پروانه سلحشوری، نماینده مردم تهران در دوره دهم مجلس، شاید اولین و تنها مقام مسؤول بود که درباره آرتروز گردنش براثر سر کردن چادر به تاثیر مخرب حجاب و به طور اخص چادر علنا اعتراض کرد و البته با حملات گسترده عوامل و رسانه های حکومتی روبرو شد.
متاسفانه به دلیل حساسیت موضوع حجاب در ایران، هیچ پژوهش علمی درباره عوارض سر کردن چادر و تاثیر آن بر ناراحتیهای اسکلتی و استخوانی و حتی روحی و شخصیتی زنان انجام نگرفته است. تعداد محدودی مطالعات دانشگاهی به زبان انگلیسی در این مورد انجام گرفته که بیشتر بر روی عوارض ریوی و تنفسی استفاده از روبنده و برقع بر سلامت زنان و دختران عربستان و افغانستان تمرکز کرده یا به تاثیر حجاب بر سلامت روان زنان و دختران در این دو کشور پرداخته است. در جستجوهای نگارنده در مورد موضوع این نوشتار، کاربران فضای مجازی تنها در چند پست به دردهای گردن و شانه بر اثر سر کردن چادر اشاره کرده اند.
سر کردن چادر در هوای گرم بسیاری از شهرها (به لحاظ اقلیمی کشور ایران دارای آب و هوای گرم و خشک است) و هوای آلوده کلان شهرها در کنار زندگی محدود آپارتمانی و عدم دسترسی به فضای آزاد برای ورزش و تحرک، مانع رسیدن نور آفتاب و جذب ویتامین د شده و مجموع این عوامل باعث دردهای اسکلتی واستخوانی در میان زنان میشود. اغراق نیست اگر بگوییم این مسئله باعث کوتاهی قد و محدود شدن رشد قدی در میان دختر بچه هایی میشود که در سنین پایین مجبور به سر کردن چادر میشوند. این دخترکان معصوم که اسیرذهن بسته پدر و مادرهای ایدیولوژی زده خود هستند، از تحرک فیزیکی که باعث تحریک هورمون رشد و بویژه رشد قدی محروم بوده و اکثرا در سنین نوجوانی و جوانی به لحاظ قد از هم سن و سالهای خود عقب تر هستند.
سر کردن چادر، روسری، مقنعه و شال و حرکات تکراری بازو، دستها و انگشتان برای تنظیم این تکه پارچه به نحوی که موها پیدا نباشند، سبب نوعی تیک عصبی درمیان زنان و دختران شده است. استفاده از کش برای ثابت نگهداشتن چادر بر روی سر (عضوی مدور که پوشاندن آن آسان نیست) گردن و کل بدن را به عقب میراند و تکرار این حرکات مسلما باعث تغییر در اسکلت بدن و دردهای استخوانی میشود. طی سالها طراحان مد و لباس تلاش کرده اند تا با طراحی انواع حجاب و چادر (به عنوان مثال چادر ملی) اندکی از بار فشار بر زنان و دختران محجبه بکاهند اما تلاش های آنان همواره با مخالفت روبرو شده چرا که سردمداران یک حکومت ایدئولوژی زده نمی خواهند بپذیرند که پوشش و لباس هم مثل خیلی چیزهای دیگر تابع متغیرهای بسیاری بوده و با توجه به شرایط روز باید متحول شوند.
طرح فرزندآوری “مکرر” تکرار طرح مضحک و مخرب فرزندآوری در دهه شصت است که هدف آن “سربازآوری” برای لشکر اسلام در جنگ با کفار بود. متولیدن این دهه هنوزهم ازعواقب این طرح نابخردانه در رنج و عذاب هستند. اغلب متولدین این دهه بحران زده، خیل عظیم بیکارها، مجردها، مطلقه ها، مهاجران و پناه جویان را تشکیل میدهند.
طرح فرزندآوری مکرر و تبدیل زنان جوان به ماشین های تولید فرزند درسنی که رفتن به دنبال فرصت های درسی و شغلی می تواند تغییرات بنیادین در زندگی آنها و اطرافیان شان ایجاد کند، برنامه دیگر حکومت برای محدود کردن آنهاست. هر بارداری یک دوره حساس نه ماهه همراه با خطرهای جانی بسیار برای مادر است. مادر حداقل دو تا سه سال با عوارض بارداری درگیرمیشود. بسیاری از بیماریهای جسمی و روانی در دوران بارداری و پس از آن بروز پیدا کرده و برای همیشه مادر را گرفتار میکنند. دیابت و افسردگی پس از زایمان، ریزش مو، از دست رفتن تراکم استخوانی، تخریب دندانها و بیماری های لثه از شایع ترین ها هستند. پروسه زایمان که به نظر امری طبیعی می آید، با توجه به وضعیت سلامت و تغذیه مردم به یمن سیاست های غلط در حوزه سلامت و دارو، به امری پیچیده تبدیل شده و در خبرها می بینیم که بسیاری از مادران جوان در حین عمل سزارین فوت می کنند یا گرفتار عوارض مادام العمر میشوند. پس از زایمان، بدن وارد تلاطم های بعدی میشود، برای شیردهی مغز مادرباید هورمون پرولاکتین ترشح کند. دو سال بعد از زایمان، بدن با قطع شیردهی که سبب از بین رفتن ذخایر ویتامین ها و مواد معدنی شده، سه تا پنج سال نیاز به بازیابی و برگشت به حالت قبل از زایمان دارد. حال تصور کنید مادر متولد اواخر دهه بحران زده شصت یا حتی هفتاد این پروسه تلاطم های پی در پی فیزیکی و هورمونی را چندین و چند بار در بهترین سالهای جوانی تجربه کند، آیا چنین مادری توان جسمی و فیزیکی تربیت و پرورش فرزندان خود را خواهد داشت؟ جسم نحیف و روح خسته مادری که بر اثر فرزندآوری مکرر توان خود را از دست داده اساسا نمی تواند فرزند سالمی به دنیا بیآورد.
پس از بارداری و دو سال شیردهی، در کنار از دست دادن ذخایر ویتامین ها و مواد معدنی و فرسایش حاصل از بچه داری و از دست رفتن سلامت جسمی و روحی، مادر جوان فرصت های رشد شغلی و تحصیلی را نیز از دست میدهد. حتی بسیاری از آنها ارتباط با محیط حرفه ای را برای همیشه از دست می دهند. در آینده نزدیک تعداد پرشماری از آنها گرفتار بیماری های جسمی و نیازمند تراپی و روان درمانی خواهند شد که بار مضاعفی بر دوش سیستم درمانی کشور تحمیل خواهند کرد. با تمام این اوصاف، گول خوردگان این طرح در رسانه های حکومتی با افتخار از فرزند آوری های مکرر خود می گویند. در عصر اطلاعات و ارتباطات، سطح بی دانشی و ناآگاهی آنان در تولید نسلی با مشکلات و کمبودهای تربیتی و چه بسا جسمی و روحی، جای شگفتی بسیار دارد!
اساسا طی سده های متوالی تسلط فرهنگ شرقی شیعی زده در این سرزمین، زن ستیزی را پرورانده و حجاب اجباری و طرح فرزند آوری نمونه بارز این ستیز است. بر خلاف تمام تلاش های مذبوحانه حکومت در محدود کردن زنان، بسیاری از آنان به درجه ای از آگاهی رسیده اند که حجاب و به طور اخص چادر را نه تنها نشانه حجب و حیا و پاکدامنی نمی دانند بلکه آن را وسیله ای برای کنترل و تصمیم گرفتن به جای خودشان قلمداد می کنند. از لحظه ای که زنان و دختران زیربار سر کردن چادر و هر نوع پوشش محدود کننده نروند، زیربار زورگویی ها و ظلم و ستم های بعدی نیز نخواهند رفت. برای همین است که مبارزه با حجاب اجباری و نه گفتن به طرح های مخربی چون فرزند آوری مکرر اولین و مهم ترین قدم برای مبارزه با زن ستیزی و تلاش برای احقاق حقوق از دست رفته زنان است.
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…