بسیاری در ایران، خصوصا در بخش صنعت و تجارت کشور، بیصبرانه منتظر عملی شدن برجام هستند. برجام به عنوان یک قرارداد بینالمللی هیچ مشکلی ندارد. دولت آمریکا مشکل خاصی برای عملی شدن آن ایجاد نکرده است. برعکس، وزیر امور خارجه آمریکا و دولت اوباما برای عملی شدن آن اهتمام ورزیدهاند. مشکل، نهادهای بانکی بینالمللیست که هنوز اعتماد به نفس برای معامله با ایران را پیدا نکردهاند. هنوز بانکی بزرگ در صحنه بینالمللی حاضر نشده است که این کار را شروع کرده و یخ این بی اعتمادی را بشکند. دو مشکل بزرگ بر سر راه تجدید این اعتماد وجود دارد. اول، اینکه ایران هنوز در لیست تحریمهای خاص آمریکا در رابطه با تروریسم بینالمللی قرار دارد. این تحریمها در طول سالهای گذشته در مورد ایران وضع شده و دولت احمدینژاد بر شدت آنها افزوده است. دوم، کسانیکه بیرون مرزهای ایران نشستهاند و هنوز نتوانستهاند به نظام سیاسی ایران اعتماد کنند. وقتی سپاهیان تصمیم میگیرند آزمایش موشکی کنند و این آزمایش مورد تایید رهبری نیز قرار میگیرد، میزان اعتماد خارجی به نظام سیاسی ایران و قدرت رییسجمهور این نظام، کمتر میشود. ایران در حال حاضر هم در عراق و هم در سوریه به طور نظامی فعال است. نقش این کشور خصوصا در سوریه برای حمایت یک دولت مستبد که مشروعیت سیاسی خود را کاملا از دست داده مورد سوال است. بسیاری نمیدادند که اگر ایران به عنوان مثال دو روز بعد در کشور دیگری به هر دلیلی دخالت نظامی کرد، این دخالت توسط جامعه بینالمللی چگونه ارزیابی میشود. بافت سیاسی کشور و عدم حمایت مطلق رهبری از یک دولت انتخابی، بسیاری را در صحنه بینالمللی دچار سردرگمی کرده است. این سردرگمی به عدم اعتماد به نظام سیاسی ایران کمک فراوانی کرده است.
در هفته گذشته جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران، از دولت آمریکا خواست که بانکهای خارجی را تشویق کند تا با ایران معامله کنند. او همچنین گفت، قرارداد هستهای با ایران زمانی میتواند قابل تحمل و پابرجا باشد که طرفین احساس پیروزی کنند. دولت روحانی به درستی تصمیم گرفته است که برای تجدید این اعتماد باید از کشورهای اروپایی شروع کرد. برای همین نه تنها به اروپا سفر کرد؛ بلکه کوشش کرد تا با خرید ۱۱۸ هواپیما از ایرباس، به شکستن این یخ بیاعتمادی اهتمام ورزد. روحانی به خوبی دریافته است که اگر بانکهای بزرگ اروپایی در پی این خریدها با ایران وارد معامله شوند، بانکهای آمریکایی هم این کار را خواهند کرد. دولت روحانی با بویینگ آمریکا نیز برای خرید هواپیما وارد گفتوگو شده است. رهبری با خرید هواپیما موافق نبوده زیرا این خرید را در راستای «اقتصاد مقاومتی» نمیدانسته است. صرفنظر از اینکه خرید این هواپیماها چقدر به ایمنی در مسافرت مردم این کشور کمک میکند و در حول و حوش آن چقدر کار تولید میشود، رهبری از این استراتژی دولت روحانی کاملا در غفلت مانده است. چندین بانک کوچک نظیر KBC) ( بلژیک و یا ) DZ ( آلمان با ایران وارد مراوده شدهاند، اما یک بانک بزرگ غربی هنوز وارد معامله با ایران نشده است.
دولت ایتالیا پنج میلیارد دلار برای ایران اعتبار باز کرده است. به جز دولتهای آسیایی نظیر هند، ژاپن، کره جنوبی و چین؛ دولتهای اروپایی مثل آلمان، فرانسه و انگلیس تمایل زیادی را برای مراودات اقتصادی با ایران از خود نشان دادهاند. دولت ترکیه یک قرارداد اقتصادی به ارزش ۲/ ۴ میلیارد دلار برای ساخت هفت تاسیسات گازی با ایران امضا کرده است. دولت آفریقای جنوبی بسیار علاقهمند است که بعد از امضای برجام به طور فعال وارد روابط اقتصادی با ایران شود. زنگنه وزیر نفت، خبر از امضای قراردادی با یک کمپانی بزرگ بینالمللی را در طول سه ماه آینده داده است. او بر این عقیده است که نفت برای هر بشکهای هفتاد دلار قیمت خوبیست که ایران برای آن تلاش خواهد کرد. برآورد آقای زنگنه یک برآورد واقعیست که برای بازار نفت در سال ۱۸ -۲۰۱۷ پیشبینی شده است.
تولید اضافی نفت در بازار جهانی یکی از دلایل افت قیمت نفت بوده است. آژانس بینالمللی انرژی (International Energy Agency) اعتقاد دارد که این تولید اضافی جایش را به یک تعادل معقول در سال ۲۰۱۷ میلادی خواهد داد. در سال ۲۰۱۴ میلادی، تولید اضافی روزانه ۲ /۱ میلیون بشکه نفت بوده است. در سال ۲۰۱۷ تقاضای روزانه در سطح جهانی به ۴/ ۹۷ میلیون بشکه در روز خواهد رسید. این رقم نسبت به سال ۲۰۱۶، ۳ /۱میلیون بشکه در روز افزایش خواهد داشت. این تقاضای اضافی به خاطر رشد اقتصادی در هند، کره جنوبی، چین و خاورمیانه خواهد بود. رشد اقتصادی جهان در سال ۲۰۱۷، ۵ /۳ در صد تخمین زده شده است. اوپک سهم تولید نفتش از ۸/ ۵۶ به ۵۷ میلیون بشکه در روز افزایش پیدا خواهد نمود. تولید نفت شیل در امریکا از ۸/ ۳میلیون بشکه در روز به ۶۱/ ۳ تقلیل پیدا خواهد نمود. طبق پیشبینی آژانس بینالمللی انرژی، بیشترین نفت تولیدی خارج از اوپک در سال ۲۰۱۷ از کشورهای برزیل و کانادا خواهند بود. ذخیره نفت کشورهای اروپایی از سال ۲۰۱۴ تا آوریل ۲۰۱۶ معادل ۲/ ۱ میلیون بشکه در روز بوده است. اما بین سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ ازدیاد در ذخیره رقم چشمگیری نخواهد داشت. به دلیل مشکلات سیاسی در عراق، لیبی و نیجریه نمیتوان تصور کرد که به زودی تولید نفت در این کشورها افزایش یافته و اضافه تولید، بازار جهانی نفت را تحتالشعاع خود قرار دهد. در آمد کّل اوپک در سال ۲۰۱۴، ۷۵۴ میلارد دلار، در سال ۲۰۱۵، ۴۰۴ میلیارد دلار و در سال ۲۰۱۶، ۳۳۸ میلیارد دلار تخمین زده شده است. قیمت نفت برای سه ماه آخر سال ۲۰۱۶، ۵۰ دلار برای یک بشکه تخمین زده شده است. آژانس بینالمللی انرژی پیشبینی میکند که این رقم در سال ۲۰۱۷، به ۶۰ دلار برای یک بشکه در روز برسد.
دولت روحانی زمانی سر کار آمد که نه تنها اقتصادی ورشکسته به او تحویل داده شد، که کشور با مشکلات عدیده فساد اداری و عدم مدیریت صحیح و عالمانه روبهرو بود. ادامه تحریمها به او اجازه نداد تا از آخرین سال درآمد نفتی بالای اوپک استفاده کند. در طول سه سال ریاست او در این کشور بسیار کار شده است. اگر چه گروهی که دیروز منافعشان به سوءاستفادههای مالی دوران تحریم بسته بود، امروز از این دولت شکایت و گلایه میکنند؛ اما دولتی در ایران زمام امور را به دست گرفته است که دلسوزانه کمر همت به حل مشکلات اقتصادی کشور بسته است. تمام شاخصها نشان میدهد که دولت روحانی با حسابگری و مدیریتی در خور احترام به اداره امور کشور پرداخته است. دولت روحانی میبایست در چندین زمینه تلاش جدی کند تا بتواند سرمایه خارجی برای رونق اقتصادی کشور کسب نماید. ابتدا، او میبایست با فساد اداری و اقتصادی به طور جدی مبارزه کند و صحنه اقتصاد کشور را از فساد بخش دولتی پاکسازی کند. دوم، میبایست دست بخش مافیایی قدرت از اقتصاد کشور کوتاه شود. سپاهیان نه تنها میبایست از سیاست، که از اقتصاد کشور بیرون رانده شوند تا کشور بتواند در سطح بینالمللی اعتمادسازی کند. سوم، دولت هرگز قادر نخواهد بود بدون کمک، همکاری و همدلی بخش خصوصی کشور، به اقتصاد سر و سامانی دهد. در هر اقتصاد موفقی بخش خصوصی بزرگترین نقش را بازی میکند. دولت میبایست به حل مشکلات بخش خصوصی کشور اهتمام جدی ورزد. پیشبینی در مورد آینده بازار نفت را میبایست به فال نیک گرفت. با مدیریتی صحیح و در صورت پاکسازی صحنه اقتصاد ایران از فساد و مافیای قدرت میتوان به آینده آن خوشبین بود.
2 پاسخ
نویسنده می فرمایند: “نقش [ایران] خصوصا در سوریه برای حمایت [از] یک دولت مستبد که مشروعیت سیاسی خود را کاملا از دست داده مورد سوال است”. سوالی که مطرح می شود این که بر اساس کدام شواهد و قرائن نویسنده مدعی می شود که دولت سوریه مشروعیت خود را از دست داده است؟ آیا مستبد بودن بتنهایی دال بر عدم مشروعیت است؟ که مخاطبین شما در ایران هم مستبدند،پس چرا با خطاب قرار دادنشان به آنها مشرعیت می بخشید؟ یا از عربستان مستبدتر سراغ دارید؟ چرا به حکومت عربستان نمی پردازید؟ یا اینکه معتقدید چون بخشی از جامعه سوریه به همراهی مزدورانی اجیر شده توسط ترکیه، عربستان و قطر و برخی کشورهای غربی مسلحانه علیه دولت مرکزی بپاخاسته اند، پس این دولت مشروعیت خود را از دست داده؟ در آنصورت تکلیف اکثریت بزرگتر جامعه سوریه که به مناطق تحت کنترل ارتش سوریه پناه برده اند، و به یاری ارتش شتافته اند، چه می شود؟ آیا آنها به ناچار دولت مستبد بومی خود را به داعشی ها و جبهه النصره ترجیح داده اند یا اینکه در این پناه جستن پیامی تهفته است و آن اینکه: اول نجات کشور از خطر توحش، بعد پرداختن به مشکلات داخلی؟
یا اینکه نویسنده محترم معتقد است دولت اسد مشروعیت خود را از دست داده چون غرب و بویژه انگلیس و امریکا چنین می خواهند. احتمال اخیر با توجه به حسن نیت ایشان به دولت و وزارت خارجه امریکا قوی تر می نماید.
سوال دیگر اینکه برای تحول طلبان ایرانی، تسلط یک مستبدی چون اسد بر سوریه قابل تحمل تر است یا تسلط داعش، جبهه النصره یا جانیان ارتش آزاد سوریه بر آن؟
تکلیف منافع ایران در منطقه چه می شود؟ جایگزین سوریه در صورت از دست دادن آن کشور بعنوان یک متحد استراتژیک برای ایران کیست؟ مصر؟ ترکیه؟ اسرائیل؟ عربستان؟ قطر؟ بحرین؟
می توان با اسد بعنوان یک مستبد مخالف بود و باید بود، اما باید توانایی شناسایی منافع ملی و سپس الویت بندیِ دغدغه های خود را نیز داشته باشیم. اینکه اسد برود هر که بیاید بهتر است، بیشتر به خالی کرده عقده های فرومانده می ماند تا تحلیلی مسئولانه. مخالفت با سیاست های داخلی جمهوری اسلامی و یا سیاست های مداخله جویانه آن در سایر کشور ها در جای خود درست است. ولی آیا این ایران بود که در یمن آن آتشبازی را راه انداخت یا عربستان سعودی؟ طرح به آشوب کشیدن سوریه سال ۲۰۰۹ در لندن کشیده شده بود. این ادعای من نیست بلکه شهادت وزیر خارجه سابق فرانسه Roland Dumas که گفت:” دو سال پیش از در گرفتن تنش ها در سوریه، من بخاطر مسائل دیگری در لندن بودم. درحین ملاقاتم دیدارهایی با کارمندان عالیرتبه داشتم که ضمن گفتگو ها اظهار داشتند که خود را آماده می کنند تا تحرکاتی در سوریه انجام دهند. بریتانیا سازماندهی یک مداخله نظامی در سوریه توسط شورشی ها را آماده می کرد. حتی از من که دیگر وزیر نبودم پرسیدند که آیا مایل به همکاری هستم که من طبیعتا جواب رد دادم و گفتم من فرانسوی هستم و این مسئله ربطی به من ندارد.”
حال با علم به این دسیسه ها و توطئه ها آیا ایران باید به کناری بنشید و بگذارد نقشه های شوم کشورهای سلطه جو به اجرا درآیند، یا باید وارد عمل شود؟
در سال ۵۷ یکی از شعارها این بود که ، تا شاه کفن نشود ، این و طن وطن نشود . این روزها بسیار به یاد این شعار میافتم !
دیدگاهها بستهاند.