اگر انتخابات و به ویژه انتخاب ریاست جمهوری در کشوری مانند ایران را یک فرآیندی ترسیم کنیم که می خواهد نمایش دمکراسی باشد ولی در حقیقت تلاش اقشار مختلف مردم ایران برای تحقق دمکراسی ست، حرکت مردم ایران در چهاردهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب دکتر پزشکیان به عنوان نهمین رییس جمهور ایران ، باید پیام مهمی را برای پیکان قدرت در حکومت ایران ، مخابره کرده باشد .
با پیروزی پزشکیان برخی ازاصولگرایان در پی شکار دوباره ی پست ها و جایگاه های حکومتی گذشته باشند یا درصدد ابقا در جایگاه فعلی خود برآیند ، زیرا هم طرفدار امتداد منافع پیشین خود و جناح مطلوبشان هستند و همچنین برخی اصولگرایان با کارشکنی قصد دارند در رقابت بین اصولگرا و اصلاح طلب ، اصلاح طلبان را ناکارآمد ، نمایش دهند و در مقابل اصلاح طلبانی به دلیل پیروزی در انتخابات اخیر ، خود را صاحب حقی بپندارند که به واسطه ی رای مردم، لیاقت بهره برداری از آن را خواهند داشت .
گاه در ایران ، حکومت به واسطه ی ابزارهایی که در دست دارد ، مردم را به حضور در انتخابات ترغیب یا مجبور می کند ، در مقابل مردم نیزگاهی در یک انتخابات ویژه، یا مانع از رسیدن گزینه ی حکومت به قدرت تمام و کمال می شوند و یاگزینه ی خود را به پاستور می فرستند.
اما اگر کُنش سیاسی را قدرت انجام کار یا عدم انجام کاری در نظر بگیریم و همین عبارت را وارد محیط انتخابات کنیم ، یعنی مردم توانایی شرکت و عدم شرکت در انتخابات را داشته باشند . طیف وسیعی که در دور اول به هیچ کسی رای ندادند . دور دوم بیش از نیمی از شرکت کنندگان در دور اول ۳۹٫۹۲٪ واجدین شرایط ، در انتخابات شرکت کردند و در دور دوم فقط ۴۹ درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند . پس می توان گفت : فارغ از نتیجه ی انتخابات ، اکثریت ملت ایران که همان واجدین شرایطی که در دور اول و دوم انتخابات را تحریم کردند بازی را بردند و حالا اگر بازی را درونی تر در نظر بگیریم در دور دوم انتخابات ، مسعود پزشکیان ۵۳٫۶۷ و سعید جلیلی ۴۴٫۳۴ آرا را توانستند کسب کنند و به این ترتیب مسعود پزشکیان رییس جمهور ایران شد .
اما مردم ایران در دو حرکت قدرت نمایی کردند ، هر چند که به نظر می رسد جایگاه چندانی برای شنیدن صدای مردم قائل نیستند ولی این مردم ایران بودند که در دور اول با تحریمی بسیار وسیع ، پیام خود را به گوش حاکمیت و جهانیان رساندند و در دور دوم نیز عده ای همان رویه ی تحریم را تکرار کردند و جمع کوچکتری از خیل عظیم تحریمی ها ، با رای به پزشکیان که کاندید مطلوب تر حاکمیت به شمار نمی آمد ، او را به کاخ ریاست جمهوری فرستادند تا پیامی را به حکومت مخابره کرده باشند .
این بار که مردم دست به سلاح نبردند ، خبری از نقش آفرینی منافقین یا همان مجاهدین خلق در میان نبود ، راهپیمایی خیابانی به راه نیافتاد و شعارهای ساختار شکنی داده نشد ، اما تحریم گسترده ی انتخابات در دور اول و رای اعتماد شرکت کنندگان در دور دوم ، بدون شک در سبد حاکمیت اصولگرا قرار نمی گیرد . در این نقطه بحث انتفاع جریان ها در میان نیست ، بلکه صحبت از قدرت انتخاب یک ملت است ، ملتی که دور اول را به صورت گسترده تحریم می کند و در دور دوم علاوه بر تکرار تحریم ، باز افرادی که در انتخابات شرکت کردند ، به کاندیدای دگراندیش تر رای دادند و با احترام به تمام شایستگی های رییس جمهور پزشکیان باید بگویم که یک رای سلبی ایشان را به کاخ ریاست جمهوری فرستاد .
جمهوری اسلامی در ۴۶ امین سالگرد استقرارش در ایران ، آیا هنوز باید با مشکل مشروعیت دست و پنجه نرم کند ؟ این پرسش از انتخابات نظام به ذهن متبادر می شود که در این سال ها برآیند نظام در اغنا افکار عمومی چطور بوده است ؟ آیا هنوز باید دغدغه ی سطوح مختلف نظام ، درصد مشارکت مردم در انتخابات باشد ؟ حال فرض کنید ، انتخابات با رد صلاحیت شخصی مانند پزشکیان برگزار می شد ، میزان مشارکت زیر ۵۰ درصدی بیشتر و بیشتر به پایین سقوط می کرد و رییس جمهور برآمده از این انتخابات با چه رویی می توانست خود را رییس جمهور ملت بنامد ؟
پس درس های این انتخابات را می توان به طور خلاصه چنین برآورد کرد :
*در دور اول مردم انتخابات را با قدرت تحریم کردند
* در دور دوم مردم با حضور در انتخابات ، بازی چیده شده را بر هم زدند و پزشکیان را به ریاست جمهوری رساندند
* تحریم گسترده در دو دوره ی انتخابات چنین پیامی را مخابره می کرد که مردم از وضعیت حکمرانی در ایران ناراضی هستند و اگر چیزی جز این بود لا اقل در انتخابات شرکت می کردند .
پس ملت ایران در دو مقطع بازی را بردند و حاکمیت اقتدارگرا در دو مرحله بازی را باخت . مردم ایران در دور اول بیش از ۵۰ درصد انتخابات را تحریم کردند و در دور دوم نیز علاوه بر تحریم ، توانستند ، مسعود پزشکیان را به کاخ ریاست جمهوری برسانند . چیزی بیش از ۷۵ درصد ناراضیان نسبت به عملکرد حکومت ایران ، چه با تحریم و چه با رای به پزشکیان این پیام را مخابره کردند که اشخاصی امثال جلیلی و یا انتخاباتی نظیر این انتخابات باب میل ملت نخواهد بود و حتی اگر مردم ایران با یک دست وارد میدان شوند ، کافی است تا امثال پزشکیان را به ریاست جمهوری برسانند . بدون شک کسانی که انتخابات را تحریم کردند ، یک دل تر با طرفداران پزشکیان هستند تا کسانی که به سعید جلیلی رای دادند ،پس به نوعی می توان آرای تحریمی ها و آرای مسعود پزشکیان را با هم جمع بست ، زیرا این دو جماعت در فرآیندی دمکراتیک دست به کنش و واکنش زدند ، جمعی انتخابات را تحریم کردند که اکثریت بودند و جمعی در بین شرکت کنندگان به پزشکیان رای دادند که باز هم در اکثریت شرکت کنندگان قرار گرفتند . پس می توان چنین اندیشید که به صورت کامل زنگ های خطر بحران مشروعیت برای جمهوری اسلامی به صدا درآمده است و بیش از اینکه آمریکا ، اسرائیل و … در فرآیند دخالت داشته باشند عملکرد بسیار بد نیروهای جمهوری اسلامی شرایط را به اینجا رسانده است . توجه کنید این بار مردم اعتراض نکردند ، به خیابان نریختند تا آن ها را فتنه گر بنامند ، فقط این بار عده ای تصمیم گرفتند رای ندهند و عده ای نیز تصمیم گرفتند به کاندیدای اصلاح طلب رای بدهند و به کاندیدای حکومتی رای ندهند . بدون شک رای تحریمی ها متکثر است و نمی توان آن را متعلق به یک پایگاه خاص قلمداد کرد ولی وجه مشترک آن ها ، انتقاد به نحوه ی برگزاری انتخابات در جمهوری اسلامی است . آیا نشنیدن این انتقاد به نفع ادامه ی حیات جمهوری اسلامی در آینده است ؟ نگارنده فقط در قالب پرسش هایی سعی می کند ، قدرت حاکمه را با واقعیت موجود ایران بر اساس آمار های منتشر شده از سمت خود نظام مواجه سازد و تحلیل کند که مردم ایران دمکراسی را در دو حرکت به نمایش گذاشتند ، اول تحریم انتخابات در دور اول و دوم چهاردهمین دوره ریاست جمهوری و دوم انتخاب دکتر مسعود پزشکیان در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری ایران ، که هر دو مورد بر خلاف خواسته ی حاکمیت بود و نوعی اعتراض را در دل خود داشت . ای کاش صدای مردم را بشنوند ، تا پیش از زمانی که خیلی خیلی خیلی دیر شده است برای شنیدن صدای مردم ایران .