اخیراً محمدرضا جلایی پور در سایت زیتون مطلبی منتشر کرده است ناظر به احتمال مشارکت محمود احمدینژاد در انتخابات سال ۹۶ و گزینههای مختلفی را دراینباره طرح و بررسی کرده است و نهایتاً نتیجهگیری کرده است که تلاش اصلاحطلبان باید بر پیشگیری و خنثیسازی احتمالات پیروزی او در انتخابات مبتنی باشد.
نگارنده این سطور با مجموعه احتمالات و راهکارهای وی همدل است اما میخواهد از منظری دیگر به این موضوع بپردازد. منظری که جلایی پور بدان اشاره ایی نکرده و نادیده گرفته است.
کودتای انتخاباتی و اعلام نام محمود احمدینژاد بهعنوان منتخب انتخابات سال ۸۸ واکنش گسترده و بیسابقه مردم ایران را به دنبال داشت. حضور نزدیک به سه میلیون معترض آرام و در ادامه آن تا عاشورای سال ۸۸ که دوران سرکوب خونین معترضان بود از نظر امنیتی بحرانیترین ماههای حکومت جمهوری اسلامی در طول حیات نزدیک به ۴ دهه ایی خود بود. این حضور را باید اضافه کرد به حضور خیابانی طرفداران میرحسین موسوی در دوران تبلیغات انتخاباتی که عظمت خود را در زنجیره سبز «تجریش تا راهآهن» خیابان ولیعصر تهران نشان داد. این حضور خیابانی که همراه با تسخیر فضای رسانههای مجازی نیز بود، و استفاده از ظرفیتهای مجازی برای رساندن پیام سرکوب و اعتراض مردم به کودتای انتخاباتی یکی از بهترین فرصتها برای فعال شدن بدنه اجتماعی هم در عرصه واقعی و حضور خیابانی و هم در عرصه مجازی بود.
ترس حکومت و رأس و بدنه سرکوب از این حضور همزمان که نطفههایش در پیش از انتخابات شکلگرفته بود خود را در سرکوب شدید برای خاتمه هرچه زودتر این حضور خیابانی و تفرقه در بدنه جنبش نشان داد. به گونه ایی که مابین عاشورای سال ۸۸، از دیماه تا موعد ۲۲ بهمن همان سال که وعده حضور اعتراضی جنبش در راهپیمایی ۲۲ بهمن بود، میزان دستگیری نیروهای فعال جنبش سبز شدت یافت. همچنین حضور مجدد بخش عمده ایی از همین بدنه در تظاهرات ۲۵ بهمن ۸۹ و نهایتاً حصر رهبران جنبش سبز دوران بسیار بحرانی برای حکومت و برای جامعه مدنی و بدنه اجتماعی تحولخواه با تمام هزینههای جانی و انسانی که متحمل شد حاوی برکات فراوان بود.
ترس حکومت از فعال شدن دوباره این بدنه اجتماعی پرشور و پرتوان، مشخص و مبرهن است. تجارب همه این سالها در بلوغ هرچه بیشتر بدنه جنبش سبز و حضور تأثیرگذارش در پیروزی حسن روحانی در انتخابات ۹۲ توان و ظرفیتی بسیار بالا برای پیشبرد تحولخواهی در کشور است.
فعال شدن این بدنه نیازمند فضای سلبی و ایجابی است. حضور مجدد رییس هتاک و مشهور به فساد دولت کودتا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ فرصتی مغتنم و عالی برای فعالیت و حضور مجدد این بدنه است. طنین شعار «مرگ بر دروغگو» به همراه اعتراض به دستهای آلوده وی در ریختن خون جوانان وطن در دوران سرکوب جنبش سبز، نیز اعتراض به حصر رهبران جنبش سبز جملگی با حضور وی بهعنوان یکی از نامزدهای انتخابات امکانپذیر خواهد بود.
از سوی دیگر، به دلیل حضور رییس دولت کنونی بهعنوان نامزد، احتمال تخلفات ماهوی و تقلب آشکار در انتخابات پایین و همراه با هزینههای بسیار است. لذا حضور رییس دولت کودتا بهعنوان نامزد در رقابتها کار ناتمام مردم در نشان دادن رأی واقعی وی را تمام میکند و افتضاح سیاسی کودتای سال ۸۸ آشکارتر و عیانتر و طراحان و حامیان آن (در کنار حامی اصلی کودتا) سرافکندهتر و تمام تلاشهای ۸ ساله در توجیه سلامت انتخابات ۸۸ نقش بر آب میشود.
درواقع به دلیل افزوده شدن بر مطالبات بر حق جنبش سبز، فرصت دوباره حضور بدنه جنبش، پرتوانتر و توفندهتر خواهد بود. این حضور، پیروزی حسن روحانی را، با تمام نقدهای جدی بر عملکرد پر نقص خود و دولتش، تضمین میکند و پرونده کودتای انتخاباتی سال ۸۸ را وارد فازی دیگر میکند. فازی که جز تأیید کودتا و مطالبه جدی برای رفع حصر و آشکار شدن ناتوانی حامی اصلی کودتا در توجیه افکار عمومی نخواهد بود. این تحول مبارک جملگی در سایه نامزدی رییس دولت کودتا میسور و مقدور خواهد بود.
این فضاسازی امری نیست که حاکمیت بدان ناآگاه باشد. لذا تمام تلاش خود را برای اجتناب از ایجاد و در اختیار گذاشتن این فضا بهکار میبندد. این تلاشها میتواند از جلوگیری از نامزدی رییس دولت کودتا تا تقلب و تخلف به نفع وی (با کمترین احتمال) و یا حتی متحدشدن کل حاکمیت علیه او به نفع حسن روحانی و یا حتی سرکوب حضور خیابانی مردم در دوران پیش از انتخابات متغیر باشد. لذا بنا به مجموعه موارد فوق چند احتمال را میتوان برشمرد:
۱-جلوگیری از ثبتنام احمدینژاد: حکومت با مجموعه بازوهای امنیتی و اطلاعاتی خود میتوانند با رساندن پیامهایی به وی، وی را اساساً از ورود به این عرصه منصرف و ناامید کنند. وجود پروندههای قضایی برای خود وی و اطرافیانش، همچنین اطلاع از ارتباطات پنهان وی و یا اسرار زندگی شخصی یا سیاسی و مالی وی برگ برنده ایی برای انصراف وی از حضور در این انتخابات است. در این صورت پیروزی حسن روحانی در انتخابات تقریباً مسجل و مسلم خواهد بود.
۲- رد صلاحیت وی در شورای نگهبان: اگر مجموعه اقدامات پنهانی برای انصراف وی از ورود بینتیجه باشد، با توجه به شخصیت نامعتدل و ستیزه جوی وی، قدم بعدی برای حکومت رد صلاحیت وی است. رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی و حسن خمینی، همچنین رد صلاحیت سیدمحمد خاتمی در انتخابات ۸۰، عملاً گزینه رد صلاحیت را برای شورای نگهبان و حکومت بی هزینه و آسان کرده است. واکنش احتمالی وی اما نامشخص است. بیهویتی سیاسی وی البته در کنار ذکاوت سیاسیاش حدس واکنش سیاسی وی را دشوار میکند اما همانطور که به رد صلاحیت مشایی واکنشی جنجالی نشان نداد، ممکن است به دلیل نگرانی از پایان حیات سیاسی، از هرگونه واکنش جدی و جنجالی خودداری کند. در صورت درگیر شدن با حکومت، جنبش سبز و دولت روحانی بیشترین سود را خواهند برد. هر طرف در بازی شکست بخورند به سود جنبش سبز خواهد بود.
۳- تأیید صلاحیت و شکست در انتخابات سالم: این گزینه که به نظر بهترین گزینه خواهد بود به شرح ذیل، شاید محتملترین هم باشد. تأیید صلاحیت وی توسط شورای نگهبان یعنی پایان ۸ سال تبلیغات و پروندهسازی های دستگاههای امنیتی قضایی نظام علیه وی و بیآبرویی حکومت. از سوی دیگر همین تأیید صلاحیت حاوی پیامی روشن به بدنه اجتماعی جنبش سبز است که با تمام توان خود دستبهکار شکست مفتضحانه وی شوند. هرچه فضای انتخابات دوقطبیتر و مبتنی بر شکاف بیشتر باشد، پتانسیل حضور اجتماعی و تأثیرگذاری جنبش سبز هم گستردهتر خواهد بود. نتیجه هم نشان داده است که هر جا دوقطبی حاکم شود، بهشرط سلامت انتخابات، نامزد مورد تأیید حکومت بازنده خواهد بود. در این صورت برنده اصلی مردم خواهند بود. هم در انتخابات و هم در تبلیغات حکومت را شکست خواهند داد.
۴-تأیید صلاحیت و تقلب در انتخابات: ممکن است حکومت باوجود تمام هزینههایی که برای تقلب سال ۸۸ پرداخته است بازهم دستبهکار تقلب تأثیرگذار در انتخابات بزند و وی را علیرغم شکست، پیروز معرفی نماید. هرچند به دلیل وجود وزارت کشور و حضور خود روحانی در انتخابات این احتمال ضعیفترین احتمال است اما تقلب احتمالی تماماً به نفع جنبش سبز خواهد بود و بار دیگر شاهد اعتراضات گسترده به تقلب خواهیم بود.
۵-تأیید صلاحیت و پیروزی با رأی مردم: در این صورت هم کار برای مردم و ناظران سیاسی یکسره خواهد شد.
در تمام موارد یک تا چهار جنبش سبز و بدنه اجتماعی تحولخواه سود خواهند کرد جز احتمال شماره پنج. احتمال شماره پنج هم به نظر غیرمحتملترین است.
4 پاسخ
به نظرم منظورتون انتخابات ۹۲ باشه. سال ۸۰ که خاتمی مجددا رییس جمهور شد.
تحلیل جالبی است.
باید موضوع کِش رفتن اسناد وزارت اطلاعات توسط احمدینژاد را که یکی از نمایندگان مجلس عضو کمیسیون اصل ۹۰ نیز به آن اشاره داشته است، در تحلیلها مورد نظر داشت.
مراد انتخابات ٨٠ بوده به اشتباه ٨۴ درج شده
سلام و وقت خوش
یک سوال
سال ۸۴ آقای خاتمی در چه انتخاباتی رد صلاحیت شدند؟
ممنون
دیدگاهها بستهاند.