زیتون-سینا پاکزاد: «شما یک شهروندِ هوادارِ تفکرِ اصلاحطلبی هستید که تصمیم دارید از این پس علایقتان را در قالب تشکیلاتی دنبال کنید. یکی از احزاب موجود با گرایش اصلاح طلبی را انتخاب کرده و به دفتر آن مراجعه می کنید. صرفنظر از جزئیات و گفتگوهای اولیه فرمی پُر کرده و پس از معرفی به کمیته تشکیلات و تائید، عضو آن حزب خواهید شد. از این به بعد برنامه های زندگی شما کمی تغییر می کند. در سخنرانی های فعالان سیاسی، معدود کارگاههای آموزشی حزب شرکت کرده و در ایام انتخابات نیز حسابی سرگرم تبلیغ و دعوت مردم به انتخابات می شوید و پس از آن نیز به خانه می روید. حالا وقت آن رسیده که از خود سوال کنید در این «۲ سال» فرصتی که گذاشتید از منظر رشد اجتماعی و سیاسی و حتی عایدی مالی در چه جایگاهی قرار گرفتهاید که پیش از این از آن بی بهره بودید؟» این روایت یکی از دانشجویانی بود که دو سال پیش با آغاز فعالیت یک حزب نوپای اصلاح طلب به آن پیوست. حزبی که نه در دوره عُسرتِ اصلاح طلبان بلکه در زمانهای که اندکی فضای تنفس برای آنها ایجاد شده و همچنین گشایش های مالی نیز تا حد قابل قبولی برقرار شده بود شکل گرفته است. این روایت برای آگاهان سیاسی البته قابل تعمیم به دیگر احزاب نیز بوده و در اینجا منظور از روایت عضو مورد اشاره٬ مشخصا عملکرد این حزب به تنهایی نیست.
گشایش ناممکن
خرداد ۹۲ که موجد زنده شدن امیدهای ناامید شده بود، نویدبخشِ دورانی قرار گرفت که فعالیت های حزبی و صنفی مجددا رونق گرفته تا اینبار با تجربه دوران اصلاحات، فضایی هدفمند و نتیجهمحوری در بین جریان اصلاحات ایجاد شود. احزابی چون ندا و اتحاد ملت در شمار تشیکلاتیاند که در دولت یازدهم مجوز گرفته و هم اکنون مشغول فعالیت هستند. هر چند بهنظر می رسد تعداد مجوزهای صادر شده در این دولت بیشتر باشد چنانکه حسینعلی امیری قائم مقام وزیر کشور در مصاحبه ای که آذرماه سال گذشته با تسنیم داشت از صدور مجوز ۱۲ حزب در این دولت خبر داده بود. قرار بود انجمن صنفی روزنامه نگاران بازگشایی شود که نشد. اتفاقا به روایت بسیاری یکی از موانع این بازگشایی وزیری با کارنامه اصلاح طلبی یعنی علی ربیعی است. خانه احزاب وجود دارد اما ساختمانی ندارد که حتی جلساتش را در آن برگزار کند.
حالا سه سال از آن خردادِ امیدبخش گذشته است. احزابی چون کارگزاران، اتحاد ملت، ندای ایرانیان، حزب اسلامی کار، خانه کار و همچنین چند حزب اقماری دیگر هم اکنون مشغول فعالیتاند اما اگر بخواهیم از ویژگی، بروز توانمندی و ظرفیت جدیدی که به شکلی عینی و ملموس از جانب آنها در این مدت بروز یافته حرف بزنیم به چه نکتهای میتوانیم اشاره کنیم؟ در واقع پرسش صریح و شفاف این است که ایده اصلاح طلبان و راهکار عملیاتیشان برای اجرای آن در عصر اعتدال چیست؟ آیا آنها تصور می کنند دولت میانهروی حسن روحانی زمانی نامتناهی بر سر کار خواهد ماند؟ آیا فرصت برای پیاده سازی ایده های تحول خواهانه نامحدود بوده و امکانِ بازگشت ناامیدی به جامعه دور از ذهن است؟ چرا آنها توانایی مجاب کردن وزیر همسو با خود برای بازگشایی یک انجمن صنفی ندارند؟
آیا صرف سرکاربودن دولتی میانهرو و تداوم آن در دولت دوازدهم بار تحول خواهی را از روی دوش اصلاحطلبان برداشته است؟
اصلاحات نیازمندِ ترمیم
در هفته های اخیر تقریبا روزی نیست که در میان اظهارنظرهای اصلاح طلبان ردپایی از مطالبه تغییر برخی وزرا و استانداران دولت به چشم نیاید. همین امروز (سه شنبه، هشتم تیر ماه) عبدالله ناصری، عضو بنیاد باران در گفت و گو با روزنامه آرمان از دولت خواسته که «دست به انقلاب جدی در عرصه مدیریتی و اجرایی بزند.» او منظور خود را به گونه ای توضیح داده که خواسته ترمیم کابینه و تغییر برخی مدیران استانی از آن مستفاد شود.
پیشتر محمدرضا خاتمی، نایب رئیس مجلس ششم در مصاحبهای با ایرنا انجام تغییرات در کابینه را «الزامی» خوانده بود. همچنین محمد کیانوشراد، عضو حزب اتحاد ملت نیز در مصاحبه ای با روزنامه ابتکار گفته بود: «دولت باید با بهرهگیری از اکثریت حامیان خود، پس از گذشت ۳سال با ارزیابیهای منسجم و البته استفاده از مجموعه نظرات منتقدان خود، دست به تغییرات و اصلاحات متعددی بزند.»
از این دست نمونه ها در روزها و هفته های اخیر توسط بسیاری از چهره های شناخته شده و نشده اصلاحطلب بیان شده و اتفاقا بسیاری نیز بر این عقیدهاند که تغییرات در دولت بهویژه در زمینه مدیرانی که از دولت گذشته بهجا ماندهاند، دل در گروی دولت نداشته و یا کارنامه ضعیفی از خود ارائه دادهاند ضروری است. با این وجود حالا که اصلاح طلبان رای اول تهران را در مجلس از آن خود کردهاند و شماری از آنها نیز در دولت مسئولیت دارند به الزامِ ترمیم و بازنگری در مسیر رفته خود فکر نمی کنند؟ آیا آنها نمی دانند در ساختار نظام سیاسی ایران همه چیز بهراحتی قابلیت بازگشت به گذشته و حتی بدتر از آن را نیز دارد؟ آیا صرف سرکاربودن دولتی میانهرو و تداوم آن در دولت دوازدهم بار تحول خواهی را از روی دوش اصلاحطلبان برداشته است؟
ماجرای فیش حقوقی صفدرحسینی که جدای از انتسابش به جریان اصلاحات یکی از حامیان مالی احزاب تازه تاسیس نیز هست به اندازه کافی در محافل اصولگرا واکنش منفی ایجاد کرده چه برسد به افکار عمومی که انتظار ندارند بعد از ۸ سال فساد اقتصادی دولت گذشته مجددا شاهد سودمحوری چهره هایی منتسب به جریانی باشند که از آن هواداری می کنند. جالب اینکه دو حزب نوپای اصلاح طلب که در دولت یازدهم شکل گرفتند هر یک درصدد ترمیم تشکیلاتی اصلاح طلبان بودند بهخصوص حزب ندای ایرانیان که از ابتدا هدف خود را پوست اندازی جریان اصلاحات اعلام کرد. حزب کارگزاران، حزب اسلامی کار و خانه کار جز ایام انتخاباتی در کدامیک از تحولات اجتماعی دیگر ظهور و بروز دارند؟ در حال حاضر کسی از طراحی و کنشی خاص میان اصلاح طلبان نسل قدیم و جدید که هدفمند و ساختارمند باشد خبری دارد؟