اگر خوشبختی دری باشد و پشت در، راهی دور و دراز به سمت آبادی و آسایش، جماعتِ ایرانیان در این صد ساله یا به این بابِ سعادت نرسیده اند و یا ناخودآگاه رسیده اند و ایستگاه خوشبختی را رد کرده اند. در زمستانِ ۵۷ ای بسا دولتِ شادران شاپوربختیار می توانست پایان خط انقلابی گری و آغاز راهی تازه و دموکراتیک باشد و نشد.
بعدِ انقلاب و پس از سالها خونریزی و دور ریزی عقل، دولت خاتمی و اصلاحاتش و آن نسل طلایی جوانان و دانشجویان خواهان تغییر، قابلیت رقم زدن سرنوشتی تازه و گشودن این درِ همیشه قفل را داشتند که با بی رمقی سید و بی همتی ما روزنامه نگاران و مردم در بزنگاه حوادثی مثل هجده تیر و شورای شهر و انتخابات مجلس هفتم، از دست رفت. تهرانی ها در انتخابات شورای شهر دوم شرکت نکردند و در بازترین فضای سیاسی که حتی نامزدهای نهضت آزادی و مستقل های سکولار و کرواتی هم عکس و تبلیغ شان به در و دیوار بود، در خانه ماندند و قبیله ی آبادگران، تهران را تصرف کرد و شهرداری تهران سکوی پرتاب احمدی نژاد شد.
یک سال بعد شورای نگهبان تقریبا همه ی نمایندگان اصلاح طلبِ مجلس ششم را رد صلاحیت کرد. نمایندگان شجاعتی کردند و تحصن و استعفا اما این همه ایستادگی، خبرش به آنسوی خیابان نرسیده بود و همان وقت ها وقتی از عابران پیاده “میدان حُر” پرسیدم که می دانید در مجلس چه خبر است؟ سر بالا می انداختند و بی اعتنا می رفتند.
سید محمد خاتمی با دلخوری و اخم ، انتخابات مجلس هفتم را در صحت و سلامت برگزار کرد و اینگونه بود که موقعیت اصلاحی و تهاجمی اصلاح طلبان از دست رفت و همه چیز به قبل و با آمدن احمدی نژاد به بدتر از ماقبل برگشت.
اکنون دو هفته ای به انتخابات مجلس دهم مانده است. اکثریت نامزدهای دسته دوم اصلاح طلبان رد صلاحیت شده اند-چهرهای شاخص اصلاح طلب یا در حبس و حصرند و یا به انزوای دوران نقاهت حبس – حسن روحانی بعدِ یکی دوبار اعتراض به رد صلاحیت و شورای نگهبان، پشت سنگرِ “اعتدال و تدبیر” پناه گرفت و به همه چیز رضایت داد.
هاشمی رفسنجانی، اعتراض کرد و همراهی نیافت و آخر عمری و پس از سالها محافظه کاری به تندروی متهم شد و آن هم از سوی برخی اصلاح طلبان. نامه ۲۹۰ نفر از اساتید دانشگاه به حسن روحانی بااین خواسته که انتخابات را برگزار نکند نیز نه پاسخی یافت و نه در همان دانشگاه سر و صدایی کرد. عاقبت سید محمد خاتمی به عنوان رهبر اصلاحات که صدا و سیمایش جرم محسوب می شود،خواهان شرکت مردم درانتخابات شد.چه توان گفت که در گردش روزگار و بد عهدی ایام کار به جایی رسیده که محجوب و کواکبیان سر سلسله ی اصلاح طلبان به شمار می روند و خاطره ی بهزاد نبوی و تاج زاده و کولایی، رویایی در دور دستهاست. رد صلاحیت های ممتد و بگیر و ببندهای یک دهه گذشته، بدترین عاقبتی که داشت این بود که نسل اصیل اصلاح طلبان را که از کورانِ حوادث انقلاب گذشته بودند و تجربه شان کیمیای عبرت داشت، زمین گیر کرد و این قاعده را در صحنه ی سیاست ایران اثبات که: برای ماندن یا باید تفاله باشی و یا نخاله. از درد دل که بگذریم مساله هنوز بودن و نبودن است و اینکه آیا باید در انتخابات شرکت کرد؟
شاید پاسخ بلی بعد از این صغری و کبری که آمد خواننده را عصبی کند اما این دلداری می توان داد که نویسنده هم در این عصبیت و ای بسا دلتنگی سهیم است. انتخابات با این شرایطِ بی یال و دُم و اشکم، با هیچ کدام از معیارهای دموکراتیک سازگاری ندارد و یقین بداریم که اگر معضل قانون اساسی و جلوه ی بین المللی نبود، ارکان ولایت فقیه هیچ علاقه ای به برگزاری انتخابات نداشتند.از همین است که شرکت در انتخابات با همین حال نزار در وهله ی اول حفظ صندوق رای و سنت رای دادن است.
از طرفی نباید انتظار داشت در سایه ولایت فقیه انتخابات می تواند ذاتِ قدرت را تغییر دهد. متاسفانه درهیچ یک از انتخابات مجلس و ریاست جمهوری و خبرگان، فرمانده سپاه و رییس قوه قضاییه و رییس صدا و سیما و امامان جمعه و روسای بنیادها تغییری نخواهد کرد و بخش بزرگی از فساد جمهوری اسلامی بر جای می ماند اما با این حال شاید انتخابات بتواند از سرایت بیشترِ فسادِ قدرت به باقی حکومت و جامعه جلوگیری است. شاید با این شیمی درمانی، فرصتی ایجاد شود تا اصلاح طلبی اصیل در بیرون از مجلس ارزیابی و هدف گذاری کند و راهی بیابد.
تحریم انتخابات آنگونه که یکی دو بار نصفه و نیمه و بی هماهنگی مردم با هم اجرایی شد، هیچ ثمری ندارد جز رضایت آقا و خنده ی حداد عادل. تحریم انتخابات، تاثیرش به مقاومت مدنی و نافرمانی بعدش است که نه چنین همبستگی این روزها در مردم ماست و نه رهبری و تشکلاتی برای بیان و پیگیری این خواسته می توان یافت. اگر شک دارید یک نگاه گذرا به اپوزیسیون خارج و اصلاح طلبان اخراجی از نظام ، بیندازید. مشاهده می فرمایید که برای حرکتی مدنی و موثر حتی یک شعار و هدف متحد هم نخواهید یافت.
در بی عملی سیاسی سیاستمداران و جامعه مدنی، انتخابات پیش رو از معدود روزن هاست که می توان حداقل چند نفری را به مجلس شورا و بلکه مجلس خبرگان فرستاد و به این امید که وضع به همین بدی که هست بماند و بدتر نشود، که همین ثبات در جمهوری اسلامی نوعی بهبود است.
هر چند وضعیت نامزدان خبرگان نا بهنجارتر از مجلس شوراست، اما می توان تا حدی به فانتزی حذف جنتی و مصباح و محمد یزدی دلخوش ماند و برای رای دادن به امثال امامی کاشانی و تسخیری از احکام فقهی اکل میت استفاده کرد. هر چه هست فرصت های بزرگی از دست رفته و دلها خسته و دست ها تهی است و به قول خواجه شیراز:
نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ
چه کنم بازی ایام مرا غافل کرد
اما با این همه نا امیدی به گفته ی حضرت مولانا عمل کنیم بهتر است:
دوست دارد یار این آشفتگی
کوشش بیهوده به از خفتگی
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…