زیتون-آیدا قجر: نتایج رفراندوم در بریتانیا و آنچه خواستهی مردم این کشور را رقم زد، چنان دور از انتظار بود که توجه شهروندان دهکده جهانی را به خود معطوف ساخت. شوک خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا برای همگان سوال برانگیز شد. به طوریکه در شبکههای اجتماعی هم موج نگرانی از تاثیرات این اقدام به خوبی قابل مشاهده بود.
برای بسیاری از ایرانیها نیز این سوال مطرح شد که با توجه به سابقه تاریخی رابطه دیپلماتیک میان ایران و انگلستان، چه عواقبی پیش خواهد آمد و این رابطه به کدام جهت، سمت و سو میگیرد. در عینحال مقامات ایرانی نیز اظهارنظرهایی داشتند، این اتفاق را «فرصتی تاریخی» برای ایران نام نهادند یا حتی آن را به سلطه آمریکا بر بریتانیا نسبت دادند.
جدای از شاخصههای سیاسی و اقتصادی که میتواند روابط دو کشور را در صورت خروج نهایی بریتانیا از اتحادیه اروپا تحت تاثیر قرار دهد، انگلستان مقصد بسیاری از پناهجویان ایرانی است. خیل عظیمی از مردم هر ساله برای زندگی در این کشور سرمایهگذاری میکنند؛ چه مالی و چه هزینههای جانی. برای همین ممکن است که این اتفاق روی مهاجرت و قوانین بریتانیا نیز تاثیر داشته باشد.
چه مسایل دیگری در صورت این جدایی میتواند رابطه دو کشور را دستخوش تحول کند؟ چرا این خروج میتواند برای ایران «فرصت» قلمداد شود؟ تکلیف پناهجویان و مهاجران چه خواهد شد؟
در عینحال پس از اعلام نتایج رفراندوم٬ تقاضایی به امضای بیش از ۲ میلیون نفر از شهروندان بریتانیا رسید که در آن برگزاری مجدد رفراندوم درخواست شده بود. این تقاضا به کجا رسید؟ هزینههای برگزاری مجدد رفراندوم چه خواهد بود؟
برای بررسی زوایای مختلف تاثیرات جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا روی رابطه دیپلماتیک با ایران، با حسین رسام، تحلیلگر مسایل سیاسی گفتوگو کردیم که سالها در ایران مورد مشورت سفارت بریتانیا نیز قرار داشت.
متن کامل این گفتوگو را میخوانید:
برای شروع بحث از سوالی که ممکن است برای خیلی از ایرانیها پس از اعلام نتایج رفراندوم در بریتانیا پیش آمده باشد،آغاز کنیم: آیا خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا میتواند روی روابط ایران و انگلیس تاثیرگذار باشد؟ این تاثیرات را از ابعادی میتوان مورد بحث قرار داد؟
به نظرم میتوانیم از دو بعد سیاسی و اقتصادی به این موضوع نگاه کنیم. البته ما تا خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا چند سالی فاصله داریم. اما در این صورت روابط سیاسی از دو جهت میتواند بررسی شود، روابط مستقیم سیاسی با بریتانیا و روابط سیاسی با بریتانیا در چهارچوب رابطه با اتحادیه اروپا.
از جهت رابطه سیاسی مستقیم با بریتانیا همیشه مشکل وجود داشته و روابط سهلی برقرار نبوده است. ایران عمدتا به بریتانیا این نگاه را دارد که رابطه دوستانهای مثل آلمان، ایتالیا و گاهی فرانسه وجود ندارد. در عینحال سابقه تاریخی رابطه میان این دو کشور را هم باید در نظر گرفت. نگاه ایران برای دوران پس از جدایی بریتانیا به آمریکا معطوف میشود که چه کسی رییسجمهور آینده خواهد بود. اینکه در صورت روی کار آمدن ترامپ یا کلینتون – که تفاوت ویژهای ندارند – سیاست خارجی بریتانیا چه تغییری نسبت به ایران خواهد داشت؛ نزدیکتر میشود یا متفاوت عمل خواهد کرد؟ ایران همیشه با بدبینی بسیار به بریتانیا نگاه کرده و رابطه دوستانهای برقرار نبوده است. بریتانیا هم موضع ملایمی در نسبت با ایران نداشته است.
البته در هر صورت به نظر من روابط سیاسی دو کشور تفاوت ویژهای با گذشته نخواهد داشت.
اتحادیه اروپا با یا بدون بریتانیا سوالهای جدی درباره رابطه با ایران دارد: از حوزه حقوق بشر تا شفافیت مالی اقتصادی
از جهت دیگر ایران همواره ترجیح داده که روابط نزدیکتری با دیگر کشورهای اروپایی داشته باشد تا بتواند حمایت و پشتیبانی بیشتری از کلیت اتحادیه اروپا دریافت کند. مثل آلمان که تاثیرگذاری بسیاری در این اتحادیه دارد. در این صورت میتواند بریتانیا را در قید و بند روابطش با اتحادیه اروپا محدود کرده و به نفع خود استفاده کند. در گذشته بریتانیا هم تا اندازهای تلاش میکرد تاثیر ویژهای در اتحادیه اروپا داشته باشد تا بتواند نوع روابط اتحادیه اروپا را با ایران کنترل کند.
در صورت این جدایی، قید بریتانیا – ایران از روابط اتحادیه اروپا با ایران برداشته میشود و میتوان تصور کرد که از نگاه ایران، روابط راحتتری با اتحادیه اروپا در پیش خواهد بود.
اتفاقا در اولین واکنشها از سوی مقامات جمهوری اسلامی، حمید ابوطالبی، معاون سیاسی دفتر حسن روحانی در توییترش خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا را «فرصت تاریخی» برای ایران توصیف کرد. در واقع این توصیف به همین مساله اشاره دارد؟
دقیقا به همین موضوع برمیگردد. در واقع امکانی ایجاد میشود که ایران سعی کند روابط خود را با اتحادیه اروپا نزدیکتر و نظر آنها را به خود جلب کند. خصوصا که سعی کرده روابط دوستانهتری با برخی کشورهای اصلی و تاثیرگذار در اتحادیه اروپا مثل آلمان، ایتالیا و فرانسه برقرار کند. میتواند از این فرصت برای تقویت روابط خود استفاده کند تا دیگر کشورها ذیل کل رابطه ایران با اتحادیه اروپا قرار گیرند و بدین شکل روابط دوستانهتری با ایران برقرار خواهد شد.
نباید فراموش کرد اتحادیه اروپا با یا بدون بریتانیا سوالهای جدی درباره رابطه با ایران دارد: از حوزه حقوق بشر تا شفافیت مالی اقتصادی. در این سوالها صرفا رویکرد بریتانیا مطرح نیست بلکه اتحادیه اروپا نیز مجموعه قوانین و سیاستهایی دارد که کار ایران را در حوزههای مختلف راحتتر نمیکند.
به هر حال اگر نگاه ایران این باشد که از دوری اتحادیه اروپا و بریتانیا، برای نزدیک شدن به اتحادیه اروپا و ایجاد روابط دوستانهتری با بریتانیا استفاده کند، نگاه سازندهای است. در این صورت بریتانیا نیز نفع سیاسی و اقتصادی میبرد. این بخش دوم ماجراست که ذیل روابط اقتصادی صورت میگیرد.
به چه شکل؟ یعنی ایران اگر بخواهد از این «فرصت» استفاده کند، میتواند با بهبود رابطه اقتصادیاش با بریتانیایی که از اتحادیه اروپا خارج شده، رابطه سیاسی بهتری هم با بریتانیا و هم با اتحادیه اروپا شکل دهد؟
چنین فرصتی میتواند برای ایران به وجود بیاید که با تحکیم و تقویت رابطهاش با اتحادیه اروپا، بریتانیایی را که خارج شده و به شدت نیاز به تامین اقتصاد خود دارد را مقداری وارد بازی کند و به او فرصت اقتصادی بدهد.
اگر در آینده این شرکتهای بیمه، مالی و بانکی همچنان در لندن حضور قوی داشته باشند، ایران روابط سیاسی خود را با بریتانیا با فاکتور مهم اقتصادی شکل میدهد، نه آنکه ناز و اطوار سیاسی داشته باشد.
نباید فراموش کرد که اگرچه اتحادیه اروپا دارای یک ساختار سیاسی حقوقی کلی است اما هر کدام از کشورهای عضو آن همواره سعی کردهاند منافع اقتصادی خود را حداکثر کنند. اتحادیه اروپا در حوزه اقتصادی به مثابه یک کل عمل نمیکند. برخی از این کشورها مستقلا سعی میکردند رابطه اقتصادی خود را با ایران تقویت کنند. در صورت خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و تضعیف اقتصاد آن، طبیعتا این امکان برای ایران ایجاد میشود که با افزایش رابطه اقتصادی با اتحادیه اروپا، بریتانیا را نیز به شکل غیرمستقیم تشویق به بهبود رابطه اقتصادی با خود کند تا از دل آن رابطه سیاسی نیز بهتر شود.
بریتانیا همواره در روابط دیپلماتیک ایران با اتحادیه اروپا نقش پررنگی داشته است. میتوان به عنوان نمونه از مذاکرات هستهای مثال آورد. در صورت خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، آیا ایران باید او را بازیگر جدیتری از قبل تصور کند؟
ایران در دوران پسا برجام به بریتانیا و خصوصا لندن به چشم قلب اقتصادی اروپا و اتحادیه اروپا نگاه میکرد. بازارهای مالی، سیستمهای بانکی، شرکتهای بیمه و نفتی حضور بسیار قوی در لندن دارند. برای ایران رابطه با بریتانیا در دوران پسابرجام ذیل روابط ویژه، خاص و مثبتی که میتوانست با لندن داشته باشد، قرار میگرفت. به طور مشخص بخشی از لندن که به “سیتی” معروف است. اگر در آینده این شرکتهای بیمه، مالی و بانکی همچنان در لندن حضور قوی داشته باشند، ایران روابط سیاسی خود را با بریتانیا با فاکتور مهم اقتصادی شکل میدهد، نه آنکه ناز و اطوار سیاسی داشته باشد.
اما اگر در صورت خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، برخی از این شرکتها از لندن خارج شده و جغرافیای دیگری را در اروپا انتخاب کنند و داخل اتحادیه باقی بمانند، اهمیت اقتصادی شهر لندن برای ایران کمتر خواهد شد و در آن صورت دیگر آن نیاز ویژه به لندن، فاکتور مهمی نخواهد بود. در این صورت ایران کمی رابطه اقتصادیاش را با بریتانیا از رابطه سیاسی جدا میکند.
در آن شرایط سیاسی خاص اگر ایران بتواند کارتهای خود را به خوبی بازی کند، موقعیتی دارد که میتواند با لحاظ کردن کارتهای سیاسی اقتصادی تعادلی برقرار کند و معامله بهتری را در رابطه با طرف مقابل داشته باشد. یعنی از بریتانیا استفاده کند تا معامله بهتری با اتحادیه اروپا و بالعکس داشته باشد.
در عینحال ایران هم نیازهای اقتصادی خصوصا در حوزه سرمایهگذاری خارجی دارد و هم نیازهای سیاسی. بریتانیا نیز عضو مهم شورای امنیت است که باید دید اعمال قدرت میکند یا نرمتر وارد عمل میشود. به هر حال بریتانیا یک طرف بازی است که ایران پس از خروج آن از اتحادیه اروپا نیز نمیتواند نادیدهاش بگیرد.
در واقع اگر منافع اقتصادی در لندن باقی بماند، به اهرمی در دست ایران برای پیشبرد اهدافاش تبدیل میشود.
بله. برای مثال در دوران پسا برجام بخشی از تلاش دو سویه ایران و بریتانیا به شدت از نیازهای اقتصادی دو طرف متاثر بود. ایران نیاز داشت از روابط بهتر با سیتی لندن برای جلب سرمایهگذاری خارجی، بیمهها و ورود شرکتهای نفتی، وصل شدن به سیستم بانکی مالی جهانی استفاده کند. دولت بریتانیا نیز از سوی شرکتهای بریتانیایی برای بهبود رابطهاش با ایران تحت فشار بود که به آنها امکان سفر به ایران را بدهد.
اگر وزارت خارجه بریتانیا توصیههای امنیتی مربوط به سفر را در وضعیتی قرار دهد که به ایران سفر نکنید، شرکتهای بریتانیایی نمیتوانند به راحتی به ایران سفر کنند چون خدمات کنسولی دریافت نمیکنند. به همین دلیل برای شرکتهای بریتانیایی مهم است که وزارت خارجه این هشدار امنیتی را به وضعیت متعادل تغییر دهد تا روابط اقتصادی آنها بهتر شود. به همین دلیل فاکتور اقتصادی تاثیر یگانه و ویژهای دارد.
پس از اعلام نتایج رفراندوم قیمت نفت هم کاهش داشت که برخی را نگران دوران رکود کرده بود. خصوصا که یکی از مهمترین پایههای اقتصاد ایران، نفت است. آیا تا مشخص شدن وضعیت این شرکتهای داخل لندن، این وضعیت نگرانکننده باقی خواهد ماند؟
قیمت نفت، پوند و چشمانداز وضعیت اقتصادی همراه با شاخص نفت از این جهت مهم است که در ارزیابیهایی که شرکتها انجام میدهند رشد اقتصاد جهانی یکباره مهم میشود. وقتی اقتصاد پنجم دنیا دچار تلاطم و رکود شود، طبق محاسبات و پیشبینی شرکتها سرعت گردش اقتصاد جهانی و رشد آن کاهش خواهد داشت. در صورت کاهش سرعت، نیاز به انرژی هم کمتر میشود. امکان و توان بانکها و شرکتهای نفتی برای سرمایهگذاریهای جدید کمتر میشود.
من بعید میدانم که خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا زودتر از ۴ – ۵ سال آینده اتفاق بیفتد. اما در این صورت مجموعه قوانینی که بریتانیا به خاطر بودن در اتحادیه اروپا از آن تبعیت میکرد، مثل قوانین مهاجراتی، بایستی بازنویسی شود و به تصویب پارلمان برسد.
ما امروز بیش از هر زمان دیگری در اقتصاد یکپارچه جهانی زندگی میکنیم. ممکن است دفاتر مرکزی شرکتها در یک کشور باشد، سرمایهگذاریشان در کشوری دیگر، پشتیبانی و بیمهشان نیز از جغرافیایی دیگر. سرمایه به همین شکل در حال حرکت است. وقتی وضعیت هشدار برای اقتصاد در هم تنیدهی جهانی پیش میآید، همه در وضعت کاهش فعالیت قرار میگیرند. در پی این کاهش فعالیت رفتارهای احتیاطآمیز شکل میگیرد و عملا به این معناست که سرعت حرکت اقتصاد جهانی کاهش پیدا میکند و به تبع آن رشد اقتصادی نیز کم میشود. چون نیاز به سرمایه، انرژی و نیروی کار نیز کم شده است.
این مساله برای کشورهایی مثل ایران که نیاز به سرمایه دارند و برای جلب آن و تقویت اقتصاد به فروش انرژی وابستهاند، وضعیت مطلوبی به دنبال ندارد. افت بازارهای سرمایه به معنی آن است که خیلی از کشورها سرمایههای خود را از دست دادهاند. یعنی بخشی از سرمایه جهانی ناپدید شده است.
از این منظر منفعت اقتصادی و سیاسی ایران در تقویت و احیای دوباره اقتصاد بریتانیا خواهد بود تا اقتصاد کل جهان احیا شود و امکان فروش انرژی و همچنین جلب سرمایهگذاری خارجی برای ایران افزایش پیدا کند.
از تاثیرات اقتصادی و سیاسی خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا صحبت کردیم. اما این اتفاق میتواند در زمینهی دیگری نیز تاثیرگذار باشد. یعنی پناهجویان و مهاجران ایرانی. انگلیس یکی از مقاصد رویایی پناهجویان برای پناهندگی است که دلایل مختلفی دارد. دولت انگلیس نیز در آخرین آمار خود بیشترین پناهندگان پذیرفته شده را از ایران دانسته است. خروج بریتانیا تا چه اندازه میتواند شرایط را برای این خیل عظیم شوار کند؟ این در حالیست که به عنوان مثال سیاستمداران فرانسوی خواستار لغو توافقنامههای خود با بریتانیا درباره پناهجویان شدهاند.
من بعید میدانم که خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا زودتر از ۴ – ۵ سال آینده اتفاق بیفتد. اما در این صورت مجموعه قوانینی که بریتانیا به خاطر بودن در اتحادیه اروپا از آن تبعیت میکرد، مثل قوانین مهاجراتی، بایستی بازنویسی شود و به تصویب پارلمان برسد. از سوی دیگر توافقنامههای دوجانبهای بین بریتانیا و اتحادیه اروپا یا کشورهایی باید به امضا برسد که پناهجویان از آنها به سمت بریتانیا به شکل غیرقانونی حرکت میکنند. در عینحال این سوال مطرح است که آیا بریتانیا قوانین خود را نسبت به مهاجران غیرقانونی تغییر میدهد؟ نگاه عمومی در این کشور سهم بزرگی برای پناهجویان در نظر نمیگیرد.
شاهد بودیم که وقتی پناهجویان سوری به سمت اروپا حرکت کردند آلمان با آغوش باز آنها را پذیرفت اما بریتانیا اینگونه نبود و با اما و اگرهای بسیار حدود ۲۰ هزار نفر را پذیرفت. سیاستهای بریتانیا نسبت به پناهجویان در آینده مهم است و به شدت متاثر از جو سیاسی داخل بریتانیا. فکر میکنم مهاجر و پناهجوستیزی در کوتاه مدت پیش بیاید و بعدتر کاهش پیدا کند اما در هر صورت قوانین سختتر میشود و پذیرفتن آنها نیز بسیار دشوارتر. اما اگر نگاه عمومی بر تعریف چهارچوب تازهای بر مبنای مدارای بیشتر نسبت به پناهجویان باشد، احتمالا قوانین نرمتر خواهند شد.
در عینحال پذیرفتن پناهجو از طرف کشورهای میزبان متاثر از سه فاکتور مهم است. حقوق بشر، نگاه کشورها نسبت به پناهجویان و نیروی کار. پناهجویان که اکثرا جوان هستند، نیروی کار بالقوه به حساب میآیند. ارتباط فاکتور دوم و سوم توان اقتصادی را پیش میکشد.
اتفاق طنزآلود این بود که از یک سمت بخشهایی که رای به خروج انگلستان دادند اتفاقا جمعیت مهاجر اتحادیه اروپایی زیادی ندارند و حتی از اتحادیه اروپا کمک مالی دریافت میکنند
ورود و اقامت پناهجویان به هر کشوری برای دوره زمانی قابل ملاحظهای از بودجههای دولتی هزینهبر است. امکاناتی چون آموزش زبان و تخصص در مراحل بعدی باز هم از بودجه دولتی مصرف میشود تا زمانیکه این نیروی کار بتواند وارد بازار کار شود. تمامی اینها یعنی صرف پول. اگر در آینده اقتصاد بریتانیا ضعیفتر شود و بنا به هشدار مقامات سیاسی، مالیاتها افزایش پیدا کند و با کاهش بودجه عمومی و خدمات مواجه شویم، میتوان متصور شد که روی علاقه بریتانیا به ورود پناهجویان تاثیر بگذارد و این تمایل برای پذیرفتن آنها از الان هم کمتر شود.
اتفاقا بسیاری از تحلیلگران بینالمللی معتقدند که نتیجهای که از رفراندوم در بریتانیا حاصل شد، متاثر از پناهجوستیزی است که خصوصا پس از موج آخر پناهجویان تقویت شده است. تظاهراتهای بسیاری را در شهرهای مختلف اروپا شاهد بودیم و درعینحال پناهجویان از سوی تندرویان در کشورهای مختلف، خشونتهای بسیاری متحمل شدند.
اتفاقا از چند جهت فاکتور مهمی بود. از جهت امنیتی در ارتباط با تهدیدهای تروریستی و اشاره به اینکه به هر حال گروههایی مثل داعش توانستند از اتباع بریتانیایی یا مسلمان شده بریتانیایی نیرو بگیرند. یکباره این مساله برای بریتانیاییها سوالبرانگیز شد که بعضی از آنها همانجا به دنیا آمده و بزرگ شدهاند اما دیدگاههای بنیادگرایانهای دارند. پس میتوانند برای شهروندان بریتانیا هم خطرناک باشند. نگاه منفی به مسلمانان بریتانیایی یکی از چالشهای بزرگ اینجا بود. مقامات و سیاستمداران بریتانیایی سعی کردهاند کمی این مساله را تخفیف بدهند تا وضعیت از کنترل خارج نشود و نفرتپراکنی افزایش نیابد اما همزمان گروههایی سعی کردند از این وضعیت در راستای کارزارهایی علیه سیاستهای مهاجر و پناهجوپذیری استفاده کنند.
از سوی دیگر مقامات بریتانیایی آدرس غلط دادند. مشخصا دیوید کامرون آدرس غلطی برای رفتن به ضیافتی داد و بعد سادهلوحانه خودش نیز به دنبال همان آدرس رفت. او در ابتدای سال ۲۰۱۳ اعلام کرد که اگر نتواند با اتحادیه اروپا به توافق برسد، رفراندوم برگزار میکند. در سال ۲۰۱۶ مجبور شد به این آدرس غلط برود. غلط از این جهت که بریتانیا در سالهای اخیر ضمن افزایش مالیات، فشار بیشتری به گروههای کمدرآمد وارد کرده است. خدمات رفاهی در حوزههای بهداشت، درمان، آموزش، مسکن و موارد دیگر به تدریج کاهش پیدا کرده و قطع شدند.
این مقامات یکی از مهمترین دلایلی که در قبال این سیاست ارایه میدادند حمایت از مهاجران و پناهجویانی بود که از اتحادیه اروپا وارد میشوند و نیاز به خدمات رفاهی و امکانات بهداشتی آموزشی دارند. پس سهم کمتری به بریتانیاییها میرسد. یعنی اگر این روند متوقف شود یا کاهش پیدا کند مقدار بیشتری در اختیار بریتانیاییها قرار میگیرد. در واقع عملا به معنی تشویق سیاستها و نگرشهای مهاجرستیزی بود. در ماهها و سالهای اخیر سیاستمداران خصوصا محافظهکاران چنین رویکردی در پیش گرفته بودند.
اتفاق طنزآلود این بود که از یک سمت بخشهایی که رای به خروج انگلستان دادند اتفاقا جمعیت مهاجر اتحادیه اروپایی زیادی ندارند و حتی از اتحادیه اروپا کمک مالی دریافت میکنند. اما مهمتر آنکه وضعیت اقتصادی بدتری دارند و فکر میکردند با خروج از اتحادیه اروپا پول در انگلستان بیشتر میشود. این مناطق عمدتا فشار بیشتری را به خاطر کاهش هزینههای دولتی در حوزه خدمات متحمل شدند. رای آنها تا اندازه زیادی رایی اعتراضی به خاطر وضعیت معیشتیشان بود و انتظارشان بهبود کیفیت و افزایش خدمات بهداشتی و رفاهی از دولت است.
پتیشنی گذاشته شد از سوی معترضان به نتیجه این رفراندوم که طبق قانونی در انگلستان اگر به بیش از ۱۰۰ هزار امضا برسد پارلمان میتواند به آن ترتیب اثر دهد. اما به نظر نمیرسد این قانون در مورد این رفراندوم اجرایی شود. غیر از این است؟ چرا؟
طنز ماجر اینجاست که معمار این پتیشن، موافق خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا بود. این پتیشن تا پیش از رایگیری تنها ۲۲ امضا داشت. کارزار خروج بریتانیا فکر میکردند این رقابت را با رای نزدیکی میبازند. حتی شب قبل از اعلام نتایج٬ سیاستمدار راستگرایی گفته بود بازی را باختهاند. اما ورق از نیمه شب ناگهانی برگشت.
از لحاظ قانونی این امکان وجود دارد. پارلمان در بریتانیا هر درخواستی را که بیش از صد هزار امضا داشته باشد، باید به بحث بگذارد. اما اینجا خطری وجود دارد. اگر پارلمان تن به این قانون بدهد ممکن است باعث بروز خشم گروههای فرودستی شود که از سیاستمداران نخبهگرا که به تودهها توجهی نمیکنند، عصبانی هستند.
در عینحال هنوز مراحل تصمیمگیری بیشتری وجود دارد که برخی معتقدند نباید سراغ این قانون و پتیشن رفت. از طرفی قانون پیوستن بریتانیا به اتحادیه مربوط به سال ۱۹۷۲ است و اولین قدم پارلمان تصویب قانونی برای لغو آن خواهد بود. رفراندوم در اروپا از لحاظ حقوقی به معنی تصمیم نیست، پیشنهاد است و فقط پارلمان حق تصویب دارد. نتیجه رایگیری هم باید به تصویب پارلمان برسد. پارلمان پس از لغو این قانون به نخست وزیر اختیار میدهد که به بروکسل اعلام کند میخواهیم از اتحادیه اروپا خارج شویم. پس از آن دوران مذاکرات با ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا فرا میرسد که مدت قابل ملاحظه و طولانی است. سپس وقتی با اتحادیه اروپا ذیل ماده ۱۵۰ لیسبون به توافق برسد، این توافق باید دوباره در پارلمان مورد رایگیری قرار بگیرد.
برای همین این ماجرا پیچیدگیهای خاص خودش را دارد و تمایل کسانی مثل دیوید کمرون بر آن است که تا وقتی کارزار مقابل که درخواست خروج داشت، یا رهبران یا گروههای تاثیرگذار نگویند اشتباه کردهاند و خواهان ماندگاری در اتحادیه اروپا هستند، کاری نکنند. آن رهبران میتوانند از نیروی آزاد شده از مخالفت پارلمان یا دولت استفاده کنند و کارزار خود را به پیش ببرند و از خشم تودههای ناراضی استفاده کنند. درا ین صورت دولت و پارلمان دو سر بازنده خواهند شد.
من فکر میکنم روند پیشروی، تصویب خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا است.