حضور محترم اسلامشناسان، اندیشمندان، حقوقدانان، آزادیخواهان و افکار عمومی
آزادی و حقوق انسانی و تعیین سرنوشت فردی، همان قدر که حق مردان است، حق زنان نیز هست و باید به رسمیت شناخته شود. زنان تحت این حاکمیت دینی برای بهدستآوردن حقوق اولیه خود تاکنون هزینههای بسیار سنگینی پرداختهاند.
زنان در کشور ایران نهتنها از قوانین تبعیضآمیز، رنجآور و محدودیتهای فراوان رنج میبرند، بلکه به طور سیستماتیک مورد آزار و اذیت روانی و جسمی قرار دارند؛ چرا که جمهوری اسلامی با بهکارگرفتن تمام قوای خود میکوشد حقوق تبعیضآمیز و الگوی پوشش خود را بر آنان تحمیل کند.
در بسیاری از فضاهای عمومی مانند برخی دانشکدهها از جمله دانشکده الهیات دانشگاه تهران که من حدود ۱۲ سال در آنجا به تحصیل و تدریس اشتغال داشتهام، زنان در کنار تبعیضهای رنجآور و توهینآمیز فراوان، نهتنها مجبور به رعایت الگوی سختگیرانه پوشش جمهوری اسلامی یعنی پوشاندن سرتاپای خود بودهاند، بلکه علاوهبرآن پوشیدن چادر نیز اجباری بوده است.
من شخصاً بهعنوان یک کارشناس فقه و علوم اسلامی و بهعنوان یک زن که خود آثار سیاستها و قوانین موجود علیه زنان را با تمام وجود لمس کرده است، هرگاه در اعتراض به این موضوع با مقامات مسئول گفتگو کردهام، پاسخ همه این بوده که این یک رویه است و ما نمیتوانیم از آن تخطی کنیم.
من به این سیاستها و رویههایی که به طور یکجانبه و خودسرانه توسط مردان علیه زنان وضع شده، اعتراض دارم.
زنان برای برخورداری از حق اولیه خود مانند تحصیل و اشتغال مجبور بودهاند از مقنعه، مانتوی بلند و شلوار با رنگهای تیره استفاده کنند. در فضاهای عمومی نیز در صورت عدم پیروی از این الگو، زنان و دختران همواره مورد تهدید پلیس ویژه بودهاند.
مأموران حکومتی در همهجا به پیروی از خطقرمز استبداد دینی حاکم اجازه یافتهاند با تذکرات و رفتارهای توهینآمیز، کرامت زنان را مخدوش سازند.
مردم ایران در طول دهههای گذشته شاهد صحنههای بسیار دلخراشی بودهاند که طی آن زنان در خیابانها و اماکن عمومی مورد توهین و ضرب و شتم و انتقال اجباری به بازداشتگاهها توسط پلیس ویژه قرار گرفتهاند.
زنان بسیاری تازیانه خورده و نهتنها خود، بلکه خانوادههایشان نیز مورد آزار و اذیت روانی جبرانناپذیر قرار گرفتهاند.
مبارزات مسالمتآمیز زنان علیه این ظلم سیستماتیک تا آنجا پیش رفته که سرانجام جنبش فراگیر «زن، زندگی، آزادی» را رقم زده است.
۴۵سال تجربه دردناک زیستن با قوانین شریعت که به عقیده نگارنده چیزی بیش از سنتهای کهن نیست و بهعلاوه ۴۵ سال زیستن با فقه افراطی جمهوری اسلامی، بسیاری از مردم ایران را به این نتیجه رسانده که دین باید از حکومت جدا شود و بیگمان برای تحقق حاکمیت ملت بر سرنوشت خویش این جدایی یک ضرورت است.
زنان در ایران، و حتی فراتر از آن در جوامع اسلامی، از سلطه سنتهای کهن که با خدا و اسلام توصیه میشود رنج میبرند. باز شدن مسیر توسعه، آزادی، برابری و دموکراسی در جهان اسلام نیازمند تحول فکری و استقلال هویت و حقوق انسان از خواستهای دینی است.
عدم حساسیت کافی جامعه مدنی و روشنفکری نسبت به وضعیت زنان، به حکومت فرصت داده که به طور روزافزون به تمام عرصههای وجودی زنان دستدرازی کند.
من متواضعانه از شما اسلامشناسان، اندیشمندان، حقوقدانان، آزادیخواهان و نیز افکار عمومی دعوت میکنم که به ارزیابی رفتارهای جمهوری اسلامی با زنان پرداخته و اگر آنها را انسانی، عقلانی و مشروع نمییابید، به تقبیح آن بپردازید تا از این رهگذر، زمینه رهایی زنان در ایران و بهتبع آن جهان اسلام از سلطهای سخت و رنجآور فراهم شده و مسیر برابری و دموکراسی هموار شود.
با احترام، صدیقه وسمقی
دهم فروردین ۱۴۰۳، زندان اوین
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…