«آنکس که با هیولا میجنگد، باید مراقب باشد که خود بدل به هیولا نشود. اگر مدتی طولانی به پرتگاهی بنگری، پرتگاه نیز به تو چشم میدوزد.» نیچه، فراسوی نیک و بد
در طول ۴ دهه حکومت جمهوری اسلامی، مجموعه انهدامات و اختلالات فرهنگی ایی که در تمام سطوح زیست جمعی و فردی انسان ایرانی به نحو فعالانه و بیتوقف انجام شده است، منجر به ایجاد فضا و محیطی شده که در تمام بزنگاههای تاریخی و مهم، آثار و نتایج غمانگیز خود را به شدیدترین وجه ممکن نشان میدهد. علائمی مانند «بدیهیستیزی»، «دیگرستیزی»، «دشمنی با وقایع تاریخی»، «ذهنیتزدگی افراطی در فهم تحولات»، «دشمناندیشی»، «تحلیل تکعاملی وقایع» و … از جمله عناصر دخیل در ذهن و ضمیر بخشی از جامعه ایرانیست. البته که نسبت حکومت و جامعه، در تمام جوامع، خواه استبدادی و خواه دموکراتیک، دیالکتیکی و «تأثیر و تأثر متقابل» است و انداختن تمام مسئوولیت بر دوش حکومت استبدادی موجود، خود نشانهای از ذهنیت تکساحتی است اما نقش عمده و بیمنازع نظام فکری حاکم بر جمهوری اسلامی در بلبشوی ذهن و ضمیر ایرانی، امری نیست که بتوان از کنارش با بیعنایتی عبور کرد. بحرانهای فکری ایرانیان به ویژه نسلهایی که بعد از ۵۷ به دنیا آمدهاند، ریشه در نظام آموزش و پرورشی دارد که جز تخریب، انهدام و اصرار بر محفوظات و ایدئولوژیزدگی افراطی و آموزش انواع و اقسام دروغها و کذبهای تاریخی و فرهنگی، بهجای آموزش منطق اندیشه، تاریخ ملل و ایران بدون پیشداوری، مبتنی بر مرکزیت فرهنگ و تمدن ایران تا امروز، روش و منشی نمیشناسد. محصول این آموزش و پرورش مخرب و منهدمکننده ذهن فرزندان ایران، در کنار سرکوب ساختاری اندیشه و آزادی بیان و استبداد سیاسی و اجتماعی و بحران ناکارآمدی اجرایی در زیست جمعی ایرانیان، خود را در همدلی بخشی از افکار عمومی در منازعه جاری اسراییل و فلسطینیان غزه نشان می دهد.
نگارنده هرچه می کوشد مبنایی مدلل برای همدلی بخشی از افکار عمومی ایرانیان با اسراییل در ماجرای تاریخی بحران منطقه خاورمیانه بیآبد، عاجز میماند. اسراییلی که از بدو تأسیس، با اشغال، سرکوب و کشتار مردم منطقه فلسطین و دیگر همسایگانش مثل سوریه و لبنان و اردن، با جابجایی اجباری و خونین ساکنین بومی و تاریخی مناطق مورد نزاع، جنگهای خونین با کشورهای عربی و تداوم اشغالگری و آپارتاید سیاسی و اقتصادی، شهرکسازی های غیرقانونی در مناطق اشغالی دست به کار تغییر بافت جمعیتی است و بدون کمترین همکاری با سازمانهای بین المللی دارای بالغ بر ۲۵۰ بمب هستهایست، چگونه میتواند همدلی بخشی از مردم ایران را به دست بیآورد که خود اسیر دست حکومتی سرکوبگر و تبعیض محورند؟! به دیگر سخن، اسراییل در برخورد با فلسطینیان همان شیوهای را دارد که استبداد سلطانی فقیه در ایران با ایرانیان، اما بخشی از افکار عمومی در برخوردی جدلی و نامعقول و شاید تنها برای نشان دادن ضدیتشان با سیاستهای سراپا شکستخورده نظام استبدادی فقیه درباره موضوع فلسطین، پرچم حمایت و همدلی با اسراییل را بلند کردهاند. حال آنکه برخورد جدلی این بخش از افکار عمومی با این موضوع و حمایتشان از اسراییل به نحوی مستقیم، تقویت و تهییج سرکوب و اشغالگری و کشتار است، یعنی همان کاری که نظام حاکم انجام می دهد. همانطور که اشک تمساح نظام حاکم برای مظلومیت مردم فلسطین در کنار سرکوب و کشتاری که بر مردم سرزمین ایران روا میدارد در نزد افکار عمومی جز مضحکه، تمسخر، خشم و عصبانیت واکنشی برنمیانگیزد و نشانهای از ریاکاری رسوای نظام حاکم است؛ همدلی بخشی از مخالفان نظام حاکم با اسراییل نیز جز تردید و تشکیک در اصل مخالفتشان با نظام، کارکردی ندارد. چگونه میتوان مخالف استبداد شیعهمحور فقیه در ایران بود ولی همزمان مدافع راستگراترین دولت تاریخ اسراییل نیز بود؟! مگر نه اینکه این هر دو در دیگرستیزی و رفتار ایدئولوژیک یکساناند؟ چگونه میتوان با سرکوب اقلیتهای مذهبی، قومی، جنسی و … در ایران مخالف بود ولی با آپارتاید اسراییل همدلی نشان داد؟!
«ذهنیت استبدادزده» دقیقاً یعنی بازتولید همان تصورات و تصدیقاتی که یک حکومت استبدادی در فهم تحولات و وقایع بکار می برد، در ذهن و ضمیر تک تک افراد یک جامعه.
در کنار خشم کلان و عمومی از سیاستهای جمهوری اسلامی در همه حوزهها که منجر به اتخاذ بدیل افراطی آن سیاستها از سوی مخالفان میشود، استبدادزدگی در فهم اوضاع عینی و واقعی، یعنی فقدان همدلی با قربانیان همان سیاستهایی که مخالفشان هستیم. یکی از دلایل تداوم تاریخی نظامات استبدادی در این سامان و سرزمین، همین بازتولیدهای جمعی از نوع نگاه استبدادیست.
روزی که منطق خشونت و سرکوب و اشغال در تمام اشکال و انواعش از ذهن و ضمیر ایرانیان رخ بربندد میتوان به آینده این سامان امید داشت. مادامی که در برخوردی جدلی و احساسی هماره در کار بازتولید همان ذهنیات باشیم، استبداد و مناسباتش در شکل و نوعی دیگر بازتولید میشوند.
5 پاسخ
“نگارنده هرچه می کوشد مبنایی مدلل برای همدلی بخشی از افکار عمومی ایرانیان با اسراییل در ماجرای تاریخی بحران منطقه خاورمیانه بیآبد، عاجز میماند”! بله. باید هم عاجز بمانید. شما دهها سال است که از درک ملت ایران عاجز ماندهاید،چون در عصر جنگ سرد فریز شدهاید. ملت ایران خوب فهمیده که “بهانه فلسطین” چیست و چرا جمهوری اسلامی آن را،مانند حجاب،جزو خطوط قرمز خود قرار داده و مبدل به عنصر هویتی خود کرده است.زیرا نیاز دارد مخالفان خود را عوامل و مزدوران اسرائیل بنامد. تمام کشورهای دیکتاتوری عربی هم چنین میکنند و چون خود را مخالف اسرائیل میدانند پس مخالف آنان مبدل به مخالف مخالف اسرائیل،یا بهتر بگوییم موافق اسرائیل،خواهد شد و بنابراین هر کشتاری از آنان موجه است! شما در معادله منحوس در طرف نامناسبی،در طرف دشمنان ملت،ایستادهاید و دلیل همدلی آنان با اسرائیل هم همین است که اسرائیل این معادله دستساز شما را بهتر از خودتان درک کرده و در حال بهرهبرداری از آن است. واقعا جای تبریک دارید. این اندازه سادهلوحی سیاسی-اجتماعی جدا برای شاه سلطان حسین صفوی هم قفل بود!
و دوباره،بدون هیچ انتقادی از حماس،حماسی که دقیقا مانند جمهوری اسلامی با بهانه مبارزه با اسرائیل مردم فلکزده خود را به گروگان گرفته و آتش میافروزد و دودش را به چشمان مردم بدبخت غزه میفرستد،نمیبینیم. تمام مشکلات از طرف اسرائیل است و حماس هیچ مشکلی ندارد!! جناب احسان ابراهیمی! حماس و جمهوری اسلامی دقیقا دو روی سکه اسلام سیاسی هستند. تمام کارهایشان فتوکپی یکدیگر است. هر دو معلول یک علتند. هر دو هم بهانه مشروعیت کارهای اسرائیل هستند. بفهمید!
سلام.این روزها روزهای امتحان شرف است .متاسفانه بغض ازحکومت ایران باعث شده بعضی ها با نهایت بی شرفی جلادی راکه ۷۵سال است می کشد وغارت می کند ستایش کنند ودر کنار جلاد بزرگ قرن بایستند.راستی چطور است که ۷۵ سال جنایت خوب است اما اگر فقط یکبار در این ۷۵ سال یک گروه فلسطینی پیشدستی کرد و چنگ را شروع کرد جنایت است .تازه در همین جنگ هم اسراییل چندبرابر قربانیان خود از فلسطینی ها کشته است.یک عده کارشان به جایی رسیده که اگر حکومت ایران بگوید ماست سفید است انها می گویند سیاه است وچون حکومت ایران گفته فلسطی مظلوم است ما می گوییم اسراییل مظلوم است.من هم به حکومت ایران معترضم اما از این حضرات مدعی دموکراسی و حقوق بشر وطنی که کنار اسراییل ایستادند می پرسم شرف وناموس عقدتی و سیاسی وملی تان کو.ایا اسراییل به اعتراف خودش باعث وبانی جنایات کفرقاسم ودیریاسین و صبرا وشتیلا وقانا وغره نیست.ایا اریل شارون به قصاب قرن معروف نبود .ایا موشه دانان ومناخیم پلیدترین جنایتکاران دنیا نبودند.ایا کتاب توزودتر بکش یک مقام اسراییلی را نخوانده اید که چگونه به ترور صدهانفر در سراسر جهان اعتراف کرده است .ایا انها حتی یاسرعرفات راکه با انها صلح کردند سرانجام مسموم نکردند.ایا درهمین ایران درسالهای ایران در همین سالهای اخیر افراد زیادی از فخری زاده تاشهریاری راترور نکردند.ایا شمانبودید که می گفتید اسراییل هرکاری بخواهد دارد انجام می دهد وایران جواب نمی دهد.حالا چه شده که این گونه پا روی حق گذاشته ودرسمت جلاد قرن ایستاده وحتی هشتک هواداری از اسراییل راه می اندازید.فقط خوب است به برنامه های سه شبکه فارسی زبان که به سه قلوهای لندنی معروفند بنگرید که چگونه همه ضوابط را کنار گذاشته وکنار اسراییل ایستاده اند وبسیاری از مدعیان روشنفکری هم با انها همسو هستند.راستی به قول قران به کجا می رویم.این تذهبون .
کسی که مخالف خود را پیشاپیش بیشرف و بیناموس خطاب میکند لایق استدلال نیست. برو جانم،برو ادبیاتت را تغییر بده،کمی هم مطالعه کن که در جنگهای اعراب و اسرائیل کدام طرف همیشه جنگ را آغاز کرده و سرانجام جنگ را باخته و ملت خود را سرافکنده و سرزمین خود را به باد اشغال داده و مجبور شده با دادن باجهای گزاف درصدی از آن را پس بگیرد و اسرائیل را هم به رسمیت بشناسد،چون ارتش اسرائیل را در چند کیلومتری پایتخت خود میدیده است!
فلسطین نیازی به دلسوزی ندارد، همانطور که آخوندها و سگهای نگهبان آنها (پاسداران)؛
هر دو از یک قماش اند۰ ببینید آخوندها و پاسداران چگونه جنایت قتل مهسا و در پی آن قتل دهها عمدتا کودک و نوجوان را با جنایت خودساخته شاه چراغ در محاق برد، این فلسطینی های مظلوم و نانازی شما هم سعی کردند با هدف قراردادن یک بیمارستان و نسبت دادن آن به اسراییل جنایت اولیه خودشان را به محاق ببرند، که البته به کاهدان زده اند، چون اینبار موضوع سرکوب و خفه کردن، ملت بدبخت تو سری خور ایران نیست.
این مقاله ها بدون هیچ شک و تردیدی حمایت زیرجلکی از آخوند و پاسدار و نیابتی های آنهاست، خوانندگان را خر فرض نکنید.
دیدگاهها بستهاند.