در باب دعوی اول، باید دانست که آغاز این جدال خونین به حدود یک قرن پیش باز میگردد و آغازگر این جدالها نیز مهاجرین صهیونیست غالبا اروپایی بودهاند و نه بومیان. این درگیریهای خونین با ترور و قتل و کشتار در این حدود یک قرن در جریان بوده است. دولت یهودی با حمایت همهجانبه قاطع از سوی قدرتهای بزرگ و حتی کوچک غربی و حتی شرقی (شوروی سابق) به پیروزی رسیده و دولتی نژادپرست و ضد حقوق بشری را در سرزمین غصبی ایجاد کرده است. در هرحال تاریخ را از آخر و حتی از وسط نمیخوانند بلکه از آغاز میخوانند.
اما در باره دفاع؛ درست است که به ویژه پس از رخداد هفتم اکتبر ۲۰۲۳ عموم رهبران جهان از حق دفاع مشروع اسرائیل سخن گفته و غالبا با صراحت تمام به اسرائیل اجازه دادهاند که تحت عنوان «دفاع مشروع» هر کاری که خواست بکند؛ اما انصافا آنچه در این حدود پنجاه روز در غزه رخ داده است، دفاع بوده است؟! دفاع عقلا و شرعا و حتی وفق قواعد بین المللی امری است عقلایی و حتی شرعی و اخلاقی. اما فکر نمیکنم هیچ وجدان بیداری این همه جنایت و کشتار گسترده و قتل حدود پانزده هزار انسان بیگناه و بیدفاع و حدود شش هزار کودک و این همه ویرانی نامش جز جنایت علیه بشریت و جز نسلکشی عنوانی دیگر داشته باشد! در هرحال بهتر است در این باب حقوقدانان و اهل انصاف نظر دهند. اگر مدعا دفاع مشروع باشد، میبایست حق را به کسانی داد که دیری است از خانه و کاشانه خود رانده شده و سالهاست که در زیر چادر سازمان ملل زندگی می کنند و از حداقل حقوق انسانی متعارف نیز بیبهرهاند و هر روز از طریق ترور و قتل عام مستقیم سلاخی میشوند؛ خانه و زمینهایشان غصب شده و غاصب حتی حاضر نیست یک آلونک را هم به صاحبان اصلی بدهد.
اما در باب محکومیت دو طرف؛ کاملا درست است که وفق شهرت حداقل بخشی از رفتار مهاجمان هفتم اکتبر غلط بوده و باید بدون لکنت زبان محکوم شود. حداقل از نظر اسلامی و شرعی، حمله نظامی و قتل افراد غیر نظامی و از جمله زنان و کودکان و دیرنشینان و راهبان (معابد) حرام شرعی قطعی است. ترور یعنی قتل غافلگیرانه مطلقا حرام است و هیچ فردی به ویژه به نام دین نمیتواند چنین کند. من در این سالها به ویژه در ارتباط با اعمال داعش بارها این مدعا را مستندا نوشته و منتشر کردهام. و در ارتباط با هفتم اکتبر نیز به تنهایی یا در طی چند بیانیه به این موضوع تصریح ورزیدهام.
از این رو سخن در لزوم محکومیت این نوع اعمال نیست. اما نکته نادرست در سخنان برخی منتقدان آن است که گویا توقع دارند هر روز و هر لحظه و در هر گفتار و نوشتار پیوسته دو طرف، آن هم به اندازه هم، محکوم شوند و این یک مغالطه شگفت و آشکار است. به تعبیر امام علی سخنی حق ولی نتیجهای باطل.
سخن حق آن است که تجاوز و قتل بیگناهان دو سوی منازعه اصولا قیاسناپذیرند. یک طرف غاصب است و طرف دیگر مغصوب؛ در یک طرف یک دولت مجهز به یک ارتشی قدرتمند و با کلاهکهای اتمی ایستاده و در طرف دیگر چند میلیون انسان عادی و بیگناه و تحت محاصره و حداکثر یک یا چند گروه چریکی. چگونه میتوان این دو را با هم مقایسه کرد؟! نباید گفت از قیاسش خنده آمد خلق را؟! این ماجرا دقیقا مانند مدعیات دولت ایران است که در هر جنبش مردمی (۸۸، ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱) در برابر کشتار وسیع چند صد نفری مردم معترض و بیسلاح در خیابان احیانا چند نفری از مأموران سرکوب هم اسیر خشم مردم میشوند و به قتل میرسند اما حکومتیان پیوسته میگویند چرا از قتل بسیجیها و یا خودیها نمیگویید؟! درست است که کشتن انسان محکوم است اما به راستی این دو نوع قتل برابرند و به یک اندازه محکومشدنی؟! آیا منتقدان در مورد ایران هم، همین مدعا را تکرار می کنند؟!
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…