در فضای سال ۵۷ که انقلاب اسلامی ایران با زمینههای نهضتهای مردمی و اسلامی در داخل و سخنان آیتالله خمینی در پاریس افکار عمومی جهان را متاثر ساخته و توجه مردم مسلمان منطقه به انقلاب اسلامی جلب شده بود و با حضور یاسر عرفات، رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین- بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب- و رهبران احزاب و گروههای اسلامی از کشورهای مختلف در جشن پیروزی انقلاب، جو شادمانی، همکاری و همدلی مردمی را در کشورهای اسلامی منطقه فراهم کرده بود، آقای دکتر ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه دولت موقت زندهیاد مهندس بازرگان، پیشنهاد نامگذاری آخرین جمعه ماه رمضان را به نام «روز قدس» به رهبر فقید انقلاب ارائه کردند. در ۱۶ مرداد سال ۱۳۵۸ پیرو این پیشنهاد از مسلمانان جهان خواستند تا در آخرین جمعه ماه رمضان که «روز جهانی قدس» نام گرفت با برگزاری اجتماعات، حمایت خود از «حقوق قانونی مردم مسلمان فلسطین» و همبستگی با آنها را اعلام کنند. البته سابقه برگزاری «روز جهانی فلسطین» در ماه اکتبر سالهای قبل از پیروزی انقلاب در کشورهای عربی زمینه مطرح کردن چنین پیشنهادی بود. سازمان آزادیبخش فلسطین به مناسبت پیروزی فلسطینیان در دره کرامه بعد از شکست کشورهای عربی در جنگ چند روزه سال ۱۹۶۷ این مراسم را برگزار میکرد اما چون این روز هویت عربی داشت مسلمانان و سایر کشورهای اسلامی از آن استقبال نکردند. به همین سبب عنوان «روز جهانی قدس» که در آن ایام پیشنهاد شد و مورد استقبال بسیاری از مسلمانان و کشورهای اسلامی قرار گرفت، میتوانست زمینهساز وحدت و هماهنگی کشورهای اسلامی در چهارچوب اهداف مشترک اسلامی و منافع مشترک ملی در منطقه باشد.
همان موقع مراسم روز قدس مورد استقبال گسترده مردم در شهرهای ایران و بسیاری از کشورهای اسلامی قرار گرفت و بستر تاثیرگذاری برای حمایت از مطالبات برحق مردم مظلوم فلسطین و سازمان آزادیبخش فلسطین در افکار عمومی جهانی و زمینهساز هماهنگی و وحدت کشورهای اسلامی بهویژه کشورهای عربی تاثیرگذار در منطقه خاورمیانه شد. در بهمن سال ۱۳۵۸ که با تاکید وزارت امور خارجه دولت وقت در کنفرانس شهرداران پایتختهای کشورهای اسلامی در شهر مکه شرکت کردم، در جلسات و برخوردها چنین برداشتی را از سوی سایر شهرداران کشورهای اسلامی کاملا احساس کردم.
حال سوال اینجاست که چرا آن جو همافزایی و هماهنگی که در منطقه خاورمیانه و کشورهای اسلامی حول محور دفاع از ملت فلسطین و در تقابل با ظلم و جور دولت اشغالگر اسرائیل شکل گرفته بود، امروز به خصومت، دشمنی و برادرکشی بین مسلمانان در منطقه تبدیل شده است و گروههای اسلامی مختلف به نام اسلام با فجیعترین شکل سر برادران مسلمان خود یا غیرمسلمانان را از تن جدا میکنند و کشورهایی چون سوریه و عراق و یمن به ویرانه تبدیل شدهاند؟ فقط در سوریه قریب چهارصدهزار کشته و بیش از ده میلیون مسلمان آواره جهان شدهاند و عملا مشکل فلسطین و اسرائیل غاصب در منطقه به دست فراموشی سپرده شده است.
گزارش و تحلیل رخدادهای قریب به چهار دهه گذشته ایران و کشورهای منطقه که به شرایط کنونی منجر شده است، در ظرفیت این یادداشت کوتاه نیست.۱ باید نقش کشورهای خارجی را بعد از انقلاب سال ۵۷ بررسی کرد؛ کشورهایی که به دنبال تامین منافع درازمدت خود در منطقه بودهاند و از زمینههای فرهنگی کشورهای منطقه بهرهبرداری کردهاند و آن جو هماهنگی اسلامی را به تفرقه و فرقهگرایی شیعه و سنی – البته به دست خود ما-، تبدیل کردهاند. اینکه کشورهای دیگر به دنبال منافع خود در منطقه هستند، طبیعی است و در اختیار ما نیست. آنچه در اختیار ماست شناخت واقعیات فرهنگی- اجتماعی جامعه خودمان و پیشگیری از دامن زدن به زمینههای فرقهگرایی اعم از شیعه و سنی و تاکید بر وجوه اشتراک اسلامی و وحدت به جای اختلافات تاریخی است.
آموزههای قرآنی نیز درباره اهل کتاب بر همین راهبرد تاکید میکند : ای اهل کتاب بیایید بر سر کلام حقی که بین ما و شما مشترک است، یعنی پرستش خدای واحد بایستیم و زمینه همکاری مسالمتآمیز، وحدت و احترام متقابل خود را فراهم کنیم (آل عمران، ۶۴). وجوه اشتراک بین مسلمانان بسیار گستردهتر است؛ خدای واحد، کتاب واحد، پیامبر واحد و منافع منطقهای مشترک. اینکه چرا در کشورهای اسلامی به جای تاکید بر وجوه اشتراک و منافع مشترک در رسانهها بر اختلافات تاریخی تاکید میشود و راهبرد صریح قرآنی به دست فراموشی سپرده میشود جای بسی تامل و بررسی دارد… فاعتبروا یا اولی الابصار.
بر پایه چنین واقعیاتی و با توجه به اینکه در حال حاضر بسیاری از کشورهای اسلامی و عربی عملا در منطقه هماهنگ با اسرائیل علیه مواضع ایران در حال کارزار هستند و در مجامع بینالمللی چون کنفرانس کشورهای اسلامی و مجامع عربی، ایران و سوریه تنها ماندهاند و حتی کشورهای لبنان و عراق بهرغم حمایتها و همکاریهای نزدیک در شرایط حساس رأیشان در مقابل ایران قرار دارد و سازمانهای فلسطینی نیز بهرغم دریافت حمایتها و کمکها، در مواقع حساس با مواضع ایران تقابل نشان دادهاند، به نظر میرسد ایده «روز جهانی قدس» که هدف آن تقویت وحدت نظر و مواضع کشورهای اسلامی حول مسئله قدس شریف بوده است، امروز به بازنگری و تقویت جدی نیاز دارد. در این شرایط میتوان «روز وحدت اسلامی» را جایگزین و یا به آن علاوه کرد که نیاز مبرم منطقه و کشورهای اسلامی است. در این صورت باید برای فراهم کردن زمینههای این اقدام برنامهریزی کنیم و خود در این راه پیشگام باشیم. برای این منظور ایجاد انسجام و هماهنگی مواضع همه نهادها با شورای امنیت ملی و وزارت امور خارجه و تاکید برنامه رسانههای رسمی کشور بر وجوه اشتراک اسلامی و پرهیز از پرداختن مسائلی فرعی و تفرقهانگیز بین فرق اسلامی بسیار ضروری است.
به نظر میرسد ادامه روند کنونی و اظهارنظرهای غیرمسئولانه اخیر برخی افراد در داخل و خارج از کشور زمینه تشدید بحرانهای منطقهای و اعمال تحریمهای جدید علیه ایران و گسترش جنگ و خشونت در منطقه را فراهم خواهد کرد. با زمینهسازی عملی برای برگزاری «روز وحدت اسلامی»، البته ابتدا در داخل کشور و سپس در منطقه، میتوان از چنین چشمانداز مخاطرهآمیزی که منافع و امنیت ملی ما و منطقه را تهدید میکند پیشگیری کرد.
پینوشت:
1. در یادداشتهای تفصیلی ازجمله در گفتوگو با هفتهنامه «صدا» ۱۶ آبان ۱۳۹۴ با عنوان «پیامدهای اشغال سفارت امریکا و گروگانگیری» به گوشههای از این سوابق اشاره داشتهام.
توضیح: این متن پیش از این در «هفته نامه کرگدن» منتشر شده است. مطلب اصلی را «اینجا»میتوانید بیابید. ما پیشنهاد می کنیم مطالب را در منابع اصلی هم ببینید، گاهی تفاوت هایی در عکس و لینک های افزوده وجود دارد.