۱. اصلیترین اختیارات ریاستجمهوری ایران از آن مقام رهبری است. فردی که در انتخابات بهعنوان «رئیسجمهور» انتخاب میشود، کارگزار و مقام اول و رئیس دولت است؛ اختیارات وجایگاهی مانند مقام ریاستدولت -نخستوزیری- در روسیه. این تضاد درونی و معنایی در ساختار قانون اساسی و تقسیم قدرت سبب شده است که هر کسی که بهعنوان رئیس دولت انتخاب میشود بهتدریج و در عمل با رهبر جمهوریاسلامی در تضاد قرار گیرد. تنها فردی که از زمان استقرار جمهوری اسلامی تا بهاکنون متوجه این جایگاه بود و آن را رعایت میکرد ابراهیم رئیسی بود.
ریاستجمهوری واقعی در جمهوری اسلامی -یعنی همان مقام رهبری-مانند رئیسجمهوری آمریکا و رئیسجمهوری فرانسه از اختیارات گستردهای و بلکه بیشتر برخوردار است از جمله فرامین استثنایی و حکم حکومتی با این تفاوت که این مقام اول از پاسخگویی و گردنگرفتن و مسئولیت مبراست چون سپر دفاعی «رئیسجمهوری منتخب مردم» را در دست دارد و هر جا لازم باشد همهچیز را به حساب او میگذارد.
۲– یک دهه پیش علی خامنهای در یک سخنرانی تلویحا به ضرورت تغییر ساختار قدرت در قانون اساسی و احیای مقام نخستوزیری اشاره کرد. حتی گفته شد کمیتهای هم در مجلس به بررسی منویات ایشان و چگونگی تغییر قانون برای حذف عنوان ریاستجمهوری تشکیل شده است. میشود حدس زد که بازنگری و تغییر در قانون اساسی ریسکهایی را به همراه داشته که خامنهای را از پیگیری این مهم منصرف کرده است. هرچه هست تا وقتی این تضاد در ساختار قانون اساسی وجود دارد ماهیت مقام و انتخابات ریاستجمهوری در جمهوری اسلامی اشکال دارد و مشکلساز است. حتی همین بحثهایی که در خصوص مشارکت و یا تحریم انتخابات در جریان است جلوههایی از این تضاد ساختاری است چون جملگی ریشه در حدود و اختیارات ریاستجمهوری دارند.
۳-مسعود پزشکیان بهدرستی در رقابتهای انتخاباتی تأکید دارد که مجری سیاستها و برنامههای ابلاغی «مقام معظم رهبری» خواهد بود، بهنظر میرسد دروغ نمیگوید. یعنی آگاهانه میگوید، قصدش همین است و حتی حسن نیت دارد. اشکال این است که او اعتبارش را و قدرتش را بناست از مردم بگیرد و باید پاسخگوی مردم باشد و رئیسجمهوری بشود که «نیست». این نوع انتخاب شدن موقعیت متضادی را برای او رقم خواهد زد که ناچار به انتخاب میان مقام ریاست دولت و یا «صداقت» و «پاسخگویی» و «شفافیت»اش خواهد شد.
۴– قاعده هزینه- فایده را باید جدی گرفت. بدیهی است که در هنگامه انتخابات رأیدادن و ندادن یک کنش مدنی است و هیچ کنشی بدون هزینه و فایده نیست. محل نزاع در میان طرفداران تحریم یا مشارکت در انتخابات «هزینه»های شرکت کردن یا نکردن نیست بلکه «فایده»های آن است. اگر گفته میشود مشارکت و رأیدادن در انتخابات بدون هزینه است و یا تحریم انتخابات فایدهای ندارد استفاده مغالطهآمیز و سهلانگارانه از این مفاهیم است. با درک این نکته میشود دریافت که این دو عبارت «رأیدادن در انتخابات بدون هزینه است» و «تحریم انتخابات فایدهای ندارد» دو گزاره تقریبا مترادفاند و هر دو یک معنی را القا میکنند. تقریبا مانند آن است که بگوییم «امروز یکشنبه است» و «دیروز شنبه بود».
۵– چند سالی است جبهه مقاومت مدنی در ایران قویتر و پر تعدادتر و سرشناستر از همیشه شکل گرفته است. این جبهه راهبرانی مانند میرحسین موسوی، نرگس محمدی، مصطفی تاجزاده، سعید مدنی، بهاره هدایت و صدیقه وسمقی و دهها نام سرشناس دیگری دارد که هم شناخته شدهاند و هم مجرب و هم صاحب ایده و گفتمان. کمترین هزینهای که مشارکت در انتخابات به ایران تحمیل میکند انشقاق و تضعیف این جبهه است. اگر فایدههای شرکت در انتخابات کمتر از تأثیرگذاری این جبهه در جامعه و معادلات قدرت باشد، دچار خسارت شدهایم.
۶– روزگاری دفاع صداو سیمای جمهوری اسلامی از ناطقنوری و احمدینژاد و تخریب دیگران به سود رقبای انتخاباتی آنها تمام میشد چون یگانه رسانه صوتی-تصویری و یا موثرترین رسانه بود. اما اینروزها خرابکاریهای صدا و سیما علیه پزشکیان و مشاورانش سود غیر مستقیم چندانی هم برای او ندارد چون «رسانه» و مخاطبان آن عوض شدهاند. سخنان اعتراضی جواد ظریف و قهر محمد فاضلی -هر دو از مشاوران پزشکیان- در صدا و سیما، چون در رسانههای اجتماعی و گروههای متفاوت همراه با تفسیرها و برداشتهای مختلف منتشر میشود، تأثیرهای متفاوت و متضادی بهجای میگذارد. به زبان دقیق گرفتار «تفکر جامعهمحورانه» میشوند. در تفکر جامعهمحورانه، آدمی فریب میخورد چون معیار درستی و نادرستی خواستههای گروه است. در تفکر خودمحورانه ما به خود میگوییم «این گزاره درست است چون منافع من ایجاب میکند»، اما در تفکر جامعهمحورانه خود را اینگونه فریب میدهیم «این گزاره درست است چون منافع ما ایجاب میکند».
۷– دستهبندی و یا انشقاق جدیدی که در انتخابات اخیر انجام شده است نسبتا بدیع است. بهنظر اولین بار است که دغدغهها و نظرات و رفتار مدنی جمعیت زیر ۴۰ سال و بالای ۴۰ سال ایران آشکارا با هم متفاوت است. گویی در دو جهان موازی زندگی میکنند و زبان متفاوتی برای تفسیر جهان دارند. تا وقتی که این تفاوت وجود دارد شکستن سد تحریم انتخابات و تحریک جوانان به رأیدادن و ایجاد موجهای مشارکت شانس بسیار کمی دارند. برای جوانترها همین چینش انتخاباتی و همین تهچهرهها و دیدن زاکانی و قالیباف و جلیلی و پورمحمدی در یک قاب «علت تامه» و حجت نهایی برای ناامید و مهاجرت و ترکِ «ایران» است و برای میانسالها و دیگرانی یادآور «حماسه دوم خرداد». تقریبا هیچ ذهنیت و شناسه مشترکی وجود ندارد.
۸– مسعود پزشکیان در وضعیتی عادی شایسته مقام ریاستجمهوری است اما تا بهاین لحظه در استفاده از فرصتهای رسانهای و تبلیغاتی ضعیف عمل کرده است. جایگاهی که او برای خود تعریف کرده -به خاطر همان تضادهای ساختاری-دست و پایش را بسته است. مثلا او باید شخصا دفاع از محمد فاضلی را بهعهده میگرفت و با استفادهی -اینبار بجا- از نهجالبلاغه پاس گل اسفندیاری را به دروازه صدا و سیما شوت میزد و مشاورش را در آن موقعیت دشوار قرار نمیداد. موقعیت پیچیده و دشواری که برای محمد فاضلی ایجاد شد بهآسانی قابل تفسیر نیست. بعید است کسی در مواجههی مستقیم با وقاحت و دروغ سازمانیافته و حمله شخصی بتواند بر اعصاب خود مسلط باشد. با اینحال بعضیها میگویند قهر محمد فاضلی در تضاد با بیانیههای روزنهگشا و راهگشا بوده و گروهی میگویند فاضلی اگر دفاعی داشت اینگونه عصبانی نمیشد. اینجا هم غلبه تفکر جامعهمحوری و گروهی مشهود است.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…