کیانوش سنجری خودکشی کرد
یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال جنبش دانشجویی، که از هفدهسالگی تلخی زندان جمهوری اسلامی را چشیده بود، پس از ترک ایران مدتی در آمریکا زندگی کرد. اما به دلایل متعدد از جمله پروندهسازی برخی رفقایش در صدای آمریکا، عدم حل مشکلات اقامتیاش در این کشور، و مهمتر از همه مادر بیمارش به ایران بازگشت. پس از بازگشت، او دوباره با مشکلات قضایی روبهرو شد. مشکلاتی که بهنظر میرسد در ایران تا کسی نمیرد، حل نمیشوند.
کیانوش از سال ۱۳۹۵ در ایران بود و در مجموع ۹ بار زندان انفرادی و جمعی را تحمل کرد. روز ۲۳ آبان ۱۴۰۳، او خود را از ساختمان چهارسو به خیابان پرتاب کرد و جان باخت. این ضایعه را به خانواده و دوستانش تسلیت میگوییم.
براساس اطلاعات موجود، کیانوش بلیط سفر به آمریکا را داشت. اما گروهی از دوستانش، که بهنظر میرسد تفاوت چندانی با دشمنانی که باعث سرگردانی او در آمریکا شدند ندارند، ادعا کردند که برای کیانوش در سانفرانسیسکو شغلی فراهم کرده بودند. آنها حتی خانهای برایش اجاره کرده بودند، پول بلیط او را پرداخته بودند و قصد خرید ماشین برایش داشتند. با چنین دوستانی، بهراستی نیازی به دشمن نیست.
از سوی دیگر، طبق اطلاعاتی که از ایران در دست است، کیانوش ساعتی پیش از خودکشی با روانکاو خود جلسهای درمانی داشته است. نیم ساعت پس از پایان جلسه، روانکاو متوجه شده بود که شارژر تلفن همراهش نزد کیانوش مانده است. هنگامی که به او زنگ زد، دیگر پاسخی دریافت نکرد. روانکاو گفته است که بلافاصله پس از جدا شدن از کیانوش، او خود را به پیادهرو پرتاب کرد و جان سپرد.
کیانوش در طول ۴۳ سال زندگیاش، ۹ بار زندانی شد، مدتی در تبعید گذراند، پس از بازگشت دوباره زندانی شد، در ایران شغلی نداشت، مدتی طولانی داروهای ضدافسردگی مصرف میکرد و حتی مدتی نیز در امینآباد تحت نظر روانشناسان بود.
دو، کابینه ترامپ
انتخابات آمریکا، الحمدلله والمنه، به پایان رسید و آقای دونالد ترامپ فعلاً مشغول انتخاب وزرای خود است. البته میدانم که ترامپ از اخراج کردن افراد بیشتر لذت میبرد تا بهکار گرفتن آنان، ولی چارهای نیست؛ پیش از اخراج کردن وزرا باید ابتدا آنها را منصوب کرد. فعلاً، بهجز ایلان ماسک که آدم باهوشی است (هرچند باهوش بودن الزامی برای سیاستمدار خوب بودن نیست)، بقیه وزرای ترامپ اغلب تندروهایی نزدیک به خود او هستند. بهطوری که نیویورک تایمز نوشته است: «ترامپ در انتخاب کابینه، وفاداری را بر تجربه ترجیح میدهد.» البته بسیاری از سیاستمداران همین کار را میکنند، اما معمولاً این عمل را زیر هزار پوشش پنهان میکنند؛ در حالی که ترامپ حوصله این قرتیبازیها را ندارد.
مسئولان ایرانی اما چنان درباره وزرای کابینه ترامپ حساسیت نشان میدهند که گویی چنین حساسیتی را درباره انتخابات کابینه دولت ایران ندارند. در همین راستا، علی شمخانی گفته است: «کارگزاران تندرو و عصبی انتخابشده از سوی ترامپ، اگر از گذشته درس گرفته باشند، در برابر دیوار بلند اراده مردم ایران برای ادامه مقاومت، انتخابی جز عقلانیت و احترام نخواهند داشت.» یعنی آقای شمخانی واقعاً فکر میکند که ترامپ برای انتخاب کابینهاش فقط ایران را مورد توجه قرار میدهد؟
البته برخی نسبت به آینده روابط ایران و آمریکا خوشبین هستند. برای مثال، آقای موسویان گفته است: «امکان پایان یافتن چندین دهه خصومت میان آمریکا و ایران در دوره ترامپ وجود دارد.» آقای کوروش احمدی، دیپلمات سابق، نیز گفته است: «احتمالاً دولت ترامپ به دنبال مذاکرات جامع بین ایران و آمریکا خواهد بود.» به نظر من، برای جمهوری اسلامی و شخص خامنهای، راه مذاکره با آمریکا در دوره ترامپ بسیار بازتر است تا دوره بایدن، اوباما یا حتی هریس. چرا؟ چون مشکل جمهوری اسلامی با توافق برجام یا انرژی هستهای نیست؛ حتی مشکل آمریکا با ایران نیز موضوع موشکها نیست. چرا که اگر مشکلات ایران و آمریکا حل شود، ایران احتمالاً از موشکهایش برای خلال دندان استفاده خواهد کرد! مشکل اصلی جمهوری اسلامی با آمریکا بحث حقوق بشر و رعایت آن در ایران است؛ مسئلهای که، الحمدلله، برای ترامپ مطلقاً اهمیتی ندارد. وگرنه، اینقدر از عربستان، روسیه و کره شمالی خوشش نمیآمد.
باید به اظهارات شخصیت معتبری همچون برنارد آنری لوی نیز توجه کرد که گفته است: «در دوره ترامپ، جمهوری اسلامی یا با آمریکا معامله میکند یا سرنگون میشود.» البته این دو سناریو چندان تفاوتی با یکدیگر ندارند، چرا که جمهوری اسلامی بدون دشمن، دیگر جمهوری اسلامی نخواهد بود.
فعلاً بساط پیام و پیغام بین دو طرف دائر است. خبرگزاری بغداد الیوم اعلام کرده که «دولت آمریکا در واشنگتن، پیامی جدید از طریق بغداد درباره سوریه به تهران ارسال کرده است.» حال این سؤال پیش میآید که چرا دولت آمریکا، به جای اینکه به عراق پیام بدهد، خودش مستقیماً با ایران ارتباط نمیگیرد؟ و اینکه آمریکا میخواهد به ایران بگوید به سوریه فلان مطلب را منتقل کند. فعلاً که هر دو طرف مدام پیام میفرستند؛ مثلاً همین دیروز ایران پیغام داده که «مجازات قاتلان سردار سلیمانی از دستور کار خارج نمیشود.» البته نیویورک تایمز از قول مقامات آگاه ایرانی که تعدادشان از دو یا سه نفر بیشتر نیست، نوشته است: «خامنهای به بایدن پیام داده که در پی کشتن ترامپ نیست.»
سه، دیپلماسی ایلان ماسک
مهمترین خبر روز این است که ایروانی، سفیر ایران در سازمان ملل متحد، با ایلان ماسک ملاقات کرده است. البته هنوز مشخص نیست که این ملاقات به درخواست ایلان ماسک بوده، ایروانی یا هر دو، یا شاید هیچکدام! اما انصافاً، برای مذاکره با ایران، فردی مثل ایلان ماسک بینظیر است.
تایمز اسرائیل نوشته است: «این ملاقات نشانه فاصله گرفتن ترامپ از اسرائیل است.» بلافاصله اسرائیل الیوم، برای اینکه نتانیاهو ناراحت نشود، اعلام کرد: «نتانیاهو از این دیدار مطلع است.» در مقابل، حسین شریعتمداری، که باز هم پرده عفافش با این دیدار دریده شده، نوشته است: «ملاقات پنهان سفیر ایران با ایلان ماسک یا از خیانت است یا از سادهلوحی.» البته این ملاقات، که همه دنیا از آن خبر دادند، دیگر پنهان نیست.
پنهان باشد یا نه، اصلاً مهم نیست، چراکه جواد امام در پاسخ به کیهان گفته است: «برای مردم تعیین تکلیف نفرمایید و سربازان کشور را از پشت نزنید.» یعنی چه؟ کیهان اگر برای مردم تکلیف تعیین نکند که دیگر باید برود سرش را بگذارد و بمیرد! احمد زیدآبادی هم، برای محکمکاری، بعد یا قبل از جواد امام (یا شاید امام جواد!) به کیهان گفته است: «اگر همین اتفاق در دوره احمدینژاد یا رئیسی رخ میداد، کیهان از آن بهعنوان شاهکار دیپلماتیک یاد میکرد.» و سپس افزود: «وزارت خارجه با یک تشر کیهان، ماستها را کیسه کرد.»
در پایان، سخنگوی وزارت خارجه اعلام کرده که اصلاً دیداری بین سفیر ایران و ایلان ماسک رخ نداده است. حالا هی بزنید توی سر هم!
با وجود اینکه ایلان ماسک اینهمه تلاش میکند که من از او متنفر شوم، نمیدانم چرا اینقدر از او خوشم میآید. حالا توییتر (یا همان شبکه ایکس) هیچی، اسپیس ایکس، تسلا ایکس و شرکتهای دیگرش همه دلایلی هستند که من این آدم را دوست دارم. ظاهراً کشف شده که خود ایلان ماسک هم عاشق خودش است و به همین دلیل مثل آقای دوربینی، هر جا دوربین باشد، زرپی خودش را میاندازد جلوی آن! از علاقهاش به بازیهای ویدئویی که بگذریم، خرید ماشین جیمز باند و فروش عطر مخصوصش به نام «موی سوخته» هم کلی جذابیت دارد.
از همه اینها گذشته، شنیدهام که ایلان ماسک یازده فرزند دارد. واقعاً با اینهمه کار، کی فرصت کرده اینهمه بچه بیاورد؟!
به نظر میرسد کابینه جدید ترامپ کلاً مخلص آقای خامنهای و دستورات ایشان در مورد فرزندآوری است: مارکو روبیو ۴ فرزند، ایلان ماسک ۱۱ فرزند، دونالد ترامپ ۵ فرزند، پیت هگزیت ۷ فرزند، مایکل والتز ۳ فرزند و رابرت کندی (وزیر بهداشت) ۶ فرزند دارند. یعنی شش نفر از اعضای کابینه ترامپ جمعاً ۳۶ فرزند دارند! چنین آماری حتی در حوزه علمیه قم هم نظیر ندارد.
از همه اینها گذشته، من نفهمیدم چرا ترامپ بهجای یک نفر، دو نفر را بهعنوان وزیر وزارتخانه تازهتأسیس «بهینهسازی دولت» منصوب کرده است. او یک جوان زیر چهل سال هندیتبار به نام «ویوک راماسوامی» را بهعنوان وزیر دوم این وزارتخانه معرفی کرده است. ایلان ماسک نیز در همان قدم اول تأسیس این وزارتخانه اعلام کرده که کارمندان باید در هفته ۸۰ ساعت کار کنند. ضمن اینکه باید متخصص و دارای سابقه باشند، اما حقوقی به آنها پرداخت نخواهد شد! احتمالاً کارمندان این وزارتخانه باید روزی یک ماچ هم به وزیر بدهند!
چهار، لاریجانی در لبنان و سوریه
یکی از کارهای پزشکیان این است که شوخی شوخی، همه سیاستمداران جمهوری اسلامی را وارد دولت کرده است. علی لاریجانی که مشخص نیست رئیس کجاست یا اصلاً رئیس هیچجایی نیست، ضمناً مدتی است از ولایتی خبری نداریم(البته میدانیم مریض است). او برای دیدار با بشار اسد به سوریه سفر کرد. طبیعی است که بعد از سفر به سوریه، کسی به پاریس نمیرود، بلکه به لبنان میرود. مهمان ناخوانده هم که خرجش با خودش است. به همین دلیل در فرودگاه لبنان، علی لاریجانی تفتیش بدنی سختی شد. او هم با مقامات لبنان تماس گرفت و اعتراض کرد. اما مدیر فرودگاه بیروت به مقاومت و حزبالله و غیره بیتوجهی کرد و دستور تفتیش بدنی تمام هیأت ایرانی را صادر کرد. البته به نظر میرسد که بعد از منفجر شدن حسن نصرالله، مقامات لبنان دارند از زیر بلیط جمهوری اسلامی خارج میشوند. به همین دلیل نخستوزیر لبنان اعلام کرد: «جنوب لبنان باید عاری از سلاحهایی باشد که متعلق به دولت لبنان نیست.» به عبارت دیگر، حزبالله فعلاً سکوت کرده است. علی لاریجانی در جریان این سفر یک مصاحبه مطبوعاتی هم کرد و با لحن شوخی، دستی را با اسرائیل باز کرد و در توصیف وابستگی اسرائیل به آمریکا گفت: «اسرائیل مثل کسی میماند که با فلان مردم میخواهد ازدواج کند.» که به عبارت غیرمودبانهاش، یعنی آدم با فلان مردم فلان زن مردم نمیکند.
پنج، رضا پهلوی: من هستم
واقعا خوشحال شدم که مشکل سیاست ایران حل شد. از این به بعد، جنبش رهایی ایران در ثانیهای به پیروزی کامل خواهد رسید و دیگر مردم نباید بگویند اگر اینها بروند، چه خواهد شد. بالاخره روز موعود فرا رسید و رضا پهلوی ضمن خواستار حمایت حداکثری از مردم ایران در مبارزه علیه جمهوری اسلامی، به مردم ایران گفت: «بنا به خواست شما خود را برای رهبری دوران گذار آماده کردهام.» یعنی خدا را شکر که نمردیم و این روز رویایی را هم دیدیم. حالا فقط دو سه کار باقی مانده که اگر اینها هم انجام شود، دیگر مشکلی وجود نخواهد داشت.
یک، رضا پهلوی باید خانهاش را خالی کند و به ایران برود، چون احتمالا ایشان نمیتواند از آمریکا ایران را اداره کند (البته میشود، ولی خیلی سخت است). از ایران هم که نمیتواند خانهاش را در آمریکا اداره کند. در آمریکا هم که نتوانسته خانهاش را اداره کند(اصلا مسائل خصوصی آدمها به ما چه).
دو، با توجه به اینکه شورای ملی ایران وجود دارد و ۲۶ حزب هم در آن عضو هستند، ایشان باید حداقل ۲۶ حزب واقعی پیدا کند که واقعا وجود داشته باشند و شورای ملی واقعا تشکیل شود. لطفاً به اسامی برخی از احزاب شورای ملی ایران توجه کنید: کمپین سفارت سبز، جنبش آزادیخواهان صنعت نفت ایران، سازمان پرچمداران انقلاب مشروطیت ایران (بهروز شود)، جنبش لرستانات، جنبش فرزندان رستم سیستان و بلوچستان، کارزار ائتلاف ایرانیان و سوریها برای محاکمه خامنهای، کنگره دموکراسیخواهان سبز ایران، حزب نهاد مردمی، سازمان اتحاد ملی ایرانیان هیوستون تگزاس، کنگره دموکراسیخواهان ایران خط مقدم، سازمان زنان ایران مقیم آمریکا، جبهه متحد جنبش سبز، سازمان آشتی ملی، سکولاریسم و دموکراسی و حقوق بشر برای ایران، کانون همبستگی ایرانیان براغی رسیدن به دموکراسی، سازمان همگامان، سازمان مهستان ایران و… البته همین احزاب هم اگر بیش از یک نفر عضو داشته باشند، برای شورای ملی ایران بد نیستند.
سه، رضا پهلوی باید فرزندانش را برای آموزش زبان فارسی به مدرسه بفرستد.
چهار، رضا پهلوی باید ده میلیون نفر طرفدار راستکی در ایران برای خود پیدا کند تا اگر حکومت تغییر کرد، حداقل آنها از رضا جان پشتیبانی کنند.
شش، جنگ جنگ تا پیروزی
آدم متوجه نمیشود که دارد فهرست سورههای قرآن را میخواند یا نام موشکهای ایرانی را، از جمله «خیبر، خیبرشکن، سجیل، پاوه، فتاح، عماد، شهاب ۳». احتمالاً اسامی موشکهای بعدی چنین خواهد بود: بقره، اعراف، رعد، حجر، نساء، طه، فرقان، فاطر، دخان، منافقون و آل عمران. در همین راستا احمد نادری، عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی، گفت: «باید به سمت آزمایش بمب اتمی برویم.» یعنی اگر قضیه جدی است، ما را هم با خودتان ببرید.
هفت، مسعود پزشکیان و کلینیک ترک بیحجابی
یعنی واقعاً من از این صداقت رئیسجمهور خوشم میآید. ایشان همین یکی دو روز قبل گفتهاند: «کمبود برق و گاز را صادقانه با مردم در میان بگذاریم.» و همچنین لطفاً دولت صادقانه در مورد ادامه فیلترینگ با مردم سخن بگوید و همچنین دولت زحمت کشیده حالا که قیمت نان سنگک که به طور رسمی ۵ هزار تومان است، توسط خیلی از نانوایان صادقانه ده تا پانزده هزار تومان به فروش میرسد و تقریباً قیمت یک نان سنگک در حال حاضر دارد به قیمت پیکان در سال ۱۳۵۷ میرسد. ضمناً دولت لطف کند دلیل ایجاد کلینیک درمان بیحجابی را هم صادقانه توضیح دهد و در پایان صادقانه بفرمایید مردم باید سرشان را از دست این وضعیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و بینالمللی به کدام دیوار بکوبند. البته یک مژده بزرگ این که رئیس شورای اطلاعرسانی دولت گفته است: «برای همبستگی با خاموشی در شهرها در جلسات دولت نیمی از چراغها را خاموش میکنیم.» و البته که آقای حسین انتظامی گفته است: «ایران تنها کشور دارای برنامه پنجساله است.» یعنی واقعاً آدم فقط همین دو تا را داشته باشد دیگر هیچ مشکلی ندارد، یکی برخورد صادقانه و دوم برنامه پنجساله.
بگوییم جواد آقای فریدزاده در ورودی فرودگاه بینالمللی به داخل کشور باید بزرگ بنویسند: «تعجب کردن ممنوع». عزیزان حکومت خیلی شیک و تمیز برداشتند کلینیک ترک بیحجابی را دایر کرده و در موردش حرف میزنند. البته باز یک وجب جای شکرش باقی است که زهرا آذر بهروز، معاون امور زنان و خانواده ریاستجمهوری، در مورد کلینیک مذکور گفت: «این موضوع هیچ ربطی به دولت ندارد.» یعنی واقعاً از همین صداقت شما خوشمان میآید. و البته که انجمنهای روانشناسی علیه کلینیک ترک بیحجابی بیانیه صادر کردند که: «این خبر متخصصان سلامت روان را متعجب و در عین حال به شدت نگران کرده است.» من خدمت روانشناسان عزیز عرض میکنم که مطلقاً از هیچ چیزی که در محدوده سیاسی جمهوری اسلامی اتفاق میافتد حق ندارید تعجب کنید.
در همین راستا نه، ولی در یک راستای دیگر آقای عزتالله ضرغامی که انگار سالها در ایران حضور نداشته گفته است: «ستادهای امر به معروف و نهی از منکر، اقامه نماز، امور مساجد، شورای هماهنگی تبلیغات و امثالهم را در سازمان تبلیغات اسلامی ادغام کنیم تا هم در بودجه صرفهجویی شود و هم سیاستگذاری واحد و اثربخشی صورت بگیرد.» یعنی فکر کنید این آقای ضرغامی بعد از شصت و اندی سال و چهل و شش سال سابقه جمهوری اسلامی هنوز متوجه نشده که هر کدام از این نهادها هزار تا نانخور دارند، یعنی سخنرانانی مثل حسن عباسی و رائفیپور باید سرشان را بگذارند زمین و بمیرند؟ البته دبیر ستاد امر به معروف اعلام کرده که «پیشنهاد ضرغامی تعجبآور است.» به گمان من اگر مؤسسات تبلیغاتی که در داخل بودجههای میلیارد دلاری مصرف میکنند، از صدا و سیما گرفته تا همه آنها که ضرغامی گفت، بودجهشان قطع شود و همچنین بودجه فاندهایی که هزینه اپوزیسیون خارج از کشور را تأمین میکند قطع شود، نود درصد که نه، ولی حداقل هفتاد و سه درصد از مشکلات سیاسی کشور حل میشود.