پرده اول- بوسه بر دستان کارگر:
آیتالله خمینی، در سخنرانیهای خویش به ارزش کارگران بسیار توجه داشت. وی با استناد بر روایتی که پیامبر دست کارگری را بوسیده بود، به تجزیه و تحلیل این رفتار پیامبر میپرداخت که چرا پیامبر کف دست کارگر را بوسیده است نه پشت دست وی را؟ ایشان نتیجه میگرفت که پیامبر با بوسیدن کف دست کارگر، خواسته است نشانه کار وی را هدف بگیرد و ارزش آن را اعلام کند: «پیغمبر اسلام… نسبت به کارگر آنطور تواضع بکند و کف دست او را که علامت کار است، ببوسد! این نکته دارد که کف دست را بوسیده، نه پشت دست را؛ کف دست آثار کار درش هست، میخواهد ارزش کار را به عالمیان اعلام کند…. کف دست کارگر را با تواضع بوسید و این نشان کارگری را بوسید و برای کارگران افتخار ایجاد کرد». [۱]
آیتالله به این اکتفا نمیکرد که به احادیث و روایات تاریخی بسنده کند که بر طبق آن گزارشها، پیامبر دست کارگران را بوسیده است، بلکه ایشان خود نیز در پیامی به کارگران، اعلام کرد که دست و بازوی آنها را مخلصانه میبوسد: «من دست و بازوی همهٔ کسانی که بیادعا و مخلصانه درصدد استقلال و خودکفایی کشورند را میبوسم». [۲]
این گفتارِ شایسته، ریشه در روایاتی دارد که گزارش میدهند پیامبر اسلام دست کارگر را به احترام زحمت و به نشان قدردانی از تلاش وی میبوسید. از جمله در روایتی گزارش شده است که انس بن مالک نقل میکند هنگامیکه پیامبر از جنگ تبوک به مدینه باز میگشت، سعد انصاری به استقبال ایشان آمد. وقتی پیامبر با او دست داد، خشنی و زبری دست سعد را لمس کرد از او پرسید: «چرا دستان تو اینطور زبر و خشن شده، آیا ناراحتی و مشکل خاصی داری؟» سعد پاسخ داد: «یا رسولالله! خشونت و زبری دستان من، بر اثر کار با بیل و طناب است که بهوسیله آنها زحمت میکشم و مخارج خود و خانوادهام تأمین میکنم». در این هنگام، پیامبر دست او را بوسید و گفت: «این دستی است که آتش جهنم آن را لمس نخواهد کرد». [۳]
پرده دوم- شلاق بر گُرده کارگران:
در خبرها آمده بود که شرکت پیمانکار معدن طلای آقدره در آذربایجان غربی، تعدادی از کارگران فصلی معدن را تعدیل کرده بود و کارگران در اعتراض، تحصن کرده بودند. با شکایت کارفرما تحت عنوان ازدحام و ایجاد اغتشاش، علیه ۱۷ نفر از کارگران اعلام جرم شده بود. اوایل خردادماه امسال، این هفده کارگر، به دلیل تحصن، به مجازات شلاق محکوم شدند و تازیانه خوردند. بر اساس گزارش خبرگزاریها «حکم شلاق این کارگران اجرا شده و نه تنها حقوق آنان در پیگیری و مطالبات کارگریشان پرداخت نشد بلکه با ضربات سنگین شلاق یا حبس در زندان راهی خانه و پشت میلههای آهنی شدند». [۴]
چند روز پس از آن، نوبت به کارگران معدن زغالسنگ بافق رسید و آنان نیز محکوم به شلاق شدند. مشاور مجمع عالی نمایندگان کارگری با بیان اینکه متأسفانه خبر حکم شلاق کارگران معدن زغالسنگ صحت دارد، اظهار داشت: «موضوع حکم شلاق و حبس برای کارگران معدن بافق نیز صحیح است و تنها تفاوت این حکم با کارگران آقدره، حالت تعلیقی آن است». [۵]
یکی از مجازاتهای تحقیرکننده انسان، «شلاق» است. در این مجازات، انسان به چارپایی تشبیه میشود که برای فرمانبری بایستی تازیانه بخورد. در صدر اسلام، این مجازات، تنبیهی عرفی محسوب میشد که قبل از پیدایش اسلام، نه تنها در بین اعراب، بلکه در بین سایر ملل جهان نیز رواج داشت. مجازات شلاق، از احکام امضایی اسلام بود نه تأسیسی. یعنی اسلام آن را ایجاد نکرد بلکه آنچه موجود و رایج بود را امضا کرد و تأیید نمود، حتا روشها و شیوههایی تخفیف گرایانه را مقرر کرد تا آسیب کمتری متوجه مجازات شوندگان شود. در آن زمان، اینگونه مجازاتها، مجازاتی عرفی و مورد پذیرش آن جامعه بود، ولی اکنون خوارکننده و تحقیر کننده تلقی میشود. امروزه در سراسر دنیا، به جای تنبیهها و مجازاتهای بدنی، مجازات جایگزین مقرر شده است، از مجازات حبس تا جریمه مالی، از محرومیتهای مدنی تا کنترلهای قضایی.
در اینگونه موارد، که مجازات «تعزیری» است، از جهت شرعی نوع مجازات، معین و اجباری نیست، بلکه در اختیار قاضی گذاشته شده است و دست وی برای اعمال مجازاتهای دیگر مثل حبس یا جریمه نقدی باز است. در مواردی که دست قاضی برای مجازات جایگزین باز است، هنگامیکه وی حکم به شلاق میدهد، هدف اساسی و اولیه وی اجرای یک حکم شرعی نیست، بلکه هدف اساسی وی، تحقیر متهمان و خوار کردن آنان و شکستن روحیه آنان است. بدون تردید، قاضی قصد تحقیر او را دارد، اما آیا او در جامعه نیز تحقیر میشود یا خیر؟ به نظر میرسد پاسخ منفی است زیرا این مجازات خشن و تحقیرکننده، احساس همدردی دیگران را نیز در آنها بر میانگیزد. به گونهای که حتی کسانی که با متهمان همسو و هم جهت نیستند نیز با آنان همدلی و همدردی میکنند و آنها را سزاوار و مستحق شلاق نمیدانند.
پرده سوم- درویش را توشه از بوسه بِه
سعدی در بوستان، حکایت درویشی را نقل میکند که همراه با گروهی از دراویش به دیدار پیر طریقت رفتند، تا خوشه ای از خرمن کرامت وی برچینند و جرعهای از دریای کرامت وی بنوشند. پیر به درویشان بسیار محبت کرد، و دست و سر و روی دراویش را غرق بوسههای گرم خویش ساخت:
«شنیدم که مردی است پاکیزه بوم
شناسا و رهرو در اقصای روم
من و چند سالوک صحرانورد
برفتیم قاصد به دیدار مرد
سرو چشم هر یک ببوسید و دست
به تمکین و عزت نشاند و نشست»
میهمانان در انتظار پذیرایی جوانمردانه وی بودند. هر بار که پیر به اندرون میرفت و باز میگشت میهمانان گمان میکردند که هماکنون سفره طعام را پهن خواهد کرد، ولی پیر هر بار که نزد میهمانان باز میگشت، آنان را در آغوش گرفته و غرق بوسههای محبت آمیز خویش میساخت و آنان را بدین گونه تکریم میکرد. تا سحرگاهان صدای ذکر و مناجات وی قطع نمیشد، با خدا گرم مناجات بود و با میهمانان نیز به گرمی برخورد میکرد ولی تنور منزل همچنان سرد و خاموش بود و بوی نانی به مشام میهمانان گرسنه نمیرسید:
«به لطف و لبق گرم رو مرد بود
ولی دیگدانش عجب سرد بود
همه شب نبودش قرار هجوع
ز تسبیح و تهلیل و ما را ز جوع»
صبر و طاقت درویشی از دراویش به سر آمد. خدمت پیر عرضه داشت بهجای آن بوسهها به ما توشه بده! بهجای آنکه کفش هامان را به حرمت میهماننوازی جلوی پایمان جفت کنی، کفش هامان را بر سرمان بزن ولی به ما نانی بده! کرامت به نان دادن است نه به ادعا کردن!
«مرا بوسه گفتا به تصحیف ده
که درویش را توشه از بوسه به
به خدمت منه دست بر کفش من
مرا نان ده و کفش بر سر بزن…
کرامت، جوانمردی و نان دهی است
مقالات بیهوده، طبل تهی است»
اگر از کارگران معدن طلای آقدره و یا کارگران معدن زغالسنگ بافق در مورد تکریمهایی که میشوند، پرسش شود که آیا از این تکریمهای بزرگوارانهای که نثار شما شد و بوسه زدن بر دستانتان، شعار رهبر انقلاب شد، خوشنود هستید و رضایت دارید؟ بیتردید پاسخ خواهند داد که:
نه آن بوسه هاتان را خواستیم، نه این تازیانه هاتان را!
لقمه نانی رسانید که دستمزد عرق جبینمان باشد!
«کار» میخواهیم و «نان»، و دیگر هیچ!
منابع و ارجاعات:
[۱] سخنرانی آیت الله خمینی در دیدار با کارگران به تاریخ ۱۱/۰۲/۱۳۶۱، صحیفه امام، ج ۱۶.
[۲] پیام تجلیل از تلاش کارکنان صنعت نفت و دیگر مراکز تولیدی و صنعتی در امر بازسازی، به تاریخ۲۰/۱۰/۱۳۶۷، صحیفه امام، ج ۲۱.
[۳] إنَّ رَسولَ اللّه ص لَمّا أقبَلَ مِن غَزوَهِ تَبوکَ استَقبَلَهُ سَعدٌ الأَنصارِیُّ، فَصافَحَهُ النَّبِیُّ ص، ثُمَّ قالَ لَهُ: ما هذَا الَّذی أکتَبَ یَدَیکَ؟ قالَ: یا رَسولَ اللّه، أضرِبُ بِالمَرِّ وَالمِسحاهِ فَاُنفِقُهُ عَلى عِیالی. فَقبَّلَ یَدَهُ رَسولُ اللّه ص، وقالَ: هذِهِ یَدٌ لاتَمَسُّهَا النّارُ أبَدا. اُسدالغابه، ابن اثیر، ج ۲، ص ۲۶۹.
[۴] خبرگزاری فارس به تاریخ ۹ خرداد ۱۳۹۵: http://www.farsnews.com/13950309000224
[۵] خبرگزاری فارس به تاریخ ۱۸ خرداد ۱۳۹۵: http://www.farsnews.com/13950318001091
یک پاسخ
امام راحل عظیم الشان یکبار هم فرمودند ، به من رهبر نگوئید ، خدمتگذار بگوئید ، خدمات معظم له و خلف صالح ایشان به ایران و ایرانی بویژه کوخ نشینان بر کسی پوشیده نیست !!
دیدگاهها بستهاند.