زیتون-مهران زند: طوفان شن نیرومندی از روز ۲۳ تیر در سیستان و بلوچستان آغاز شده که پنج شهرستان را به تعطیلی کامل کشانده و به گفته احمدعلی کیخا نماینده زابل در مجلس٬ منطقه را به جهنم تبدیل کرده است. رئیس سازمان امداد و نجات در آخرین مصاحبه خود در روز ۲۹ تیر گفته که حداقل ۴۰۰ روستا به محاصره شن درآمدهاند و طوفان راههای ارتباطی آنها را بسته است اما خوشبختانه گزارشی از فوت بر اثر طوفان نرسیده است.طوفان شن در سیستان و بلوچستان یک تفاوت اساسی با بحران ریزگردهای غرب کشور دارد. این طوفانها بخشی از اقلیم طبیعی جنوب شرق ایران هستند. بادهای نیرومند ۱۲۰ یا ۱۳۰ روزه هر سال از اواخر بهار تا پایان تابستان این منطقه را درگیر خود میکنند اما تخریب طبیعت موجب شده تا شدت آنها در سالهای اخیر افزایش پیدا کند.
رهاسازی یک ماهی غیربومی به نام ماهی آمور یا کپور علفخوار به دریاچه در سال ۶۲ نیزارهای حاشیه هامون را به کلی ویران کرد و باعث تغییراتی شد که در نهایت به خشک شدن دریاچه انجامید
همانطور که انتظار میرود شدیدترین طوفان شن در سیستان یعنی قسمت شمالی استان گزارش شده است. دریاچه هامون که در گذشته بادهای گرم و خشک را تلطیف میکرد حالا شنهای بستر خود را به طوفان میسپارد و آن را ویرانگرتر میکند.
قربانی یک تغییر خیرخواهانه
وقتی صحبت از عامل تخریب دریاچه هامون میشود عموما انگشت اتهام به سمت کشاورزان افغانستان و مصرف آب هیرمند میرود در حالی که مطالعات میدانی بر روی دریاچه هامون به نتیجه کاملا متفاوتی رسیدهاند. عامل اصلی و آغازگر روند تخریب این دریاچه چیزی بوده که هیچکس انتظارش را ندارد: رهاسازی یک ماهی غیربومی به نام ماهی آمور یا کپور علفخوار به دریاچه در سال ۶۲ نیزارهای حاشیه هامون را به کلی ویران کرد و باعث تغییراتی شد که در نهایت به خشک شدن دریاچه انجامید.
کتاب «تالاب هامون، حیات سیستان» اثر غلامرضا نوری، طیبه اربابی و سهیلا نوری که بر مبنای تحقیقات میدانی نویسندگان تهیه شده٬ گزارش مفصلی در این مورد ارائه داده و تمام مطالبی که در ادامه در مورد روند تحولات دریاچه هامون نقل میشود برگرفته از این کتاب و مقاله «بررسی مسائل زیست محیطی دریاچه هامون» در فصلنامه پژوهشهای جغرافیایی (سعدالله ولایتی و غلامرضا نوری، ۱۳۸۵) است:
تصمیم به رهاسازی ماهی آمور با دو انگیزه انجام شد: یکی اینکه صید این ماهی درآمد اقتصادی برای مردم به همراه دارد (آمور در بازار ماهیفروشان ایران به سفید پرورشی معروف است اما در واقع نوعی کپور بومی چین است) و دوم اینکه در آن مقطع افزایش نیزارها باعث نگرانی در مورد وضعیت دریاچه شده بود. آمور یک ماهی گیاهخوار است و از بذر و جوانه نیها تغذیه میکند باعث کاهش نیزارها میشود.
رهاسازی آمور یکی از روشهای مرسوم کنترل نیزار در دریاچهها و تالابهاست. افزایش بیش از حد نیزارها معمولا به دلیل مصرف بالای کود شیمیایی اتفاق میافتد و به دلیل کاهش اکسیژن آب برای حیات آبزیان خطرناک است. چون این نوع ماهی به هیچ وجه در دریاچه و آب ساکن تولید مثل نمیکند هیچ نگرانی بابت افزایش جمعیت و تخریب دریاچه وجود ندارد. بچه ماهیها در آب رها شده و بعد از اینکه میزان نیها را کاهش دادند صید شده یا به مرگ طبیعی میمیرند. اما در طبیعت همواره استثنائاتی هم وجود دارد:
رهاسازی آمور در تعداد بسیار زیاد و به یکباره در سال ۶۲ انجام شد. شرایط دریاچه هامون به گونهای بود که صید ماهی آمور بسیار مشکل بود. نه ماهیگیران محلی میتوانستند آن را صید کنند و نه دشمنان طبیعی. احتمالا ماهیهای آمور توانایی تولید مثل در رود هیرمند را پیدا کردند چراکه در سالهای اخیر هم که ماهی آمور از دریاچه هامون حذف شده گزارشهایی از ورود ماهی آمور از رود هیرمند به هامون منتشر شده است.
در این جدول سرعت نابودی نیزارهای هامون مشخص شده است. نیزارهای باقیمانده نیز با افت کیفیت و تراکم شدیدی روبرو شدهاند:
این نیزارها غذای دامهای مردم سیستان بود. اقتصاد سیستان بیشتر متکی به دامداری به خصوص پرورش گاو بود و آوارگی دامداران سیستان از اینجا آغاز شد. از نیزارها برای ساخت محصولات دستی متنوعی استفاده میشد و زیستگاهی برای ماهیها و پرندگان مهاجر فراهم میکردند که معاش بسیاری از مردم با صید و شکار آنها تامین میشد. تعداد پرندگان مهاجر که در سال شصت ۲۸۷ هزار برآورد شده بود که در سال ۶۷ به ۱۶ هزار رسید و از سال ۸۲ این رقم به صفر رسیده است!
وجود آب کافی در دریاچههای مصنوعی زابل نشان میدهد که خشکی دریاچه هامون به دلیل کمآبی نیست.
ماهیان آمور با نابود کردن نیزارها خودشان هم از گرسنگی از بین رفتند. برای اثبات نقش آمور در تخریب دریاچه این ماهی را به طور کامل از قسمتهایی از تالاب حذف کردند و نیزارها بلافاصله احیا شدند. در اوایل دهه ۷۰ این شیوه نتایج مثبتی داشت اما هر قدر تخریب طبیعت آسان است احیای آن دشوار و پیچیده است. با از بین رفتن نیزار آب دریاچه به سرعت تبخیر میشد. گیاهان در هوای گرم و تابش مستقیم آفتاب سایبانی برای آب ایجاد کرده و از تبخیر آن جلوگیری میکردند و حالا این سایبان وجود نداشت. خاک نرم و مرغوب بستر نیزارها در بادهای ۱۲۰ روزه از زمین جدا میشد. با تغییر ناهمواریهای خاک روند طبیعی حرکت آب هم مختل شد.
با خشک شدن هامون، شهر زابل مشکل تامین آب آشامیدنی پیدا کرد و راهکاری که برای حل این مشکل در نظر گرفته شد احداث دریاچههای مصنوعی در منطقهای با نفوذپذیری بسیار پایین آب بود و یکی از شعب هیرمند به این دریاچههای بزرگ معروف به «مخازن چاه نیمه» تغییر مسیر داده شد. این مخازن که با کمک مهندسین مشاور ژاپنی در دهه ۷۰ طراحی شد مشکل آب مردم زابل را برطرف کرده اما روند خشکی هامون را تشدید کردند.
وجود آب کافی در دریاچههای مصنوعی زابل نشان میدهد که خشکی دریاچه هامون به دلیل کمآبی نیست.
دریاچه هامون حتی قربانی مبارزه با قاچاق هم شده است! هامون یک دریاچه مرزی بین ایران و افغانستان است و خاکریزهایی برای جلوگیری از ورود قاچاقچیان مرزی در بستر دریاچه خشک شده٬ احداث شده که جلوی ورود سیلابهای هیرمند به بخشهای ایرانی دریاچه را میگیرد.
مقامات ایران از سویی به مصرف آب هیرمند در افغانستان معترضند و از سوی دیگر خود مانع ورود آب به هامون میشوند. هرچند با وضعیت فعلی منطقه هر قدر هم ورودی آب هیرمند افزایش پیدا کند در گرمای تابستان به سرعت تبخیر خواهد شد.
آیا میتوان دریاچه هامون را احیا کرد؟
آیا واقعا هیچ راهی برای احیای این دریاچه وجود ندارد؟ پاسخ این سوال را باید بومشناسان بعد از بررسی میدانی مفصل بر روی دریاچه بدهند. چیزی که از آن اطمینان داریم این است که مساله هامون بسیار پیچیدهتر از وضعیت دریاچه ارومیه است و ماجرا به این سادگی نیست که در صورت افزایش آب دریاچه هم احیا شود. پروژه احیای دریاچه هامون احتمالا با چند مشکل اساسی روبرو خواهد شد:
۱.هامون مجموعهای از سه دریاچه است که بزرگترین آن بین ایران و افغانستان تقسیم شده و دو دریاچه کوچکتر در خاک ایران است. هر سه بخش عمده آب خود را از هیرمند میگیرند و با هم مرتبط هستند. اکوسیستمها محدود به مرزها نیستند و احیای این دریاچهها نیازمند یک پروژه کاملا مشترک بین دو کشور است.
۲.پروژه احیای یک دریاچه تاکنون در ایران انجام نشده اما در کشورهای دیگر هم تجربیات موفق معدودی داشتهایم. طبیعتا توان علمی مورد نیاز برای این کار در ایران وجود ندارد و همکاری کارشناسان بینالمللی لازم است.
۳. در منطقه سیستان ملاحظات سیاسی و امنیتی وضعیت را پیچیده کرده است. ایجاد تغییرات طبیعی در یک مرز حساس نیازمند اعطای اختیارات اجرایی بالا و همکاری مقامات امنیتی کشور است.
یک پاسخ
کاوه ای پیدا نخواهد شد امید
کاشکی اسکندری پیدا شود
دیدگاهها بستهاند.