توضیح: متنی که ملاحظه میکنید، گزارشی از نطق مهندس بازرگان در ۲۰ مرداد ۱۳۶۲ با موضوع انتخابات مجلس دوم است؛ نطقی که جنجال زیادی ایجاد کرد و شماری از نمایندگان «حزباللهی» مجلس به شدت به ناطق حمله کرده و علیه او شعار داده و حتی به او هتاکی کردند. هاشمی رفسنجانی نیز در مقام مجلس، البته خلاف تعهد قانونی و حداقل اخلاقی اش، نه تنها از حقوق مصرح سخنران دفاع نکرد، بلکه به نوعی با مهاجمان همدلی نشان داد. در هرحال آنچه در پی میآید، خود به قدر کفایت روشن است.
تاریخ این یادداشت ۲۱ مرداد ۶۲ است. این متن، جز در چند مورد توضیح بعدی در پانوشتها، عینا از دفترچه یادداشتهای روزانه من است. انتشار نخست این یادداشت در بیست و نهمین سالگرد درگذشت زندهیاد بازرگان و به ویژه در آستانه برگزاری انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، میتواند مفید و حاوی پیامی معنادار باشد.
حسن یوسفی اشکوری
نماینده مجلس اول از تنکابن و رامسر
***
روز گذشته آقای مهندس بازرگان در مجلس نطق قبل از دستور داشت. محتوای نطق ایشان در رابطه با انتخابات آینده مجلس بود. ایشان گفت برای مشروعیت مجلس آینده باید مسئولان و متولیان جمهوری اسلامی کاری کنند که انتخابات به طور کامل آزاد باشد و برای تحقق این امر لازم است که از هم اکنون وسیله آزادی عقیده و بیان و اجتماعات و مطبوعات به وجود آید و فضای وحشت و ترس برداشته شود. ایشان ادامه داد که اگر غیر از این باشد و در فضای فعلی انتخابات برگزار شود، من از هم اکنون از پشت همین تریبون اعلام می کنم که انتخابات از نظر ملت و قانون و شرع مشروعیت نخواهد داشت. ایشان اضافه کرد که استبداد و دیکتاتوری از زمانی آغاز شده است که یک شاه و یا یک دسته و یا یک قشر و حتی به نام مکتب خود را متولی و قیم مردم قلمداد کرده است. آقای بازرگان مثلث استقلال، آزادی و جمهوری را مقدس و روح انقلاب اسلامی خواند که این سه لازم و ملزوم یکدیگرند. ایشان گفت که اگر شرایط جنگ است و نمیشود انتخابات آزاد برگزار کرد یا همین مجلس مدتی تمدید شود تا محیط مساعدی پیش آید و یا یک شورای انقلاب دیگری تحت رهبری ولایت فقیه این مسئولیت را بر عهده بگیرد.
البته انتظار می رفت طبق معمول سخن ایشان را به هم بزنند و حتی انتظار کتککاری هم بعید نبود اما گویا تصمیم گرفته بودند که این کار را نکنند و نکردند. اما در عین حال اولاً تلاش کردند که از نظر روانی محیطی به وجود بیاورند که آقای بازرگان صحبت نکند و ثانیاً دیدند که نشد، سعی کردند که با استهزاء و فحش و ناسزا و توهین فضای روانی جلسه را به هم بزنند.
در مورد اول. اولاً روز سهشنبه یک متن مصاحبهمانندی از آقای بازرگان را به دیوار بیرونی پارلمان چسبانده بودند که در آن گفتگو آقای بازرگان مطالبی در انتقاد به جمهوری اسلامی بیان کرده بود. ثاتیاً قبل از سخنان آقای بازرگان، آقای آقامحمدی نماینده همدان نطق داشت و او در ضمن نطق خود ضمن حملات پراکنده کوشید که با توهینها و نسبتهای گوناگون جو جلسه را بهگونه ای در آورد که احیاناً آقای بازرگان حرف نزند. جالب این بود که آقای آقامحمدی گفت: چرا روزهای قبل خبرنگاران خارجی در مجلس نمیآمدند، چه جریانی است؟ نطق کیست؟ و . . . ولی چند نفری که بالا بودند، گفتند که ما خبرنگار خارجی نیستیم بلکه خبر نگار صدا و سیما هستیم!
چون این زمینهسازیها موثر واقع نشد و آقای بازرگان پشت تریبون رفت، پارازیتها از هر طرف شروع شد. در اینجا به برخی از آنها که در ذهنم مانده است اشاره می کنم:
رشیدیان: پدر منافقین می خواهد صحبت کند.
عابدینزاده: بگذارید این نوکر آمریکا حرف بزند.
رشیدیان: مرگ بر بازرگان.
شجونی: اگر انتخابات هم آزاد بود مردم به شما رأی ندادند، چه؟
قرهباغی: مردم تو دهانتان میزنند.
علیزاده: مگر امام نفرمود که مسئله اصلی جنگ است؟
با این همه آقای بازرگان با کمال متانت و خونسردی نطقش را به پایان برد و بعد از صحبت ایشان آقای مرتضی محمودی نماینده قصر شیرین گفت: بازرگان هم مانند صدام چون میبیند نابود میشود از این نظر این حرفها را میزند. بعد از صحبت بازرگان رشیدیان و چند نفری شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر بازرگان را سر دادند ولی عمومیت پیدا نکرد.
زمانی که این ماجرا در جلو چشمانم اتفاق می افتاد، احساس میکردم که باید چشمم را بمالم و ببینم که آِیا واقعاً خوابم یا بیدار؟ آیا چهار سال بعد از انقلاب اسلامی و در مجلس شورای اسلامی «مظهر عدل علی» است که چنین ماجرایی را میبینیم؟ مجلس که باید حافظ قانون اساسی باشد، چگونه است که به صراحت قانونشکنی میکند. راستی که در دوران انقلاب هرگز چنین چیزی به ذهنمان خطور نمیکرد! بدتر از همه حالت آقای هاشمی بود که به عنوان رئیس مجلس یک جمله برای اسکات مهاجمین هتاک و قانون شکن نگفت! [آیا واقعا هاشمی در همدستی با هتاکان نوعی تقسیم کار کرده و عمدا سکوت کرده بود؟] حال آن که ایشان قسم یاد کرده است که مدافع حقوق نمایندگان باشد.
5 پاسخ
نقش مخرب توده ایها و دارودسته فرخ نگهدار و…. را دراین میان نباید فراموش کرد این چپی ها درنقش پیاده نظام حزب جمهوری اسلامی بازی میکردند ،غافل ازاینکه خود قربانی های بعدی بودند
ضربه ای که توده ایها و اکثریتی ها در قبل ازانقلاب ازبابت درک نادرست از وضعیت و شرایط جامعه ایرانی آنروزگار و بعدازنقلاب ازبابت پیروی و حمایت کورکورانه از حزب جمهوری ، بر ملت ایران وارد نمودند هیچگاه نباید فراموش نمود
خدا رحمت کند بازرگان را. ایراد آنجا بود که امثال بازرگان کم بودند. عقلانیت در ایران طرفداری نداشت، امروز هم سکه روز، تند روی و عصبیت است.
پروژه انقلاب اسلامی از همان زمانی که رهبری روحانیت شیعه و در رأس آن خمینی بر آن تثبیت شد، محکوم به شکست بود. خود بازرگان با همه صداقت و پاکدستی اش، بزرگترین خطای سیاسی دوران زندگی اش را با پذیرش نخست وزیری موقت رژیم خمینی، به رغم شناخت کافی از وی، مرتکب شد. اشتباهی که در پایان زندگی اش با انتشار کتاب “آخرت و خدا: هدف بعثت انبیا” به آن تلویحاً اعتراف کرد. توضیح این که بازرگان پس از نخستین دیدار با خمینی در پاریس در پائیز ۵۷، در پاسخ به پرسش یارانش که خمینی را چگونه یافتی،گفته بود: یک شاه با عمامه را دیدم!
خیانت ملی مذهبی با چهار تا مخالفت، آن هم در چارچوب جمهوری اسلامی و شرع پاک نمی شود. بیشتر از اینها بدهکارید
برای امثال آقای هاشمی کم کم داشت مزه قدرت خودش را نشان می داد و چون هنوز به ارگاسم نرسیده بودند تمایل داشتند که شهوت قدرت ادامه پیدا کند. انتظار شما از امثال ایشان غلط بود. خداوند مرحوم بازرگان را بیآمرزد که گفت : پیامبر و دین برای خدا و آخرت است.
دیدگاهها بستهاند.