۱- ایران در بنبستی گرفتار شده که ساختار معیوب نظام سیاسی و رویکرد خطا و خطرناک رهبر به آن تحمیل کرده است. آقای خامنهای درایت هدایت کشور بهسوی توسعه همهجانبه و عادلانه و پایدار را ندارد، ولی قدرت آن را دارد که ملت را از خدمات فرزندان شایسته و کاردان خود محروم کند و مانع انجام اصلاحات ساختاری و ضروری شود.
۲- پذیرش شکست فاحش حکومت یکدست، بازگشت به ملت و برگزاری رفراندوم و دستِکم انتخابات آزاد، مستلزم دوراندیشی سیاسی و شهامت اخلاقی است که به نظر میرسد رهبر از آندو بهره زیادی ندارد. بگذریم از اینکه گمان میکند جوانان مومن و انقلابیاش، در مجلس و دولت یکدست، درحال فتح قلهها هستند! بنابراین هیچ تغییر مهمی را لازم نمیبیند.
۳- از اشتباهات استراتژیک آقای خامنهای، بیمعناکردن انتخابات و بیاثر و بیخاصیت کردن نهادهای انتخابی، بهویژه پارلمان است. سلب اختیارات مجلس، تشکیل نهادهای موازی قانونگذاری، ردصلاحیت چهرههای مستقل و صاحبنظر همراه با سیاستهای توسعهستیز رهبری، ناکامی مجلس آینده را با هر ترکیبی و با هر میزان رای مردم محتوم کرده است. با تداوم سیاستهای جاری، مجلس دوازدهم مانند مجلس فعلی، نخواهد توانست گام مهمی درجهت مهار مشکلات روبهتزاید اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و زیستمحیطی و… بردارد.
۴- مجلس اکنون نه یگانه مرجع قانونگذاری است؛ نه حق تحقیق و تفحص در تمام امور را دارد؛ نه میتواند کفایت رئیسجمهور را در دستور قرار دهد و نه نمایندگانش در اظهارنظر سیاسی از مصونیت قضایی بهره میبرند. افزون بر آن رهبری برقراری رابطه با آمریکا، آزادی حجاب، نظارت استصوابی و ادامه زندان خانگی و غیرقانونی محصورین عزیز را خط قرمز خود میخواند که نه مجلس و نه دولت حق و اجازه تغییر آنها را ندارند. به این ترتیب در سالهای پیشرو گشایش بینالمللی و رونق اقتصادی رخ نخواهد داد و انتخابات، سبک زندگی، حجاب و اینترنت نیز آزاد نخواهند شد اگر سیاستهایی که کشور را به وضعیت فلاکتبار کنونی کشاندهاند، همچنان ادامه یابد.
۵- معرفی نامزد و تلاش برای تشکیل فراکسیون اصلاحطلبانه، زمانی موجه و مفید است که مجلس در رأس امور و رقیب هم، جناح سیاسی تندرو باشد نه رهبر کشور. اکنون که مجلس جایگاهی ندارد و تندترین مواضع متعلق به شخص رهبر است و از خطوط قرمز وی محسوب میشود، اصلاح معنادار از طریق تشکیل فراکسیون، به فرض رایآوردن نامزدها، بیمعنا و محکوم به شکست است و سرنوشت فراکسیون امید را به یاد میآورد که نتوانست قدم بزرگی به سود اصلاح امور و مهار استبداد بردارد و برخلاف نام خود، بر ناامیدی قشرهای وسیعی از مردم افزود.
۶- رهبر چشم خود را بر واقعیات فاجعهبار ایران بسته و فریاد اعتراض میلیونها ایرانی را نمیشنود. در نقطه مقابل اکثر ایرانیان نیز تصمیم گرفتهاند بیاعتنا به رهبر و صداوسیمایش و در اعتراض به وضعیت اسفبار کشور، رای ندهند. آنان که راه اصلاح امور از درون حکومت را بسته میبینند، مقاومت مدنی را برگزیدهاند. این راهی است که رهبر و منصوبانش با نقض مستمر حقوق مسلم شهروندان، پیش پای ایرانیان گذاشتهاند.
۷- خروج خشونتپرهیز کشور از بحرانهای کنونی در گرو وارد آمدن فشار همهجانبه به حاکمیت برای بهرسمیت شناختن حقوق و قدرت مردم است. نیروهای سیاسی نیز به جای تلاش برای تکرار تجربههای ناکام، به دفاع از اعتراض مدنی و مقاومت مدنی شهروندان بپردازند و آن را به نقطه عطفی در گذار مسالمتآمیز ایرانیان به سوی استقرار دمکراسی بدل کنند.
زندان اوین
۲۹بهمنماه۱۴۰۲
*کانال تلگرامی فردای بهتر
3 پاسخ
دیدگاه درست و منطبق با جامعه شناسی نویسنده را ارج میگذاریم. اضافه کنم که شرکت در انتخابات جاری بدون رودربایستی شرکت در ویرانی کشور و خفه کردن صدای ازادیخواهان است!
درود بر مصطفا تاجزاده. اما آیا ایشان و هم اندیشانش فکر نمی کنند که مسئول وضعیت فلاکتبار کنونی، نه رهبر فعلی، که سلف وی خمینی بنیانگذار بوده است؟ آیا وی نبود که خشت اول را کج نهاد و اکنون تا ثریا رفته است دیوار، کج؟ رهبر کنونی فرزند واقعاً خلف رهبر پیشین است و دارد راه او را می رود. کتاب انقلاب اسلامی را نباید از نیمه خواند. البته گمان قوی می رود که تاجزاده در ته قلبش می داند که مقصر اصلی این بحران مرگزای کیست، اما هنوز دل آن را ندارد که فاش بگوید و بنویسد.
ای کاش تاج زاده به ساختار قدرت بیشتر بپردازد. فقط شخص رهبر نیست. حکومت محفلی و وابسته است. خامنه ای یکی از اعضای این محفل است.
دیدگاهها بستهاند.