تا کنون، صاحب نظران بسیاری فروپاشی جمهوری اسلامی را قریب الوقوع دانسته اند البته شخصا تا مدتی پیش چنین نظری نداشتم، اکنون با دلایلی، نظرم تغییر نموده است. در این جا البته صرفا به یک دلیل اکتفا خواهم نمود.
به طور کلی دولتها دو منبع درآمد دارند، یا از محل درآمدهای عمومی مانند نفت و گاز و معادن و توریسم و غیره کسب درآمد می کنند ، یا با استفاده از سیستم مالیات گیری از شهروندان.
کشورهایی که، با استفاده از درآمدهای عمومی کسب درآمد می کنند مالیات نمی گیرند و ارزاق عمومی در آن ارزان است مانند کویت و قطر و عربستان و …
کشورهایی که مالیات روش درآمدی آنهاست، خدمات عمومی بالایی ارائه می کنند و بودجه در آنها کاملا شفاف است و فساد بسیار کم است، مانند آلمان و ژاپن.. در این میان الیته کشورهایی از هر دو سیستم بهره می گیرند که این کشورها بالاترین رفاه عمومی را دارند مانند نروژ.
ج.ا البته تا مدتی قبل جز کشورهای دسته اول بود، اگرچه کارآمد نبود فاسد بود اما به دلیل منابع نفتی دو مزیت داشت، ۱-ارزانی نسبی مایحتاج مردم ۲- عدم پرداخت مالیات.
با وضع تحریم های ایالات متحده، اما دولت درآمدهای عمومی مانند فروش نفت و گاز را از دست داد. و به فروش مخفیانه و با تخفیف شدید دست زد که به دلیل تحریم های بانکی بخش اعظم این درآمدها نیز قابل وصول نیست برای جبران کسری بودجه دولت به چاپ پول بی پشتوانه پرداخت که سبب تورم شدید و کاهش ارزش پول ملی تا سقوط ریال به ضعیف ترین ارز جهان گردید. تا اینجا مزیت اول معاش در ایران اسلامی از بین رفت. به خاطر فساد سیستماتیک و همچنین هزینه های درگیری های منطقه ای و حمایت از مقاومت دولت نیازمند بودجه است که این بودجه را دولت رئیسی در تلاش است تا با وضع مالیات، تامین کند این مالیات ها که کمر تولید و کسب و کارهای خرد را شکسته، سبب گردید که مزیت دوم اقتصادی زیست در جمهوری اسلامی نیز از میان برود.
اکنون جمهوری اسلامی از هر دو روش درآمدی کسب درآمد می کند بدون این که مزایای هیچ کدام از این سیستم ها را داشته باشد. در حقیقت جمهوری اسلامی مانند پدر معتادی است که وسایل فرزندان را می فروشد و آنان را کتک هم می زند بدون آن که آورده ای برای اهل خانه داشته باشد.
واقعیت این است که بحث معیشت مانند ، موضوع آزادی های مدنی یا سیاسی نیست که اکثریت ملت درگیر آن نباشند ، موضع اقتصاد مسئله است که اکنون به استثنا ثروتمندان، اکثریت بیش از هفتاد درصدی جامعه، درگیر آنند. و البته روز به روز نیز به دلیل سیاست های غلط بیشتر در باتلاق تورم و فساد و ناکارآمدی سیستم فرو می روند. پیداست که این موضوع زیاد نمی تواند دوام داشته باشد. اگرچه نمی توان عمر هیچ سیستمی را به صورت علمی پیش بینی نمود اما یقینا می توان گفت این حجم از فشار اقتصادی، گزینه ای غیر از خیابان و انقلاب پیش پای ملت ایران باقی نمی گذارد.