در روزهایی که بحث بر سر شرکت کردن یا نکردن در انتخابات گرم است، لازم دیدم دلایل خودم را برای تحریم انتخابات بیان کنم چراکه مباحثه بین دو سر رادیکال طیف(مدافعان مشارکت همیشگی و مدافعان تحریم همیشگی) است و رویکرد میانه مغفول مانده است.
بهبودخواهان که حامیان مشارکت در انتخاباتاند، سه دلیل میآورند که ناموجه و مغالطهآمیز است و سعی می کنم در این نوشتار استدلال خود را در رد این دلایل شرح دهم.
ادعای مغالطهآمیز اول آنها این است که بدیل مشارکت براندازی و انقلاب است. در حالی که رویکرد میانهای بین مشارکت و براندازی وجود دارد که زیر عنوان گذارطلبی صورتبندی شده است.
مغالطه دیگر بهبودخواهان این است که برای اثبات معناداری شرکت در انتخابات تفاوت دولت خاتمی و احمدینژاد را مثال میزنند. درحالی که شرایط دهه هفتاد با اکنون قابل مقایسه نیست.
مغالطه سوم آنان این است که هزینه مشارکت را صفر در نظر میگیرند درحالی که اینطور نیست.
با این مقدمه به شرح این مغالطه ها می پردازم.
۱- پیشتر درباره گذارطلبی صحبت شده و این جریان که عمدتاً توسط آقایان تاجزاده و مدنی در زندان صورتبندی شده، مرزهای خود را با انقلاب خشن مشخص کرده است. گذار به ساختار جدید زمانی رخ میدهد که جامعه آنقدر به حکومت فشار وارد بیاورد که حکومت بقای خود را در خطر ببیند و تن به یک مصالحه پایدار با جامعه بدهد. در این مصالحه طرفین امتیازاتی میگیرند و امتیازاتی میبخشند اما کف منافع هر دو تأمین میشود.
مطالعه مبارزات دموکراسیخواهانه نشان میدهد این تنها راه رسیدن به نظم دموکراتیک پایدار است.
حکومتها همواره برای اینکه تن به چنین معاملهای ندهند سعی میکنند با دادن امتیازات اندکی به برخی از جریانهای مخالف اتحاد در صفوف مخالفان را بشکنند و بعد از گذر از بحران خلف وعده کنند.
بنابراین برای رسیدن به یک مصالحه پایدار باید امتیازاتی گرفت که بتوان از آنان دفاع کرد و جلوی خلف وعده را گرفت. اگر جامعه به قیمت اندکی خواستههای حکومت را اجرا کند و فشار را کم کند، طبیعتاً حکومت به وقتش همه توافقها را بر هم خواهد زد.
بنابراین مشارکت در انتخابات زمانی موجه است که توافقی بین حکومت و جامعه شکل گرفته باشد که تخلفناپذیر باشد. یعنی جامعه بتواند در صورت خلف وعده حکومت از خود واکنش درخور نشان دهد. در مورد این انتخابات و شخص آقای پزشکیان این مورد برقرار نیست.
آن امتیاز برگشتناپذیر برای جامعه محدود شدن حوزه دخالت حکومت در زندگی شخصی و جمعی مردم است که نه حکومت چنین تضمینی داده و پزشکیان چنین چیزی را مطالبه کرده است.
۲– همه کسانی که سیاست ایران را پیگیری میکنند میدانند که نقش هیئت دولت در اداره کشور از سال ۷۲ تا به امروز به طور مستمر کاهش پیدا کرده است. اگر دولتی که خاتمی تحویل میگرفت ۲۵ درصد حاکمیت بود، امروز دولت چهاردهم در خوشبینانهترین حالت ۱۰ درصد حاکمیت است. طبیعتاً اثرگذاری رای مردم و تفاوت بین دولتها هم همین قدر محدود شده است. مقایسه دولت خاتمی با دولت احمدینژاد و تعمیم آن به شرایط امروز مغالطه است. طبق آمارهای رسمی وضعیت اقتصادی کشور از زمستان ۹۹ تا به امروز روی یک روند ثابتی بوده و تغییر محسوسی نداشته است. یعنی چه دولت روحانی و چه دولت رئیسی تفاوت عملکرد چندانی نداشتهاند چرا که اختیار چندانی نداشتند. بنابراین میتوان همین وضعیت را هم برای دولت آینده متصور بود با هر رئیسجمهوری.
تغییر وضعیت اقتصادی و سیاسی کشور صرفاً با تغییرات اساسی در راهبرد های کلان کشور میسر است. حکومت اکنون در وضعیتی است که در گوشه رینگ گرفتار شده و ناچار به گرفتن تصمیمات سخت است. اما تلاش میکند با افزایش مشارکت ظاهری در انتخابات از فشار درونی و بیرونی بکاهد و با فرار از گوشه رینگ زمان گرفتن آن تصمیمات سخت را به عقب بیندازد. عقل سلیم حکم میکند، به جای راضی شدن به ده درصد قدرت، بایستیم تا تصمیمات سخت گرفته شوند.
۳– هزینه مشارکت در انتخاباتی که دستاورد اندکی دارد صفر نیست. اگر تحریم سه انتخابات پیشین و جنبش مهسا حکومت را وادار کرده که اندکی فضا را باز کند، یعنی جامعه در این راهبرد خود دستاورد داشته و رها کردن این راهبرد قبل از کسب امتیازات قابل اتکا و برگشتناپذیر، به معنای هدر رفتن همه هزینههایی است که پرداخت کرده. بنابراین هزینه این مشارکت و امتیاز مهمی که به حاکمیت داده میشود، باید با دستاوردهایش همارز باشند که در مورد انتخابات ۴۰۳ تا لحظه نگارش این متن، چنین شرطی برقرار نیست.
مختصر سخن اینکه صندوق رأی یک ابزار است و استفاده از این ابزار باید براساس مقایسه هزینه و فایده انجام شود. اگر حکومت از ما مشارکت بالا و آشتی را طلب می کند، باید هزینه آن را هم بپردازد. هزینه آن نه پزشکیان بلکه امثال تاجزاده و نرگس محمدی است.
یک پاسخ
مشکل مخالفان شرکت در انتخابات این است که هیچ ایدهی واقعی و جایگزین ندارند و فقط در خلاء، مثل نوسنده فوق، منتظر گشایش و امتیاز گرفتن از حکومت هستند.
شاید شرکت در انتخابات امیدی بیش از تغییرات ۱۰ درصدی نداشته باشد ولی این یک نتیجه ملموس است و در ضمن میتواند زمینهساز گشایشهای بیشتر باشد.
دیدگاهها بستهاند.