خانه‌نشینی خاتمی و ذوق‌زدگی سیاسی

احسان ابراهیمی

۱- در کشورهای با حکومت‌های دموکراتیک و قوه قضاییه مستقل یا به طور کلی دولت- ملت‌ها، شهروندان یا به نحو ایجابی به مشارکت سیاسی می‌پردازند؛ مثل شرکت در انتخابات یا عضویت در احزاب، اصناف و اتحادیه ها. و یا به نحو سلبی؛ مانند اعتصاب، تحصن، تحریم انتخابات یا تحریم خرید کالاها و تظاهرات خیابانی مطالبات سیاسی و صنفی خود را در ساختار دموکراتیک و نمایندگی پارلمانی دنبال می‌کنند.
در حکومت‌های دیکتاتوری و استبدادی مثل ایران، عربستان، کره شمالی، سوریه و افغانستان طالبان، اساساً مدنیتی در کار نیست که بتوان از آن «نافرمانی» کرد. در این کشورها، عرصه و صحنه، درگیری و مبارزه شهروندان با نظام حاکم است و این درگیری و کشمکش به دلیل تسلط تام نظام حاکم بر تمام عرصه‌ها و ابزارها و استفاده حداکثری از قوه قهریه، به کشتار، اعدام، زندان و شکنجه معترضین منجر می‌شود. ازینرو به کار بردن اصطلاح «نافرمانی مدنی» برای مبارزه‌‌ای که در کشورهای با حکومت سرکوبگر جاری و ساری است، نوعی اعتبار دادن به نظام حاکم است که گویی به مناسبات مدنی و حق‌مدارانه میان دولت و ملت باور نظری و عملی دارد و شهروندان بدون کمترین هزینه‌ای قادرند از دستورات غیرمنطقی حکومت سرپیچی کنند. به دیگر سخن، به کاربستن دستگاه تحلیلی و واژگانی که برای کشورهای دموکراتیک ساخته شده‌اند برای فهم کنش‌ها و وضعیت سیاست در کشورهای با حکومت‌های سرکوبگر، بیش از آنکه رهگشا باشد، رهزن است.

۲- خانه‌نشینی سیدمحمد خاتمی و عدم مشارکتش در سیرک رای‌گیری احمد جنتی و رییسش علی خامنه‌ای، برای عده‌ای از تحلیلگران سیاست در ایران، خوشایند و نشانه و نمادی از «نافرمانی مدنی» یا «نقطه عطف» در سیاست‌ورزی وی صورت‌بندی شده است. حال آنکه بالغ بر ۶۰ درصد واجدان شرایط در کل کشور و نزدیک به ۸۰ درصد واجدان شرایط در پایتخت (بنا به آمار رسمی حکومت) در این نمایش رسوا شرکت نکرده‌اند و عدم شرکت خاتمی در کنار اکثریت مطلق مردم ایران، کمترین کاری بود که یک انسان در سطح وی می‌توانست انجام دهد و اینکه چرا با چنین تأخیر تاریخی و اکنون به این نقطه رسیده است محل بحث و نقد باید باشد. جدا از این‌که این عدم مشارکت تا چه اندازه راهبردی است و نه کوتاه‌مدت و مقطعی، پرسش و نگرانی اصلی این است که تعلق خاطر وی را به «اسلام سیاسی» ذیل عدم مشارکتش در این بازی رسوا فراموش کنیم و تحت‌شعاع قرار گیرد.
اسلام سیاسی در خوانش حداقلی‌اش، آن‌چنان که آیت‌الله منتظری در دوران پایانی نظریه‌پردازی‌‌اش بدان قائل بود، و چنانچه در قانون اساسی مشروطه نیز یک‌بار آزموده شده است، عبارت است از «نظارت فقیه» بر قوانین مصوب مجلس ملی. شخصیت‌هایی مثل محمد خاتمی و تشکل‌هایی که وی بدان‌ها وابستگی فکری و تشکیلاتی دارد مثل مجمع محققین و مجمع روحانیون، جملگی به نوعی از انواع اسلام سیاسی باور دارند و همچنان نتوانسته‌اند ازین «تفوق» فقه و بانیانش یعنی روحانیون در تصاحب قدرت و مدیریت جامعه دست بکشند. مادامی‌که این جریان فکری، دلبسته اسلام سیاسی است از نظر ماهوی و رویکرد کلان تفاوتی با بنیادگرایان شیعی و کسی مانند رهبر جمهوری اسلامی که بر مسند خلافت و سلطنت مطلقه فقیه تکیه زده، ندارد و این شباهت، در بزنگاه‌هتی حساس مانند جنبش مهسا و پیشتر اعتراضات دی ۹۶ و بهمن ۹۸ خود را به روشنی نشان داد.
از‌این‌رو، دادن اعتباری بیشینه و حداکثری به خانه‌نشینی وی و عدم مشارکتش، از سوی تحلیلگران، به‌نظر نوعی کوشش برای پررنگ کردن تفاوت‌های‌ست که در عالم نظر و عمل وجود خارجی ندارند. تشویق و تهییج خاتمی و طیف طرفدار وی زمانی دقیق و جدی است که رسماً از «اسلام سیاسی» به هر نحو و شکل متصورش اعلام برائت و به برابری و عدالت سیاسی میان تمام آحاد جامعه و تعلق سپهر سیاسی به تمام افکار و سبک‌های زندگی اعتراف کند. ولی آنچه شاهدیم این است که تا به امروز از سه آزمون، و شاید گفته شود سه فرصت تاریخی برای اعلام این برائت، سربلند بیرون نیآمده است و به وضعیتی دچار شده است که بخش عمده‌ای از نسل جوان و جدید که در جنبش مهسا حضور تاریخی و قهرمانانه داشتند حتی نام و نشانی از وی و دورانش در ذهن و ضمیرشان نیست.
گام نخست برای این حرکت می‌تواند استعفای وی از مرکزیت روحانیون مبارز باشد و آغاز فعالیت سیاسی به مثابه یک شهروند در کنار دیگر شهروندان بدون تبعیض نظری و عملی. غیر ازین باشد، هر حرکتی از وی در راستای تقویت همان گفتمان اسلام سیاسی خواهد بود. گفتمانی که هم به نحو نظری و تاریخی و هم به نحو عملی و اجرایی مدتهاست منقضی شده است.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

2 پاسخ

  1. 
    جناب سر دبیر محترم سایت زیتون،
    در اظهار نظر‌منتشر نشده قبلی خود ضمن تائید قسمت اول مقاله جناب ابراهیمی در مورد “نافرمانی مدنی در کشورهای دیکتاتوری” که بسیار منطقی و مستدل می‌باشد، در قسمت دوم آقای خاتمی را به انجام کارهائی توصیه کرده اند که دقیقا در کشورهای دیکتاتوری نه که ارزش و اعتباری ندارد، بلکه یک نوع خود زنی بی ارزش و تاثیر است. من در اظهار نظر خود تضاد این دو توصیه جناب ابراهیمی را گوشزد کرده بودم.
    نمیدانم کجای یادداشت من توهین و بی احترامی بود که انرا منتشر نکردید.
    (بنا بر شعار و لوگوی سایت محترم شما که فقط به بی احترامی ها را منتشر نمیکنید).
    متاسفانه ما فقط از روش حاکمیت انتقاد می‌کنیم در حالیکه خودمان اگر سوار شویم به قدرت برسیم چه بسا که شدید تر انرا اعمال کنیم. .
    تصور اینکه سانسور گر سایت زیتون اگر روزی مسؤل سانسور وزارت ارشاد شود و سانسور شدید تری در مورد مطالبی که او را خوش نیاید انجام دهد کار مشکلی نیست.‌
    خوب میدانید که جورنالیست چه فردی و چه سازمانی شغلش ایجاب می‌کند که مطالب را بر مبنای واقعیت و طبق پرتکل حرفه آش انجام دهد، نه میل شخصی.
    با احترام کاوه

  2. نظر خواندنی و قابل تقدیر. اگر خود نویسنده موافق هستند آدرس ایمیل ایشان را برایم بفرستید.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »