اختلاس؟ دزدی؟ غارت؟ این کلمات آنقدر مُکرر بر سرِ تیتر رسانهها رفته بودند که دیگر چشم کسی را به خود جلب نمیکردند. آنقدر حجم غارتهای پشتِ این کلمات، رکورد زده بودند و تیترهای اخیر چنان روی تیترهای پیشین صدرِ خبرها را سفید کرده بودند که انگاری دیگر، این کلمات یارای روایتِ غارتِ رخدادهی اخیر را نداشتند. دقتِ لازم برای روایت چپاول را نداشتند. قابلیتِ تصور عمق چپاول را نداشتند. توانِ جلبِ توجهِ اذهان ملتی را که بارها و بارها اینگونه اخبار به سمع و نظرشان رسیده بود را از دست داده بودند. محتوای فعلی این کلمات از آستانهی احجام اختلاسهای ماقبلی، خیلی فراتر رفته بودند. از اینرو چگونه میشد با چنین کلماتِ مستعملی به روایتِ این غارت پرداخت؟ انگاری این کلمات ازبس که استفاده شده بودند. ازبس که بارِ روایتِ تباهی و فسادهای پرشماری را به گردن گرفته بودند؛ فرسوده و معمول و کهنه شده بودند. توانِ روایتِ تباهیهای مضاعف را از دست داده بودند. تباهیها ازبس که عمق میگرفتند. از بس که گستردهگی بیشتری میگرفتند. ازبس که امکانِ رخدادنشان، همدستی نه فقط چند دزد و تبهکار ، که همکاری سازمانی اُرگانهای مختلف را میطلبید؛ انگار که دیگر این کلمات، به کلماتی نخنما و منسوخ بدل شده بودند. این است که شاید بشود به مدد تصویر و تصورات تاریخی، به بیان و روایتِ آن پرداخت. شاید بتوان به مددِ کلمهی ایلغار آنرا تصویرسازی کرد. کلمهای که عیاقِ قوم مغولیست که در همهی اذهان، اِندِ تیرهگی و تباهی را به خود اختصاص داده است. غارت ایلغار روش غارتگونهی مغول در حمله به ایران بوده است. همان چپاول و شبیخون.
با این همه، رسانهها نمیدانستند چه تصویری از این چپاول را مُخلص کلام خود بکنند که بتواند تصورِ تباهی را ممکن سازد. یکی میگفت :«اگر نوح از بدو تولد تا پایان ۹۵۰ سالگی، ماهی ۱۴ و نیم میلیارد تومان درآمد داشت، میتونست به عدد فساد ارزی چای دبش برسه که فقط در ۳ سال جمع شده؛ ۱۴ میلیارد! (با نرخ دلار امروز، بدون مالیات بر درآمد و جریمه حجاببانی محاسبه شده است)». آن دیگری میگفت که:« شما اگر امروز بدنیا بیایی و روزی ۳۴۲ میلیون تومان حقوق بگیرید بعد از ۱۴۰۰ سال شاید بتونی چیزی نزدیک به اختلاس را شکار کنی.» آن دیگری هم برای اینکه قدرتِ پس و پشتِ این چپاول را متصور کرده باشد اضافه میکرد که:«میگم اینقدر که ظریف و باقری سر این شش میلیارد کره جنوبی مذاکره کردند؛ اومده بودند با چای دبش مذاکره کرده بودند زودتر به نتیجه میرسیدند.» و آسمانجُلی، تصویر آسودهگی خیال و فراغِ بال دستاندرکارانِ اختلاس کذایی را اینگونه به ایما و اشارات بیانش میکرد که:«تو برو بانک یدونه برگ A4 بهت نمیدن، یه دونه کپی برای باز کردن حساب از کارت ملیت نمیگیرن. میگن برو بیرون بگیر بیا، اون خودکار رو با نخ میبندن که ندزدن. چه جور ۳ میلیارد دلار پول اختلاس شد؟؟؟» طنازی، بر شعر اشک یتیم پروین اعتصامی متوسل شده بود تا حال زار و پریشان ملتی که ثروتشان به غارت میرفت را راوی شود:«نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست… ۳.۳۷۰.۰۰۰.۰۰۰ $». و همچنانکه خلایق زور میزدند که حالوروزشان را با حجم اختلاس چای دبش، قیاس کنند؛ توییت میشد که:«سه میلیارد و سیصد و هفتاد میلیون دلار، حدودا میشه یکصد و چهل هزار میلیارد تومن !! این رقم به عدد اینجوری نوشته میشه : ۱۴۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان حالا این رقم را با مانده حساب بانکی خودت مقایسه کن تا دستت بیاد ج.ا چجوری داره غارت میکنه.»
ولی چهکسی بود که این اختلاس را به گردن بگیرد؟ سید محرومان ادعا میکرد که:«در گزارش اخیر فساد، نخست دولت پیشقدم شد و شناسایی و پیگیری کرد و دست اندرکاران را عزل و پرونده را به دست دستگاه قضا سپرد.» ولی همین یکی دو خط گفتههای او سراسر دروغ بود و گزارش کذب بود. قاضیالقضاتشان هم ادعاهای سید محرومان را اینگونه تکذیب میکرد که:«دولت گفته ۶۰ فرد متخلف را برکنار کرده، اما تاکنون این افراد را به قوه قضاییه معرفی نکردهاند.» عباس عبدی هم “عزل دستاندرکاران در پرونده” مورد ادعای او را اینگونه به چالش میکشید که:«مسأله فراتر از عدم شفافیت است. سفیدشویی هم هست.» و اضافه میکرد که سخنگوی دولت در فروردین امسال، استعفای وزیر مرتبط با پرونده را اینگونه سفیدشویی کرده و گفته بود که:«آقای ساداتینژاد(وزیر جهاد کشاورزی) استعفا دادند و پذیرفته شد. چیزهایی که گفته میشود شایعه است، صحت ندارد و نباید بدان توجه کرد و ما اکنون از کمکهای ایشان استفاده میکنیم.» “پیشقدم بودن دولت در شناسایی و پیگیری” مورد ادعای او که خود را مرد فسادستیز میخواند نیز به انحای دیگر کذب محض ارزیابی میشد. احسان بداغی ضمن اشاره به نامهی واردکنندگان چای در مورد فساد مربوطه توئیت میکرد که:
«نامه بهمن۱۴۰۱ واردکنندگان چای به معاون اول ر.ج درباره چای دبش یعنی:
-فساد قبل از دولت و قوه قضائیه، توسط بخش خصوصی کشف شده
-فساد چنان بزرگ بوده که بخش خصوصی هم بدون داشتن بازوی نظارتی آن را فهمیده .
سوال: دستگاههای نظارتی با آن همه بودجه و امکانات قبل از این نامه کجا بودند؟»
آقای بداغی حتی “برخورد با فساد” را که سیدمحرومان مدعیست که کارویژهی دولت خودش است؛ اینچنین به پرسش میکشید که:
«علی صالحآبادی رئیس کل سابق بانک مرکزی که فساد تخصیص ارز چای دبش در دوره او رخ داد پس از ترک این سمت سفیر ایران در قطر شد. هر وقت دولت او را از این ماموریت برگرداند وبرای پیگرد قضایی به قوه قضاییه سپرد، ادعا کند که خودش برخورد با فساد را آغاز کرده. بحث آن ۶۰ نفر دیگر بماند.»
دولت حزبالهی هرچقدر بیشتر مورد سؤال قرار میگرفت؛ ادعاهای جدیدتری را مطرح میکرد. محسن منصوری؛ معاون اجرایی دولت مدعی بود که:«آقای فرزین وقتی رئیس بانک مرکزی شدند ۱۰ روز بعد از انتصاب نامه میزنند که تخصیص ارز به چای دبش نامتعارف بوده و متوقف شود.» ولی مردمی که مخاطب سخنان او بودند؛صحبتهای او را نه فقط شفافسازی نمیدانستند؛ بلکه آنرا نوعی لاپوشانی فهمیده و از صحبتهای او اینچنین برداشت میکردند که:«در واقع محسن منصوری میگه: ما رو بخاطر صالحآبادی (رئیس کل سابق بانک مرکزی و سفیر فعلی ایران در قطر) که ارز تخصیص داده مواخذه نکنید بخاطر فرزین ( رئیس کل فعلی بانک مرکزی ) که جلوی تخصیص ارز رو گرفته تشویق کنید!»
از اینرو دولت انقلابی هرچه بیشتر مدعی میشد، بیشتر در گِل فرو میرفت. روزنامه شرق از ابعاد تازه اختلاس گزارش میکرد:«سود واقعی چای دبش سالانه فقط ۱۰۰ میلیارد تومان بوده اما مالکان آن، سرمایه شرکت را به یکباره ۶ هزار و ۹۰۰ میلیارد تومان افزایش میدهند که رقمی حدود ۶۹ برابر سود سالانه شرکت بوده است. با وجود ادعای مسئولان نظارتی مبنی بر اینکه پرونده چای دبش از سال گذشته باز شده، اما بورس در خرداد امسال، مجوز معامله اوراق مرابحه شرکت را صادر کرده است. برخی فعالان اقتصادی از جمله علی شریعتی، عضو اتاق ایران، احتمال میدهند که مالک چای دبش چای ایرانی را به کنیا صادر کرده و دوباره از آنجا به عنوان چای خارجی وارد کشور کرده است.»
روزنامه هممیهن هم مینوشت:«برند چای دبش در دو سال گذشته از ۱۸ بانک کشور مجموعا ۲۹۰۰ میلیارد تومان تسهیلات گرفته است.»
آش آنقدر شور شده بود که صدای آشپز را هم در آورده بود. سید حسن عاملی نماینده رهبری در جلسه شورای اداری استان اردبیل، در حضور محسنی اژهای داشت میگفت:«حضرت آقا من دیگه نمیتونم خطبه بخوانم اونی که ۲۰ ساله شرکتی است میاد به من میگه تو خجالت نمیکشی از تقوا صحبت میکنی من چکار کنم؟ بسمالله بفرمایید!»
ولی دستگاه پروپاگاندای حامی دولت حزباللهی همچنان دنبال این بود که به ترفندهای مختلف مانع از برملا شدن دستهای آلودهی پسوپشت پروندهی چای دبش شود. روزنامه همشهری، درست در اوج ایامی که همهجا از اختلاس دبش سخن میرفت و با چشمپوشی از بزرگترین اختلاسی که توسط دولت جوان و مؤمن و حزبالهی رکورد زده شده بود؛ ضمن بزرگ کردن کاریکاتور دو خوانندهی رپ بر صفحهای اول خود، اینگونه تیتر میزد که: «حمله زامبیها. از ساسی تا تتلو؛ پشت پرده شلیک ترانههای مسموم به نوجوانان» ائمهی جمعه هم که در تار موی دختران و زنان هزار منکرات میدیدند؛ انگاری در چپاول و غارت ثروت ملت، کمترین منکری را رؤیت نمیکردند که در نمازجمعهای که بر بالای منبرش رفته بودند؛ هیچ اشارهای به آن نکردند. آنچنان که روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: «برخی تریبونداران محترم، این هفته از همه چیز سخن گفتند اما به این ماجرا اشارهای هم نفرمودند. لبسوز است شاید هم لبدوز و الّا باید لبهای حضرات باز میشد به گفتن، به روشنگری…این سکوتِ سنگین نشان همان دوگانه انگاری استاندارد هاست. بر همین اساس است که ماجرای تتلو و ساسی مانکن را برای پوشاندنِ این فسادِ دبش میپندارند، وایرال و فراگیر شدن آن را در این راستا ارزیابی میکنند.»
و القصه سؤال جانسوز اینکه سود این اختلاسها به جیب چه کسی میرود؟ و سؤال جانسوزتر این که چرا قطار فساد افسارگسیخته، سرِ ایستادن ندارد؟ عماد بهاور در پاسخ به سؤال اول بود که اینچنین توئیت میزد که:«در دنیای قدیم هم، در بسیاری از کشورها امتیاز تجارت خارجی یا واردات کالاهای پُرسود در انحصار پادشاهان بود؛ بعدها، در برخی از کشورها، مسئله انحصار و استبداد به دو روش حل شد: یکجا به روش فرانسوی و جایی دیگر به روش انگلیسی …»
و گویی در پاسخ به سؤال دوم بود که محمدجواد اکبرین توئیت میزد: «۱۲ سال پیش (مهر ۱۳۹۰) وقتی فساد ۳ هزار میلیارد تومانی اتفاق افتاد کی دستور داد «رسانهها کش ندهند»؟ کی در این سالها دوربین رسانهها و احزاب را خاموش کرد و خبرنگاران را زندانی کرد؟ حالا که آن ۳۰۰۰ میلیارد شد ۱۴۰هزار میلیارد. بروید یقهی همان شاهدزد را بگیرید.»
آیا اینک امیدی بود که تمامی دستاندرکاران اختلاس چای دبش، به محکمهی عدالت سپرده شوند؟ میلاد علوی خبرنگار، ضمن به اشتراک گذاشتن عکس بشقاب حاوی چای کیسهای دبش و دیگر محصولات آن شرکت، در مورد عکس مذکور اینگونه گزارش میکرد که : «یک هفته پس از افشای فساد چای دبش؛ پذیرایی صورت گرفته از خبرنگاران در حاشیه نشست خبری ۱۸ آذر رئیس دیوان عدالت اداری!»
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…
آنچه وضعیت خاصی به این دوره از انتخابات آمریکا داده، ویژگی دوران کنونی است که…