تمامی دشمنان «امید» به رغم تفاوتهای بسیارشان در قراردادی نانوشته متحد شده اند تا به ما بباورانند که «نمیتوانیم». یک سو دلواپسان پناه گرفته زیر عبای شورای نگهبان با فسادهای هزار میلیارد تومانی، به نام حمایت از شریعت و جلوگیری از نفوذ غرب. سوی دیگر روشنفکران، حقوق بشریها و فعالان دلواپسِ ارزشهای دموکراسی غربی، پناه گرفته زیر عبای آمریکا، بریتانیا، اسراییل و تازگیها عربستان، با بودجه های چند میلیون دلاری موسسات و رسانه هایشان به نام دفاع از استانداردهای انتخابات آزاد و عادلانه و حقوق مردم ایران.
هر دو میخواهند القا کنند که «نمیتوانید» انتخاب کنید، «نمیتوانید» تغییر دهید، «نمیتوانید» برای تعیین سرنوشت سیاسی و تاریخی خود عاملیتی داشته باشید. دلواپسان غرب ستیز با گذاشتن موانع بیرونی و دلواپسان غرب زده با گذاشتن موانعی ذهنی و درونی. این هر دو میخواهند کم توانیهایمان را به ناتوانی تبدیل کنند.
اعلام بی فایده بودن حضور در انتخابات پیش رو، نخستین اتحاد نانوشته میان این دو گروه ناهمذات نیست. این دو به ویژه از اوایل دهه هشتاد همیشه در بزنگاه های خاص کنار یکدیگر بوده اند. زمانی که افول جنبش بومی اصلاحات ۷۶ با جنگ طلبی مهارناپذیر نومحافظه کاران آمریکا تسریع شد. سالهایی که در تقسیم کاری نانوشته، دلواپسان داخلی امید نیروهای داخلی را زایل میکردند و دلواپسان غربزده بلافاصله مناطق مستعد ناامیدی را برای سرمایه گذاری به دولتهای غربی معرفی میکردند. سرمایه گذاری روی ناامیدی از کسب داخلی حقوق زنان، حقوق اقلیتها، حقوق اقوام، و حتی حقوق تشکلهای سنتا استعمار ستیز کارگری. سالهای عادی شدن تقاضای حمله نظامی، حمله اقتصادی (تحریم)، دخالت بشردوستانه، نظارت بین المللی بر انتخابات، و تقاضای انزوای بیشتر ایران توسط «کاسبان ناامیدی»، مخفی شده زیر ماسک حقوق بشر و دموکراسی.
اینجا و اکنون، سیاسی ترین کنش موجود، دفاع از «امید» است. امیدی مشخص و انضمامی، امیدی محصول مقاومت فعال در مقابل انتزاعی شدن. امیدی توام با هشیاری تاریخی و جغرافیایی. امیدی متعلق به ایرانی واقعی به نشانی خاورمیانه در اسفند ۱۳۹۴.
اینجا: خاورمیانه ای مغموم و شکست خورده از انقلابها، خاورمیانه ی آتش گرفته از دخالتهای دولتهای غربی، دولت وهابی عربستان و حالا روسیه. خاورمیانه ای که دیگر جای تعارفهای مرسوم نیست. میدانیم در نبود عاملیت سیاسی داخلی، دولتهای غربی، موسسات غیر خیّرشان و لابی های صهیونیستی و سعودی تاثیرگذاران تاریخ ملی ما خواهند بود. و میدانیم امتناع و اعلام عدم امکان اصلاحات با تکیه به نیروی داخلی تنها یک معنا دارد: باز شدن مشتی که باید در مقابل استعمار و استبداد گره شده باشد و تبدیلش به دست گدایی در مقابل نیروی خارجی.
و اکنون: اسفند ۹۴، فقط چند ماه بعد از اجرایی شدن برجام یعنی چارچوبی امنیتی که مهم ترین زیرساخت توسعه اقتصادی و سیاسی ایران است. یعنی رفع شدن ۳۷ سال خطر دائم و واقعی حمله نظامی و به دست آمدن همان امنیت ملی که فقدانش انقلاب مشروطه، جنبش ملی شدن نفت و انقلاب ۵۷ را در کمتر از چند سال نابود کرد و افول اصلاحات ۷۶ را تسریع.
از این منظر در مقابل هم صدایی دلواپسان داخل و کاسبان ناامیدی وابسته، نه باید احساس ضعف کرد و نه شرمسارانه و با خجالت از استانداردهای پایین، ملتمسانه دعوت به شرکت در انتخابات کرد. آنها هستند که باید احساس ناتوانی کنند. آنها که تمام توانشان در بیرون کردن نیروهای داخلی از صحنه سیاست در خرداد ۹۲ شکست خورد. باید تحلیلهایشان در دو سال گذشته که اکنده به ذوق زدگی در اعلام زودهنگام شکست مذاکرات هسته ای بوده را به سخره گرفت. باید گفت: ما باز هم خواهیم توانست به آن نشان که تا همین جا هم توانسته ایم و در ممکن شدن همان چیزی نقش داشتیم که اتحاد نامقدستان غیرممکن میدانست. و آینده ایران پس از برجام از آن دخالت ما خواهد بود.
منبع: فیس بووک شخصی علی علیزاده
یک پاسخ
جای تاسف هست که شما در میان این همه شخصیت های با سابقه و استخوان خرد کرده سیاسی کشور به سراغ فیس بوک افرادی می روید که تنها سابقه سیاسی شان زدن حرف های بچه گانه جنجال آفرین در رسانه های فارسی زبان خارج است.
ایشان در تمام جاهایی که حضضور داشته نه درک درستی از کشور دارد و نه اصلاحات و متاسفانه خام اندیشی های پر سر و صدای امثال این آقای علیزاده است که در دهه اخیر بیشترین بهانه را برای سرکوب به دست رژیم داده
دیدگاهها بستهاند.