بدن زن؛ سرزمینی که باید فتح شود!

منصوره حسینی یگانه

قبل از هر چیز:

برای منی که در آبادان به دنیا آمدم و در خانواده‌ای جنگ‌زده بزرگ شدم، تمام تصاویر جنگ، بی‌رحم و کریه است؛ آن کودکی که بعد از روزها از زیر آوار، سالم و گریان بیرون می‌آورند٬ آن گربه قشنگی که گوشه خرابه نشسته و دست‌هایش را می‌لیسد ٬ آن دیواری که سالم مانده و پر است از تابلوی آدم‌هایی که دارند می‌خندند. تصویر من از جنگ همانی است که سالها از زبان مادرم شنیده‌ام؛ زنی نگران دو دخترش که در پشت پل بسته شده خرمشهر در آبادان مانده بودند. خلاصه تمام وحشت جنگ از زبان مادر من یک جمله بود “باید دخترها را از آنجا می‌بردیم”. خانواده ما با چهار دختر انگار مستاصل‌تر از خانواده‌های پسر دار بود. هرکس زن و دختر داشت باید قبل از خانه و خاک، آنها را از خطر فتح و تسخیر نجات می‌داد. بدن زنان اینجا نه بدن یک انسان که بخشی از خاک کشوری بود که گویی دشمن می‌خواست به چنگش بیاورد. این یادداشت نگاهی است کوتاه به روایت بدن زنان به مثابه بخشی از سرزمین اشغال شده.

زن؛ اسیر یا غنیمت جنگ؟

یک زن٬ برهنه با موهای بلند از پشت روی یک وانت جنگی افتاده است. دو مرد بالای سرش ایستاده‌اند٬ دو مرد نشسته و پاهایشان را انداخته‌اند روی بدن زن. مردانی هم الله اکبر گویان روی بدن برهنه زن آب دهان می‌اندازند . ماشین از تصویر خارج می‌شود. مردان مظفر و الله اکبر گویان پشت ماشین می‌دوند. این زن آلمانی و گردشگری بود که برای شرکت در جشنواره موسیقی به اسرائیل سفر کرده بود.
تصویر بعد، زن اسرائیلی است که از پشت یک جیپ جنگی از موهای بلندش کشیده می‌شود. در همان چند قدمی که راه می‌رود دستها و شلوارش را می‌بینیم که خونی است؛ تصویری که این شائبه را در نگاه مخاطب ایجاد می‌کند که به او تجاوز شده است. این تصاویر و دیگر اخبار تایید شده و نشده از رفتار تعرض‌آمیز به زنان در جنگ اخیر میان حماس و اسراییل راوی این داستان تکراری در تاریخ است که هنوز بدن زن بخشی از مملکتی است که قرار است فتح بشود. حتی وقتی زنانی که در بمباران غزه فریاد شکایت و استغاثه بلند می‌کنند تصاویر آنها و کودکان‌شان تبدیل به ابزاری می‌شود برای جلب ترحم در بخشی از جنگ؛ و ظلمی که بر این زنان در جنگ‌ها می‌رود موضوعیت ندارد. آیا زنانی که در جنگها به اسارت گرفته می‌شوند غنیمت جنگی‌اند و تعرض و تجاوز به آنها نشانه فتح خاک کشور دشمن است؟


وقتی تجاوز، قانون جنگ بود

در صفحات قدیمی‌تر تاریخ، تعرض و تجاوز به زنان در جنگ‌ها ممنوع نبود. جامعه پذیرفته بود که زن غنیمت مشروع و قانونی فاتحان کشورهاست. این زنان یا برده و روسپی می‌شدند یا اگر خوش‌شانس بودند به همسری فرماندهان و سربازان جنگی فاتح درمی‌آمدند. تجاوز و تعرض به زنان سلاحی برای در هم شکستن غرور٬ معنویت و هویت انسانی دشمنان بود.

تا قبل از شروع جنگ جهانی اول دست کم هشت کنوانسیون و اعلامیه برای بهبود بخشیدن شرایط جنگ و حفاظت از مردم بیگناه نوشته شده است اما تنها در یکی از این اعلامیه‌ها به حفاظت از “شرافت خانوادگی” اشاره شده و گفته میشود که منظور از این “شرافت خانوادگی” زنان هستند که هنوز هم تنها در صورتی تعریف می‌شوند که بخشی از مایملک و دارایی مردان باشند که وظیفه‌شان است در جنگ از آنها محافظت کنند.

در جنگ جهانی اول سربازان آلمانی برای ایجاد رعب و وحشت در بلژیک به هزاران زن تجاوز کردند. آنها از تجاوز به صورت روشی سیستماتیک و سلاحی برای ایجاد وحشت در سایر کشورهای دشمن آلمان استفاده کردند.

تصویرهایی که چندان دیده نشد

یک دختر جوان آلمانی در حالی که دامنش را بالا داده بود گفت ‘آنها تمام شب به من تجاوز کردند. پیر بودند، صورت بعضی‌شان پر از جوش بود، همه آنها که تعدادشان از بیست نفر کمتر نبود، روی من آمدند و این کار را کردند’ اشک از چشمان او سرازیر بود.”
“مادر بی‌چاره اش افزود: ‘آنها به دخترم جلوی چشمم تجاوز کردند و هنوز هم می‌توانند باز گردند و به او تجاوز کنند’. این فکر، همه را وحشت‌زده کرده بود.”

این روایت از دفتر خاطرات ولادیمیر گلفاند است که مشاهداتش در برلین را در جریان جنگ جهانی دوم نوشته است. اخبار تجاوز سربازان روس در این جنگ یکی از گسترده‌ترین و خشن‌ترین روایت‌ها از تجاوز به زنان در جریان جنگ‌هاست.

پیش از آن سربازان آلمانی تقریبا چهار سال در اتحاد جماهیر شوروی مرتکب خشونت جنسی و انواع دیگر خشونت‌ها شده بودند .پیدا کردن شواهد مستقیم در مورد نحوه برخورد سربازان آلمانی با زنان روسی سخت است، زیرا بسیاری از قربانیان جان سالم به در نبرده اند. اما در موزه آلمان و روسیه در برلین عکس هست که در کریمه گرفته شده و از آلبوم شخصی یک سرباز آلمانی در زمان جنگ برداشته شده است. عکس جسد زنی است که بر روی زمین افتاده.

“به نظر چنین می‌رسد که هنگام تجاوز کشته شده است. دامنش بالا داده شده و با دستانش صورتش را پوشانده است.”

همزمان در ژاپن هم بیش از ۲۰۰ هزار تن از دختران نوجوان در طول جنگ دوم جهانی که عمدتا کره‌ای و چینی بودند، مورد تجاوز سربازان ژاپنی قرار گرفته‌اند. سربازان ژاپنی‌ها بعضی از این زنان را که «زنان مایه‌ تسلی» یا « زنان آرام‌بخش» خوانده می‌شدند پس از تجاوز به قتل می‌رساندند. نخستین قربانی این جنایت، خاطرات تلخ خود را ابتدا در سال ۱۹۹۱ منتشر کرد و در اختیار رسانه‌های جهانی گذاشت. پس از او ۲۵۰ زن دیگر نیز از فجایعی که تحمل کرده بودند، سخن گفتند و از دولت ژاپن خواستند، به‌طور رسمی پوزش بطلبد.

سرنوشت نامعلوم تجاوزها در جنگ ایران و عراق

«وقتی به این شهر حمله شد تعدادی از زنان گفتند ما می‌خواهیم بمانیم و از شهر دفاع کنیم. این مسئله در آن دوران، اصلا امکان پذیر نبود و مسئول نظامی منطقه به آنها می گوید که ابدا نمی توانیم این درخواست شما را قبول کنیم و شما باید بلافاصله از شهر خارج شوید». این زنان وقتی مخالفت فرماندهان سپاه را دیدند، مقابل مسجد جامع خرمشهر تظاهرات می‌کنند و حتی بازداشت می‌شوند. در نهایت یک روحانی در این میان پادرمیانی کرده و اجازه جنگیدن زنان را از فرماندهان سپاه می‌گیرد. این روایت زهرا حسینی نویسنده کتاب “دا” از وضعیت شروع جنگ در خرمشهر است .

اما بعد از حمله به سوسنگرد و تجاوز به زنان و دختران در آنجا توسط نیروهای عراقی در آبان ماه سال ۱۳۵۹ از رفتن زنان به جبهه‌ها ممانعت به عمل آمد و احتمالا همین اتفاق هم آغازی برای حذف تصویر زنان از تاریخ جنگ در خط مقدم جبهه‌ها شد.

یکی از راویان بدون نام میگوید “وقتی عراقی‌ها به سوسنگرد به آن شکل وحشیانه حمله کردند و قضیه‌ تجاوز به زنان و دختران سوسنگرد رخ داد، دیگر نیروهای نظامی شهر اجازه ماندن به ما زنان ندادند.”

داستان سوسنگرد تکذیب می‌شود، در تمام این سالها هم داستان و اخباری از تجاوز به زنان در جریان جنگ هشت ساله منتشر نشده است. تنها مدرک روزنامه‌ اطلاعات است که در صفحه اول تیتر زده بود : ” بعثی‌ها ۲۰ دختر عرب خوزستانی را پس از تجاوز به قتل رساندند.”

سال ۹۲ هم یادداشتی از حمید داوودآبادی سردبیر مجله جنگی “فکه” منتشر شد که نوشته بود: “خواهران گمنام … به دست نیروهای پلید بعثی می‌افتند، آنها را اسیر می‌کنند، به اردوگاه خود می‌برند، مورد شکنجه و آزار قرار می‌دهند و بعد از ضرب و جرح، زنده به گور می‌کنند. بعد از آزاد سازی این منطقه این جنایت بزرگ به وسیله یکی از اسرای عراقی فاش می‌گردد… آنها خواهرانی اهل سوسنگرد و از روستای اطراف آن بودند و در میان آنها دختر بچه ۷ ساله و پیرزن ۷۰ ساله هم مشاهده می شد.”

با این حال اینکه چنین روایتی از تاریخ جنگ ایران و عراق حذف شده باشد یا اینکه در تمام این سالها هیچ تحقیق منتشر شده‌ای از امکان و اخبار تجاوز به زنان ایرانی منتشر نشده باشد در تاریخ نگاری مردانه جمهوری اسلامی عجیب نیست.
در تمام اسناد جنگ فقط نام ۵ زن اسیر در دست دولت عراق منتشر شده است و باقی هرچه هست نام و روایت فداکاری٬ رشادت و ایستادگی زنانی است که به عنوان مادر٬ همسر و فرزند مردان جنگ نقشی در این رویداد تاریخی داشته‌اند و اگر رنج ظلمی بر بدن آنها رفته است در این تاریخ جایی ندارد.

بدن زن؛ ادامه سرزمین نبرد

بیشتر از اینکه زنان صاحب بدن‌های خودشان باشند این مالکیت از آن غیر است؛ چه زمانی که به عنوان فرزند دختر، این اختیار به پدر و برادران و جد پدری داده می‌شود و چه زمانی که به عنوان همسر، این مالکیت به شوهر تعلق می‌گیرد.

همین روال اما در تصویری بزرگتر هم ادامه پیدا میکند . در زمان تهاجم نیروهای خارجی به کشور تن زن تبدیل به بخشی از سرزمین میشود. زن تبدیل به ناموس میشود که همانطور که از خانه و خاک دفاع میکنند باید از بدن زن هم دفاع کنند تا از آبرویشان دفاع کرده باشند.

داستان هایی از اینکه مرد خانواده با چشم خونبار زنان و دخترانش را به دست خود کشته تا زنده آنها به دست دشمنان و متجاوزان به خاک کشورش نیفتد کم نیست .

بدن زن ادامه خاک سرزمینی است که باید اشغال شود. همانطور که پرچم پیروزی بر بلندای خاک اشغال شده کوبیده میشود ٬ سرباز متجاوز هم بدن زن را فتح می‌کند و به مالکیت خودش و یا حتی بالاتر شاید به مالکیت دولت مهاجم درمی‌آورد.

وقتی زن، چنین گذشته‌ای را در شناسنامه تاریخی خود دارد و اکنون نیز پس از اینهمه سال تلاش و آگاهی‌بخشی جهانی برای حقوق زنان، باز هم در هر جنگی چنین صحنه‌هایی تکرار می‌شود معنایش این است که ما هنوز وسط این فاجعه‌ایم. اما این تصویرها زود فراموش می‌شوند و لابه‌لای اخبار جنگ گم می‌شوند. اگر کسی بخواهد به این بخش بپردازد حداکثر به او می‌گویند «متأسفیم از این جنایت! ولی اولویت‌های دیگری وجود دارد». اما چه کسی تعیین می‌کند که پرداختن به کدام فاجعه «اولویت» دارد؟ پاسخ روشن است: اولویت‌ها را هم «مردان معرکه» تعیین می‌کنند.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

2 پاسخ

  1. در چنین عرصاتی و چنین دلشوره هایی!
    هرگز نفهمیدم آیا خوشبختند مردمی که مصیبتها و مظلمه ها را نمی بینند یا نمیخواهند ببینند!

  2. آیا در جنگ‌ها باید برای زنان اهمیت بیشتری نسبت به مردان قائل شد؟ آیا کشته شدن مردان در جنگ طبیعی است و کشته شدن زنان در جنگ غیرطبیعی؟ چرا؟
    چند وقت پیش عکس تفکر برانگیزی دیدم. جمعیت بزرگی از زنان حامی پوتین تجمع کرده بودند و برای پوتین شعار می‌دادند. همزمان در خبرها دیده‌ایم که مردان روس در پی راهی برای فرار از کشور یا معافیت از جنگ هستند! یا در آن سوی جبهه، همه دیدیم که دولت اوکراین خروج مردان را از کشور ممنوع کرد در حالی که زنان اوکراینی در حال مهاجرت و پناه بردن به کشورهای همسایه بودند‍! آیا اگر زنان روس مثل مردان روس منجبور به حضور در جبهه و جانفشانی می‌شدند باز هم حاضر به حمایت از پوتین و سیاستهایش بودند؟ معلوم است که نه. وقتی پای خودشان هم وسط باشد دیگر چنان نمی‌کنند.
    آیا زنان اوکراینی شهروند آن کشور نبودند؟ آیا از منافع آن کشور بهره نبرده بودند؟ پس چرا وقتی جنگ آغاز شد حاضر به پرداخت هزینه نشدند؟ آیا شعارشان این است: «مواهب برای همه، هزینه‌ها برای مردان»؟!

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان قدیمی که سابقه جنگ و خدمت در رده بالای سپاه را

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده مردم از انقلابی که

ادامه »

آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که جهان در آن قرار دارد.

ادامه »