«مخواب که آنان نخوابیده‌اند»

نامه عبدالکریم سروش به مسعود پزشکیان

دریاب کنون که نعمتت هست به دست
کاین دولت و ملک می‌رود دست‌به‌دست

جناب دکتر مسعود پزشکیان رئیس‌جمهور منتخب و منتجب،

با تقدیم سلام و احترام،

اکنون که به طالع مسعود و با آراء جمهور بر مسند ریاست‌جمهوری ایران می‌نشینید، جای آن است که جمهوراً آن را به فال نیک بگیریم و چشم به راه مدیریت علمی و سامان‌بخشی مدبرانه امور در ولایت‌کده ایران باشیم.

اطمینان دارم که کارشناسان دانا و امین قصه پرغصه جویبار آلوده سیاست و دیوار شکسته اقتصاد و معیشت و سقف فروریخته دیانت و شرب‌الیهود قضات و قضاوت و گلوی فشرده حق و عدالت و ناکامی و ناکارآمدی مدیریت کلان مملکت و غلبه انصار شرارت و جهالت و رواج قشریت و زوال معنویت و رباخواری و ریاکاری دین‌فروشان و خرقه‌پوشان و شکم‌های فربه از حرام و کسوف خورشید دادگری و سرکوب اندیشه انتقادی و روشنگری و انبوهی جاهلان مکرّم و عالمان مُلجَم و بسط سایه سنگین استبداد نظری و عملی و صفیر صاعقه‌سوزان ستم و اندوه سینه‌های مجروح و جان‌های مرعوب و دهان‌های دوخته و چشم‌های برکنده و چهره‌های به تیزاب سوخته و عصمت‌های بر باد رفته و ناکامان در خاک خفته و قامت خمیده پدران و دیده اشکبار مادران و زندان‌های دوزخی ولایت و خشونت ارباب بی‌مروّت و رسانه‌های مقفل معطل و دانشگاهیان بی‌حریت و بی‌حرمت و فرار فرهیختگان و تحصیل بی‌حاصل دانشگاهی و سخافت و ابتذال صداوسیمایی و … را برای شما خواهند گفت و لاجرم به کمک آنان مخرجی و مخلصی هوشمندانه ازین محنت‌آباد خواهید جست‌.

اکنون که در کار رایزنی و گزینش‌گری و تمیز الویت‌ها و برآورد چالش‌ها هستید، از صاحب این قلم بشنوید که دیر یا زود در سه گرداب هائل فروخواهید لغزید و لذا علاج واقعه قبل از وقوع کنید.

نخست؛ بی‌توقف دست به کار شوید و این بنگاه بانگ و رنگ این دستگاه ابتذال‌پرور و دروغ‌گستر و خدعه‌گر را سر تا پا شست‌و‌شو بل زیر و رو کنید.

خانه‌ی غولند بپردازشان
در غله دان عدم اندازشان
باز کش این مسند از آسودگان
غسل ده این منبر از آلودگان

تا مشتی تھی‌مغز پرگوی، دکان بی‌متاع خود را با کذب و تحریف نیارایند و اذهان خلق را به اصناف اراجیف نیالایند و گلیم وفاق ملی را به آتش تفرقه نسوزانند و نوخاستگان و نافرهیختگان را به «‌فرهنگ‌سازی» نگمارند و بر چهره حقیقت اسید نپاشند و بر سر فضیلت کلاه نگذارند و شریعت را در حجاب خرافات نبرند و درس غلامی و غمناکی به مردم ندهند و در پوستین خلق نیفتند و دامن نیکنامان را به تیغ تهمت و فضیحت چاک نکنند و افسانه و اغلوطه به جای خبر نپراکنند و بیش از این بر رونق بازار و رواج رسانه‌های بیگانه نیفزایند و شرع و قانون را به مصلحت حاکمان نفروشند و باری اگر راست نمی‌گویند دروغ هم نگویند و با اعتماد مردم بازی نکنند و اکنون که یکه‌تاز میدان گزارش و نمایش‌اند ، ادب شهسواری را فرونگزارند و «کیهان» دوم نشوند و حرام‌خوارانه مالیات مردم را به غصب و تطاول تلف نکنند و صندوق صوت و صورت را به کانون لعب و لعنت بدل نکنند.

تا «‌نگوید» مؤمن و گبر و جهود
که در این صندوق جز لعنت نبود

دوم آنکه علناً و رسماً از مشایخ و مراجع دینی فتوای صریح بطلبید که تکلیف شرعی دولت با بانوان نیم‌پوشیده و سرناپوشیده چیست؟ آنان را الزام به پوشش کند؟ تعزیر کند؟ فقط تذکر دهد؟ محبوس و محروم از حقوق کند؟ رها کند و آزاد بگذارد؟ چنین که می‌بینم تنها مرجع مسؤول این حکم شرعی که همان مراجع تقلیدند این افراط‌ها و اجحاف‌ها و الزام‌ها را می‌بینند و خاموش نشسته‌اند و دولت را تنها نهاده‌اند و از وظیفه خود که ارشاد حکومت دینی است اعراض کرده‌اند. از چه می‌ترسند؟ از وهن شریعت یا هجوم ناقدان یا تعرض و ادبار بانوان؟ از آنان بخواهید تا حکم آسمان را به صراحت به دولت زمینی ابلاغ کنند و آشکارا بگویند که با اجبار حجاب موافقند یا نه؟ تا خاکیان شاکی و باکی نشوند و کمان ملامت بر رییس‌جمهور نکشند و دولت خادم را نادم نکنند. ارباب قلم و اصحاب نظر قلم‌گردانی‌ها و نظرورزی‌ها در این باب کرده‌اند و اکنون نوبت مرجعیت است تا به گردش قلمی مُهر خاتمت بر این نزاع کهن بنهند و صلاح و فلاح دولت و ملت را به رأی رزین مبین و میسر سازند و خلایق بدانند که گشت ارشاد و الزام به حجاب و تعزیر کاشفات بر حسب فتوای فقیهان است یا رسم دولت مردم‌دار و حقوق‌مدار مدرن.

سوم آنکه اشرار و اوباش انصار حزب‌الله را به جای خود بنشانید. اینان که در لباس شخصی و روحانی جانشینان خولی‌های بنی‌امیه و آدم‌خواران صفویه‌اند، دست در دست سپاه صحنه ‌گردان و سلسله‌جنبان جمیع فتنه‌ها و هجوم‌ها و حرمت‌شکنی‌ها و تعدی‌ها و تعرض‌ها و بی‌رسمی‌ها و بی‌رحمی‌ها بوده‌اند و هستند. روحانی و دانشجوی آزاده‌ای نیست که زخمی زهرآگین از این حرامیان بر تن نداشته باشد و دانشگاهی نیست که از تهاجم طاعون‌وار این تبهکاران در امان مانده باشد. به یاد آورید فاجعه حمله به کوی دانشگاه تهران و به دانشکده فنی و خوابگاه اصفهان و مشهد و خرم آباد و قم و … را که به سرکردگی نابکارانی چون ده‌نمکی و الله‌کرم و داعش‌مندانی چون ازغدی و پشتوانه‌های فردیدی و مصباحیشان سامان یافت و هنوز پایان نیافته است. این درندگان در کمین نشسته را به چوبدستی عدالت ادب کنید و به زنجیر شرع و قانون ببندید و داد مظلومان و زخم دیدگان را از آنان بستانید و آمران و مباشران آن فاجعه‌ها و فسادها را به تازیانه تنبیه بنوازید و به رأی‌دهندگان و به همگان بنمایانید که هیچکس برتر از قانون نیست و در دولت شما به دیوان و اهریمنان مجال و مدال نمی‌دهند و برای وحوش و سباع پناهگاه نمی‌سازند.

اینان همان غوغاییان‌اندکه علی (ع) فرمود: رویتان سیاه باد که فقط در هنگامه شر و تباهی پیدای‌تان می‌شود‌» -حکمت دویست نهج البلاغه – . من هم اکنون صدای تیزکردن دشنه‌ها و قمه‌هاشان را می‌شنوم و شما را همان می‌گویم که علی گفت من نامَ لم یُنْم عَنه: مخواب که آنان نخوابیده‌اند. این نصیحت را به خاتمی نجیب و بزرگوار کردیم. نشنید و عاقبتش شنیدی. باری:

بر آن باش تا هرچه نیت کنی
نظر در صلاح رعیت کنی
سر گرگ باید هم اول برید
نه چون گوسفندان مردم درید
نیاید به نزدیک دانا پسند
شبان خفته و گرگ در گوسفند

حمایت ارواح مکر م و همّت پاکان دو عالم با شما باد

والسّلام علی مع من اتّبع الهدی
عبدالکریم سروش
تیرماه ۱۴۰۳ خورشیدی

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »