در جنگ با اعراب در سال ۱۹۶۷ میلادی کرانه‌ی باختری و نوار غزه به طور کامل به اشغال اسرائیل درآمد. عمل‌کرد و رفتار دولت‌های اسرائیلی با مردم این منطقه کاملاً غیرانسانی و تحقیرآمیز بود. در سال ۱۹۸۷ ، بعد از ۲۰ سال اشغال و تحقیر، یک تصادف و کشته شدن ۴ کارگر فلسطینی موجب فوران خشم و اعتراض عمومی شد. ۳ تن از کارگران کشته شده در تصادف از ساکنین اردوگاه آوارگان جبالیه بودند. همین موجب شد که جنبش انتفاضه از آن اردوگاه آغاز و سراسر سرزمین اشغالی را دربرگیرد.

انتفاضه‌ی اول یک جنبش کاملاً خشونت‌پرهیز بود، خشونت‌های جنبی جنبش – به جز پرتاب سنگ – محدود می‌شد به پرتاب چند کوکتل‌مولوتف که کمترین تاثیری در مقابله با ارتش اسرائیل و جنگ‌افزارهای آن نداشت. حماس نیز ۲ بمب کنار جاده‌ای منفجر کرد که بیشتر یک نمایش و خودنمایی بود تا یک کار عملی تاثیرگذار و نتیجه‌بخش؛ به یک سرباز اسرائیلی نیز با چاقو حمله کرده بودند.

محوریت و دست بالا داشتن ساف (سازمان آزادی‌بخش فلسطین، که عبارت بودند از گروه‌های فتح، جبهه‌ی مردمی، جبهه‌ی دموکراتیک و حزب کمونیست فلسطین) در جنبش انتفاضه موجب شد که از گسترش خشونت جلوگیری شود و مبتنی بر استراتژی مقاومت مدنی دوام آورد. تاکتیک‌های اعتراضی برآمده از دل این استراتژی – به غیر از پرتاب سنگ – عبارت بودند از اعتصابات عمومی، کار نکردن در شهرک‌های اسرائیلی، تحریم نهادهای مدنی اسرائیلی، تحریم محصولات اسرائیلی، پرداخت نکردن مالیات، امتناع از رانندگی با مجوزهای اسرائیلی و …

جنبش اگرچه در ابتدا یک قیام خودجوش اعتراضی بود، اما به سرعت با رهبرانی چون خانم حنان عشراوی و آقایان فیصل حسینی و حیدر عبدالشافی به یک جنبش مدنی گسترده تبدیل شد. حضور زنان در خط مقدم و رهبری جنبش یکی از عوامل اصلی خشونت‌پرهیزی و جلوگیری از به خشونت گراییدن جنبش بود. در تمام بیانیه‌هایی که «رهبری متحد ملی قیام» منتشر می‌کرد بر خشونت‌پرهیزی جنبش تاکید می‌شد و از فلسطینیان می‌خواستند که هرگز از سلاح استفاده نکنند، چراکه موجب انتقام‌جویی گسترده از جانب اسرائیل و ضعف جنبش می‌شود.

گروه‌های نظامی حماس و جهاد اسلامی به‌طور جدی در حاشیه و منفعل شده بودند. رهبری انتفاضه‌ی اول بنابر اصل «شعار محدود، مقاومت نامحدود» (به قول لطف‌الله میثمی) از مطالبه‌ی شعاری و غیرواقعی آزادی کل فلسطین و نابودی اسرائیل دست کشیدند و مطالبات مشخص و محدود خود را در چند مورد فرموله کردند: لغو مقررات منع آمدوشد و ایست‌های بازرسی، خروج کامل اسرائیل از نوار غزه و کرانه‌ی باختری، و ایجاد دولت فلسطین در کرانه‌ی باختری.

در مدت زمان جنبش که تقریباً ۶ سال به طول انجامید حدود ۱۲۰۰ فلسطینی کشته شدند که برخی‌شان کودکان زیر ۱۷ سال بودند (در سال اول انتفاضه ۵۳ کودک فلسطینی زیر ۱۷ سال توسط ارتش اسرائیل کشته شدند). از اسرائیلی‌ها نیز ۱۰۰ غیرنظامی و ۶۰ نظامی کشته شدند. عملیات‌های اسرائیل برای کشتن فلسطینی‌ها حتی در دیگر کشورها نیز انجام می‌شد؛ برای مثال ابوجهاد یا خلیل‌الوزیر، از رهبران ساف، که در تونس بود توسط اسرائیلی‌ها ترور شد.

کشورهای عربی در اجلاس اتحادیه عرب کمک مالی به جنبش فلسطینیان را تصویب کردند و موجب تقویت بیشتر انتفاضه شد. حضور زنان در نقش رهبری و خط مقدم جنبش، و همچنین استراتژی مقاومت مدنی و خشونت‌پرهیزی موجب شد که افکار عمومی بین‌المللی به حمایت از مطالبات فلسطینیان برخیزند و سیاست‌های اسرائیل در قبال مردم فلسطین در رسانه‌ها و مجامع بین‌المللی مورد انتقاد قرار گیرد و شورای امنیت سازمان ملل در قطع‌نامه‌های ۶۰۷ و ۶۰۸ اسرائیل را محکوم کند. اگر وتوهای مکرر آمریکا نبود اسرائیل با قطع‌نامه‌ها و محکومیت‌های بیشتری مواجه می‌شد.

حد زدن به مطالبه‌ی شعاریِ محو اسرائیل به‌واسطه‌ی واقعیت‌های عینی توسط رهبری جنبش موجب تمرکز بر تشکیل دو دولت مستقل اسرائیلی و فلسطینی شد. باب مذاکرات بین اسرائیل و ساف (به‌عنوان نماینده‌ی فلسطینیان) باز شد، شکست سیاست «مشت آهنین»، وجهه بین‌المللی رو به وخامت اسرائیل، محکومیت‌های چندگانه در سازمان ملل، قطع روابط قانونی و اداری اردن با کرانه‌ی باختری، و به رسمیت شناختن سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) به‌عنوان نماینده‌ی مردم فلسطین توسط ایالات متحده‌ی آمریکا، اسحاق رابین را وادار کرد تا مذاکره را بپذیرد. مذاکرات صلح مادرید و پیمان اسلو نتیجه‌ی انتفاضه‌ی اول بود. نتیجه‌ی اولیه‌ی توافقنامه‌ی اسلو که توسط محمود عباس از جانب فلسطینیان و شیمون پرز وزیر امور خارجه اسرائیل به نمایندگی از اسرائیلی‌ها، در حضور یاسر عرفات، بیل کلینتون و اسحاق رابین طی مراسمی در واشنگتن دی‌سی به طور رسمی امضا شد، به رسمیت شناختن ساف به‌عنوان نماینده‌ی فلسطینیان توسط اسرائیل و همچنین به رسمیت شناختن اسرائیل توسط ساف بود که گامی بزرگ در جهت سیاست دو دولت و صلح دائمی محسوب می‌شد. این توافقنامه خواستار خروج نیروهای اسرائیلی از بخش‌هایی از نوار غزه و کرانه‌ی باختری بود و حق فلسطینی‌ها برای خودمختاری در این مناطق از طریق ایجاد یک تشکیلات خودمختار موقت فلسطینی را تأیید می‌کرد. حاکمیت فلسطین باید برای یک دوره‌ی موقت پنج ساله ادامه می‌یافت که طی آن مذاکرات وضعیت دائمی برای دستیابی به توافق نهایی آغاز شود. موضوعات عمده‌ای مانند بیت‌المقدس، آوارگان فلسطینی، شهرک‌سازی‌های اسرائیلی و امنیت و مرزها برای مذاکرات وضعیت دائمی تعیین شده بودند. در کل نتیجه‌ی تداوم مذاکرات ایجاد دولت‌های مستقل اسرائیلی و فلسطینی، و صلحی دائمی می‌شد.
متاسفانه اما، دست بالا گرفتن، محوریت یافتن و صاحب نقش شدن تندروها در دو طرف درگیری وضعیت ثبات شکننده‌ای که روبه دائمی شدن و صلح داشت را شکاند و فلسطین و اسرائیل را به مرحله‌ی حذفی درگیری، که اکنون شاهد آن هستیم، رساند. قطع حمایت‌های کشورهای عربی (به‌ویژه عربستان و کویت) از ساف، که بخشی از آن نتیجه‌ی خطاهای استراتژیک این سازمان مثل موضع‌اش در رابطه با حمله‌ی عراق به کویت بود، انزوای روزافزون دیپلماتیک میانه‌روهای فلسطینی توسط کشورهای عربی و غربی، اختلافات درونی ساف، مرگ و قتل برخی رهبران ذی‌نفوذ و تاثیرگذار ساف از جمله یاسر عرفات و … و از طرفی دیگر حمایت‌های مالی و نظامی جمهوری اسلامی از گروه‌های نظامی جهاد اسلامی و حماس موجب تقویت آنها نسبت به رقیبشان (ساف) شد.

در سال ۲۰۰۱ ویدئویی از بنیامین نتانیاهو منتشر شد که در آن گفته بود «پیش از انتخابات از من پرسیدند که آیا به توافق‌نامه اسلو پایبند خواهم ماند؟ من جواب دادم بله …، اما برعکس می‌خواهم این توافق‌نامه را طوری تفسیر کنم که به ما اجازه دهد تا مقرهای نظامی خود در کل دره‌ی اردن را حفظ کنیم و مانع از گسترش منطقه‌ی فلسطینیان تا مرزهای ۱۹۶۷ شویم»(نقل به مضمون).

تندروهای دو طرف درگیری در اسرائیل و فلسطین جز به حذف طرف مقابل رضایت نمی‌دهند و تمام سیاست‌ها و برنامه‌های‌شان روبه سوی این آرمان تخیلی و تحقق‌نیافتنی دارد. درواقع سطح درگیری‌های فلسطین و اسرائیل به آنچه رهبران جمهوری اسلامی، به‌ویژه آیت‌الله خامنه‌ای، می‌خواسته‌اند رسیده. می‌دانیم که رهبر جمهوری اسلامی به شدت مخالف مذاکرات صلح بود و در مورد آن گفته بود: «مذاکرات به اصطلاح صلحی است که بین گروهی از فلسطینی‌ها، یعنی همین عرفات و دارودسته‌ی او، با اسرائیلی‌ها در جریان است؛ یعنی قضیه سازش و حکومت به‌اصطلاح خودمختار فلسطینی و از این حرف‌ها. این هم یکی از آن زشت‌ترین فریب‌ها و ترفندهای اسرائیلی‌هاست که متاسفانه عده‌ای از مسلمانان و عده‌ای از خود فلسطینی‌ها به دام آن افتاده‌اند».

تحولات جهان و منطقه، به‌ویژه حماقت رهبران میانه‌رو و خواهان ثبات (اعم از دموکرات و دیکتاتور) در سطح جهان نسبت به مسئله‌ی بسیار مهم و تأثیرگذار فلسطین، موجب شده است که تندروهای دو طرف و حامیان‌شان با خیال آسوده و بی دردسر سیاست‌های حذفی خویش را پیش ببرند. خشونت‌های حماس و جهاد اسلامی موجب واکنش افکار عمومی اسرائیل علیه سیاست‌مداران میانه‌رو اسرائیلی و حمایت از تندروهایی چون نتانیاهو می‌شود و قدرت گرفتن فاشیست‌هایی مثل نتانیاهو موجب تقویت گروهای نظامی فلسطینی، مثل حماس و جهاد اسلامی، می‌شود. خشونت و قتل و کشتار مردم اسرائیل و فلسطین را در مدار بسته‌ی زور و حذف قرار داده و مجال شکستن و خروج از مدار بسته را از خود دریغ کرده‌اند. نسبت به درگیری اسرائیل و فلسطین افکار عمومی جهانی به دو گروه عمده تقسیم شده‌اند، گروهی که شبه‌نظامیان فلسطینی را محکوم می‌کنند و گروهی دیگر که دولت اسرائیل را. دوقطبی پیش آمده بر محور اسرائیل و فلسطین به قدری شدید است که اقلیت قرار گرفته در میانه‌ که هردو طرف را محکوم می‌کنند و خواهان صلح و پایان خشونت‌اند دیده و شنیده نمی‌شوند.
حل مسئله‌ی فلسطین جز از طریق دست بالا گرفتن میانه‌روهای دوطرف و ادامه‌ی مذاکرات صلح امکان‌پذیر نیست. هیچ‌یک از طرفین قابل حذف کردن نیستند و بازی حذفی هیچ برنده‌ای نخواهد داشت و این تنها مردم‌اند که قتل‌عام می‌شوند. برای محوریت یافتن دوباره‌ی ساف و تشکیلات خودگردان فلسطین، اعراب منطقه نقش بسیار مهمی دارند و با کمک‌های مالی و دیپلماتیک خود می‌توانند در بالا کشیدن و صاحب نقش کردن ساف نقشی تعیین‌کننده ایفا کنند. دولت‌های غربی می‌توانند با محکوم کردن خشونت هردو طرف و با میانجیگری خود در به جریان انداختن مذاکرات صلح به خروج مردم دو کشور از مدار بسته‌ی حذف کمک کنند. مسئولیت روشنفکران و کنش‌گران آزادی‌خواه و مستقل نیز محکومیت خشونت هر دو طرف درگیری و تنویر افکار عمومی در جهت محکومیت تندروها و محبوبیت میانه‌روها است. تا تندروها و خشونت‌طلبان هر دوطرف ضعیف نشوند و به حاشیه نروند و میانه‌روهای طرفین صاحب نقش و تصمیم‌گیرنده نشوند و ادامه‌ی مذاکرات صلح به جریان دوباره نیفتد، مسئله‌ی فلسطین حل نخواهد شد و این مدار بسته‌ی بازی حذفی بقا خواهد یافت و مردم بی‌گناه قتل‌عام خواهند شد.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که در بقای آن نقش دارند، بسیار چالش‌برانگیز است. آیا می‌توان پذیرفت که کسانی که به دلایل مختلف به نظام دیکتاتوری

ادامه »

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است که انسان‌هایی عاشق، اندیشمند و بیزار از خشونت و

ادامه »

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه

ادامه »