انتشار یادداشتی از سوی استاد محمد مجتهد شبستری مرا بر آن داشت تا به دلیل علاقه به ایشان و حساسیت نسبت به آیندهی مردم ایران ، تحلیلی بر نوشته ایشان بنگارم.
آقای شبستری عنوان مطلبش را چنین آغاز می کند : «چرا به مسعود پزشکیان رأی خواهم داد» و در ادامه استدلال می کند : «قرائن نشان میدهد دکتر مسعود پزشکیان دولتی عقلمحور تشکیل خواهد داد که اعضای آن بر مدار خردورزی، تخصص و برنامه عمل میکنند؛ به ملت دروغ نمیگویند؛ وعدههای فریبنده نمیدهند؛ در هیچ شرایطی تسلیم رانت و فساد نمیشوند»
بعید می دانم که استاد مجتهد شبستری از نظام حکمرانی در جمهوری اسلامی بی خبر باشد . ابتدا که رسیدن پزشکیان به ساختمان ریاست جمهوری به این سادگی ها نیست و حتی اگر هم برسد ، در خوشبینانه ترین شرایط وزارتخانه هایی توسط شخص رهبری تعیین تکلیف می شوند و وزیران آن ها مشخص می گردد یا لا اقل با موافقت ایشان چنین انتخابی اتفاق می افتد و دیگر وزارت خانه ها نیز سهم قدرت طلبی مجلسیان اصولگرا می شود . باید توجه داشت ، شورای عالی امنیت ملی ، اعضای مختلفی دارد که پزشکیان بنا بر فرض محال ، یک عضو و تنها یک عضو از آن ها خواهد بود و در عمل نتیجه ای حاصل نخواهد شد .
در ادامه مجتهد شبستری درباره ی پزشکیان می گوید : «در سپهری از شفافیت، صداقت و قانونمندی حرکت میکنند؛ خود را به حقوق شهروندی آحاد ملت ملتزم میدانند.»
بعید می دانم که استاد مجتهد شبستری اطلاع نداشته باشند که حرکت بر مدار شفافیت ، قانون مندی و صداقت زاییده ی یک فرآیند خاص است ، یعنی وقتی از کنش صادقانه صحبت می کنید باید توقع واکنش صادقانه هم داشت . اگر بر فرض محال دکتر پزشکیان رییس جمهور شود ، یکبار کنش صادقانه ی او با واکنش مزورانه ی مدعیان روبرو مواجه شود ، دو بار این اتفاق بیافتد و سه بار … نهایتا تا کی این سلسله ی ممکنات ادامه خواهد داشت ؟ وقتی عزمی برای مقابله با این روحیه ی مزورانه وجود ندارد ، حضور در انتخابات و یا حتی انتخاب رییس جمهور ، چه معنایی می تواند داشته باشد ؟ . استاد شبستری از حقوق ملت سخن می گویند ، وقتی که حقوق ملت و حقوق برخی از افراد و جریان ها که موجودیت مقام ریاست جمهوری در دست آن هاست با هم در تضاد قرار بگیرند ، پزشکیان چه خواهد کرد ؟ اگر دکتر پزشکیان طرف مردم بایستد دیگر نمی تواند در مقام ریاست جمهوری باقی بماند و به راحتی برکنار می شود و اگر طرف صاحبان قدرت باشد که به رای مردم خیانت کرده است . پس در عمل در نظر گرفتن نقشی توانا برای رییس جمهور ، غیر ممکن می نمایاند که پزشکیان بتواند خارج از قاعده ی ادوار پیشین به قولی تدارکاتچی نباشد .
استاد می گوید که آقای پزشکیان « از انتقاد استقبال میکنند» ، منظور انتقاد به کیست ؟ اگر منظور انتقاد به شخص پزشکیان است که رییس جمهور باشد که این چیز جدیدی نیست . رییس جمهورهای اصلاح طلب همیشه مورد نقد واقع می شدند ، خاتمی و حتی روحانی از این قاعده بیرون نبودند اما نتیجه برای ملت ایران چه بوده است؟ آیا مردم حق نقد خطوط قرمز را داشته اند ؟
استاد شبستری چنین نگاشته که دکتر پزشکیان «در عرصههای فرهنگی به خشونت متوسل نمیشوند» مگر عرصه ی فرهنگ در دست ایشان است که به خشونت متوسل بشوند یا نه ؟ عرصه فرهنگ در جمهوری اسلامی ساز و کارهای خودش را دارد و خاستگاهی ویژه برایش تعریف شده است که نمی تواند ربط معناداری به دکتر پزشکیان در قامت رییس جمهور داشته باشد . شورای عالی انقلاب فرهنگی ، نهادهای تحت امر و … متولیان فرهنگ هستند که تازه اگر پزشکیان بتواند رییس جمهور شود و تازه اگر بتواند وزیر فرهنگ دلخواه ملت را به وزارتخانه آن هم با این مجلس فعلی بفرستد آن وقت می توان او را متولی تنها بخشی از فرهنگ دانست که به خشونت متوسل شود یا نشود . آیا به راستی پزشکیان توانایی این را خواهد داشت که درباره ی آزادی پوشش مخصوصا بانوان سیاست گذاری کند ؟
استاد می گوید که پزشکیان : « تزویر و ریا نمیورزند » ، باید گفت استاد محترم مگر قرار بوده است که پزشکیان تزویر و ریا بورزد که از عدم آن شادمان باشیم ، تزویر را جایی دیگر طراحی می کنند که امثال پزشکیان نه جرات و نه قدرت نزدیک شدن به آنجا را ندارند . پس موضوع اصلی پزشکیان یا رییس جمهور نیست ، فرهنگ تزویر و ریا و نهادینه شدن آن در ساختار حاکمیت محل بحث است که با آمدن یکی دو رییس جمهور اتفاق خاصی نخواهد افتاد ، پس بهتر است راهی برای درمان یافت نه اینکه به مُسکن هایی که قبلا در سیاست ایران جواب نداده اند ، تمسک جست .
استاد شبستری می گوید : « به ضرورت توسعه همهجانبه پایدار برای رهایی از مشکلات و معضلات کنونی کشور ایمان دارند» به راستی ایشان رییس جمهور را در ایران قادر مطلق می پندارند که تمام وجوه توسعه در دست اوست ؟ اصلا توسعه به چه معناست ؟ اگر توسعه را فرآیندی در نظر بگیریم که با استفاده از امکانات موجود ما را از شرایط موجود به وضع مطلوب سوق می دهد ، آنگاه آن نگاه ایدئولوژیک که اصلا اجازه نمی دهد که کسی واقعیت تلخ موجود را ببیند و محاسبه کند ، چطور می توان وضع موجود را شناسایی کرد که بر مبنای آن وضعیت مطلوب را ترسیم نمود ؟
آقای شبستری می گوید که پزشکیان « با جهل و فقر میستیزند» مگر ایشان نمی دانند که رسانه ها در دست جریان دیگری ست ، هزینه ی تبلیغاتی در جایی دیگر مصرف می شود و در عمل دست رییس جمهور دگر اندیش نسبت به قدرت حاکمه خالی خواهد بود . پس ستیزه با جهل معنایی نمی تواند داشته باشد و اما فقر ، وقتی نهادهای غیر فراگیر که باعث شکست ملت ها می شوند از سر و کول ملت بالا می روند ، دیگر رییس جمهور چطور می تواند فقر را مهار کند ؟
استاد شبستری می گوید پزشکیان «بیهوده دشمنتراشی نمیکنند و با تعامل سازنده با کشورهای جهان، ایران عزیز را از انزوا بیرون میآورند و در صحنه بینالملل جای شایستهای برای این کشور به وجود میآورند.» آیا استاد نمی داند که نیروهای نظامی داخلی و برون مرزی و نیابتی ها از رییس جمهور فرمان نمی برند که ملتزم به سیاست گذاری او باشند ؟ پس ساده انگارانه است که رییس جمهور را مختار در عرصه های مختلف فرض کنیم . آیا پزشکیان چنین قدرتی دارد که یک شبه سیاست های با سابقه ی نظام را تغییر دهد ؟
حضرت استاد شبستری می فرماید : «به مسعود پزشکیان رأی خواهم داد با این امید که آنچه گفتم و بسیاری دیگر از فضایلی که نگفتم، گرچه بهصورت نسبی، جامه تحقق بپوشد. » در این زمان لازم است که یادآوری کنم ، آقای شبستری و هر ایرانی دیگری مختار است که رای بدهد یا رای ندهد . ولی چنین ادبیاتی که سعی در تشویق عموم مردم برای شرکت در انتخابات دارد نشان از جمع زیاد تحریم کنندگان انتخابات ست که سعی می شود ، پروژه ی تحریم از سمت بزرگانی امثال استاد مهار شود . ولی باید به این موضوع توجه کرد که مفهومی مانند «تحریم» آنی به وجود نمی آید و آنی از بین نمی رود . یک پروسه ی زمانی و مجموعه عوامل دست در دست هم تحریم را رقم زده است و طبیعی است برای رفع تحریم باید مجموعه ی عواملی دست در دست هم دهند تا بتوانند مردم را به حضور در انتخابات ترغیب کنند . نمی شود که حکومت در بحثی مانند حجاب چنان مواضعی را بگیرد و یا برای دنبال کردن اهداف هسته ای تحریم های کمرشکن برای ملت را بپذیرد و در مقابل توقع داشته باشیم که مردم ناراضی به توصیه ای حتی از سوی فرهیخته ی دانشمندی چون استاد شبستری به پای صندوق رای بیایند . اینقدر این مشکلات سال های پیش تلخ است که نمی توان به راحتی آن را فراموش کرد و به توصیه ی استاد ، به امید آینده ای روشن چشم بر آن ها بست .
مردم مظلوم ایران که انقلاب را پشت سر گذاشته و تلخکامی های ۸ سال جنگ تحمیلی را به جان خریده است و حضور در انتخابات های مختلف که پرداختن به آن از حوصله ی خوانندگان این مطلب خارج است ، روزگار سختی را پشت سر می گذارد . اما لازم به ذکر است ، در مقابل استادی چون مجتهد شبستری سخن گفتن ، زبان را به ارتعاش وا می دارد ولی باید گفت : استاد همانطور که بدبینی سمی مهلک است ، خوشبینی هم می تواند تمام داشته های یک ملت را بر باد دهد .
استاد شبستری ، مرا همان کودکی فرض کنید که وقتی دو خیاط با شیادی تمام ، پادشاه را لخت به وسط مردم فرستادند و گفتند : هر کس ناصالح باشد لباس پادشاه را نمی بیند . کودکی فریاد زد پادشاه لخت است و همه خندیدند و پادشاه هم از میان مردم رفت و آن دو خیاط شیاد هم گریخته بودند . پس اینبار اجازه ندهیم لباس کذایی به جای پادشاه بر تن ملت برود و میلیون ها ایرانی بر حسب درخواست امثال مجتهد شبستری لخت و برهنه در پای صندوق با رسوایی تمام حاضر شوند . اما به نظر می رسد که ملت این لباس جدید پادشاه را بر تن خویش نخواهند کرد.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…