آقای خامنه‌ای، ۱۳ آبان و شورای‌ نگهبانِ جهان

عبدالله ناصری

۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت بزرگ‌ترین قدرت جهانی به دست بی‌خردی و احساسات انقلابی تصرف شد، بلکه به این دلیل که در تداوم حکومت دینی ایران، اندیشه و درک حکمرانی با آن همسو شد و سپس یکی از گفتمان‌های حکومت شد. از منظر حکمرانان، این حادثه به یک معیار سیاسی تبدیل شد. اندرزهای دلسوزانه‌ی خبرگان این سرزمین، همچون مرحومان بازرگان، سحابی و یزدی، مبنی بر ترک این “سیئه”ی عاقبت‌سوز، شنیده نشد.

شگفت آن‌که پس از ۴۵ سال، حکومت ایدئولوژیک و ولی فقیه به این رخداد افتخار می‌کنند. تا آنجا که تجربه‌ها و اندوخته‌های نگارنده به عنوان معلمی کوچک در “تاریخ اسلام” یاری می‌کند، هیچ خلیفه، حاکم یا امیری چنین سماجت دیرپایی نداشته‌ است؛ نه در میان امویان و عباسیان و نه در میان سلجوقیان، ایوبیان و فاطمیان. این پنج حکومت را به این دلیل مثال زدم که بیشترین مناسبات ایجابی را با امپراتوری “روم” داشتند.

در تجربه زیسته ایرانیان و رهبری پیشین جمهوری اسلامی که جام زهر قطعنامه ۵۹۸ را سر کشید، می‌توان این احتمال را مطرح کرد که اگر او زنده بود، جام‌های زهر “رابطه با امریکا” و “هسته‌ای” را نیز می‌نوشید. اما رهبری فعلی روز به روز به منافع ملی بی‌توجه‌تر و ایدئولوژیک‌تر شده است. در رهبری ۳۵ ساله‌اش، قدمی همسو با دل و نظر مردم برنداشته و متأسفانه “توهم” روزافزون، او را مستی بیشتری داده است.

در سخنرانی دیروز شنبه، در حالی که ناکارآمدی ساختار، نفوذ نه تنها در دستگاه امنیتی که در تمام ارکان حکومت، برتری نظامی اسرائیل، جدایی نود درصدی مردم از ولی فقیه، فقر، فساد حکومت و ناکارآمدی مدیریت کشور بر همه آشکار است، باز هم با بی‌توجهی به جغرافیای ایران، از انتقام سخن می‌گوید. در جنگ یک‌ساله صهیونیست‌ها با حماس و حزب‌الله و آدم‌کشی‌های نتانیاهو و انهدام سرمایه ملی انسانی لبنان و غزه، برتری نظامی و سیاسی اسرائیل، رفتار هر سیاستمداری را واقع‌بین می‌کند.

آن نرمش قهرمانانه چه زمانی محقق خواهد شد تا مردم تا حدودی به عقلانیت نسبی علی خامنه‌ای ایمان بیاورند؟ اگر به نظر کسی برسد که رهبر حکومت این روزها به شهادت می‌اندیشد، بی‌راهه نرفته است؛ اما به قیمت نابودی ایران؟

آقای خامنه‌ای باید بداند که جهان نیز مانند حکومت ایران، نظارت استصوابی خود را دارد. همان‌طور که او اجازه نمی‌دهد هر سلیقه سیاسی و هر اندیشه‌ای در سرنوشت کشور دخالت کند، امریکا به عنوان شورای نگهبان جهان اجازه نخواهد داد که حاکم ایران به مطامع شخصی‌اش برسد. قاطبه ملت ایران در این مسیر طرف امریکا را نگرفته‌اند؛ بلکه این هم‌سویی، ذات خردمندی است.

در تکریم ۱۳ آبان باید کشتار دانش‌آموزان در سال ۵۷ را پاس داشت، چون خاطره‌ای دردآور از انقلاب است؛ اما اشغال نمایندگی امریکا که آغاز ناکامی انقلاب ۵۷ بود، تکریمی ندارد؛ آن روز عزاست. به قول “دورکهایم” که جشن را واکنش اجتماعی ملتی که به زیر سلطه دولت درآمده‌اند می‌داند، در این حالت، جشن بخش جدانشدنی نظامی است که قصد دارد فردی را که بر آن سیطره کامل یافته، کنترل کند… برگزاری جشن در فضای باز به دولت اجازه می‌دهد کوچک‌ترین حرکات را زیر نظر داشته باشد و از کوچک‌ترین انحراف آگاه شود و آن را سرکوب کند. در جشن، مردم دسته دسته می‌شوند، همان‌گونه که در مدارس، دانش‌آموزان صف می‌بندند. پس جشن، مدرسه‌ای برای اعلام سرسپردگی به دولت است. جشن، یکی از ابزارهای دولت است که از عواملش می‌خواهد حتی زمان را نیز به زیر سلطه خود درآورند. این سازمان‌دهی نمایشی و این ستون‌های عظیم که در اطراف قربانیان وطن کشیده شده‌اند، وظیفه دارند که جوش و خروش انقلابی را آرام کنند و زمان را در حال حاضر متوقف کنند و به مردم بقبولانند که آرمان‌های انقلاب محقق شده است.
(نقل از فرانسوا دوس، تاریخ تکه‌تکه).

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که در بقای آن نقش دارند، بسیار چالش‌برانگیز است. آیا می‌توان پذیرفت که کسانی که به دلایل مختلف به نظام دیکتاتوری

ادامه »

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است که انسان‌هایی عاشق، اندیشمند و بیزار از خشونت و

ادامه »

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه

ادامه »