شیخ محمد ابوزهره و مسئله‌ی کیفر سنگسار

یوسف قرضاوی/ترجمه یاسین عبدی

توضیح: متن پیش رو ترجمه و تالیفی از سخنان یوسف قرضاوی و  آراء شیخ محمد ابوزهره در خصوص کیفر سنگسار است که توسط «یاسین عبدی» ترجمه شده و در  «زیتون» منتشر می شود.

***

دکتر یوسف قرضاوی مفتی مصری تبار و مقیم قطر که رییس اتحادیه‌ی جهانی علمای مسلمان و از چهره‌های مشهور جهان عربی و اسلامی، در کتاب “ابن القریه و الکتاب” که شرح حال خودنوشت اوست، ضمن همسویی، به حقیقتی مهم در اندیشه‌های شیخ محمد ابوزهره از فقیهان مشهور جهان اهل سنت اشاره می‌کند که به نوعی هنجارشکنی در فقه سنتی است.

قرضاوی می‌گوید: در ابتدای سال ۱۹۷۲ م به دعوت مسئولان لیبیایی به‌منظور شرکت در نشست فقه اسلامی در شهر “بیضا” به آن کشور سفری داشتم. شماری از فقیهان و اندیشوران مشهور جهان عربی و اسلامی در این نشست شرکت داشتند و توفیق آشنایی و هم‌صحبتی با تعدادی از ایشان برایم فراهم گشت. از آن جمله شیخ محمد ابوزهره بود، هر چند که آثار زیادی از وی خوانده بودم و نوشته‌هایش را رصد می‌کردم اما هیچ‌گاه تا آن زمان فرصت دیدار با ایشان برایم میسر نگشته بود. اما در نشست پیش‌گفته فرصت فراهم گشت و در ضمن دیدار نیز ایشان کتاب “فقه زکات” مرا که درواقع رساله‌ی من برای دریافت دانشنامه دکترا از دانشگاه الازهر بود، ستود.

قرضاوی در ادامه می‌گوید: حقیقت مهمی که شیخ ابوزهره در کنفرانس پیش‌گفته و در برابر فقیهان کشورهای مختلف پرده از آن برداشت و اکنون من نیز ضمن همسویی درصدد بازگویی آن هستم، مساله ی” کیفر سنگسار در فقه اسلامی” به نسبت شخص محصن یا محصنه است. بیان این نگره که در حقیقت به مثابه ی انفجار بمبی برای حاضران بود، موجب شگفتی، ناخرسندی و بلکه خشم آنان گشت. شیخ ابوزهره در نشست پیش‌گفته چنین اظهار داشت: «قریب به بیش از بیست سال است که در ذهن و ضمیر خود نگره‌ای فقهی را که بدان دست یافته و خاطرم بر آن آسوده گشته است را کتمان و مستور داشته‌ام اما امروز بر آنم تا از آن پرده زدایی نمایم تا در عین بیان ماهیت به روشنگری و تنویر اذهان عمومی درباره‌ی آن نیز پرداخته باشم؛ مبادا مرگ مرا دریابد و در پیشگاه خداوند به سبب کتمان آن گناهکار شناخته شوم. و آن مساله ی “کیفر سنگسار در فقه اسلامی” به نسبت شخص محصن یا محصنه است. صراحتاً عرض می‌کنم بنده (ابوزهره) براین باورم که کیفر سنگسار، کیفر و سنتی یهودی بود که پیامبر اسلام (ص) در ابتدای امر (و بنا به عرف زمانی و مکانی) آن را پذیرفت و بدان اذعان داشت اما با نزول آیه‌ی “تازیانه” در سوره‌ی نور کیفر یاد شده منسوخ و زایل گشت.
شیخ ابوزهره در ادامه و به‌منظور دفاع از نگره‌ی خویش خاطرنشان ساخت که این سخن من بنا به سه دلیل است:
یکم: خداوند می‌فرماید: “فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفَاحِشَهٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَی الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ” (و در صورتی که «محصنه» باشند و مرتکب عمل منافی عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت.)(نسا:۲۵) قدر مسلم سنگسار کیفری نصف ناشدنی و یا بخش ناپذیر بوده و در نتیجه ثابت می‌گردد مجازات (عذاب) مذکور در آیه‌ی یاد شده همان چیزی است که در سوره‌ی نور بدان اشارت رفته است، چنانکه می‌فرماید: ” وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَهٌ مِّنَ الْمُؤْمنین” (و باید گروهی از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده کنند!)(سوره نور: ۲)
دوم: بخاری در صحیح خود به نقل از عبدالله بن اوفی آورده است که از وی پرسیدند کیفر سنگسار پیش از نزول سوره‌ی نور و یا پس از آن بوده است؟! وی در پاسخ اظهار بی‌اطلاعی کرده است. لذا به‌طور قطع احتمال می‌رود که کیفر سنگسار پیش از نزول آیه‌ی سوره‌ی نور بوده، که با نزول آیه‌ی یادشده حکم پیشین منسوخ شده باشد.
سوم: روایت مورد استناد طرف داران کیفر سنگسار که بیان می‌دارد کیفر سنگسار ازجمله مجازات‌های قرآنی بوده و حتی آیه‌ای پیرامون آن در قرآن کریم وجود داشته که هرچند آیه‌ی آن منسوخ گشته اما حکم آن کماکان پابرجاست، در تضاد با بدیهیات و موازین عقلی است. چه دلیلی وجود دارد که تلاوت آیه‌ای از قرآن منسوخ شده باشد اما به‌حکم آن همچنان عمل شود؟! همچنین پندار برخی دیگر نیز که براین باورند آیه‌ی سنگسار در صحیفه‌ای (از پوست) به‌عنوان بخشی از قرآن نوشته شده و در خانه‌ی پیامبر اسلام (ص) موجود بوده است اما (در ماجرای وفات پیامبر و سرگرم شدن به مساله کفن‌ودفن ایشان) گوسفندی وارد خانه شده و آن را خورده و از میان رفته است، به همین منوال است.
پس از سخنان شیخ ابوزهره، فقیهان حاضر در نشست سخت از بیان ابوزهره شگفت‌زده، ناخرسند و بلکه خشمگین شدند و شماری از آنان در مقام محاجه با ابوزهره و رد مدعای وی به همان توجیهات موجود در کتب روایی و فقهی استناد کردند، اما کماکان شیخ ابوزهره بر نگره‌ی خود اصرار داشت و باور موافقان سنگسار و توجیهات آنان را ناموجه و غیرقابل پذیرش می‌دانست.
قرضاوی در ادامه می‌افزاید: پس از پایان نشست نزد شیخ ابوزهره رفتم و عرض کردم: جناب استاد، من نیز دیدگاهی نزدیک به شما دارم اما تصور می‌کنم پذیرش همگانی و مقبولیت عام‌تری داشته باشد. پرسید: نظر تو چیست؟ گفتم: در روایت صحیح آمده است”هرگاه مرد یا زن باکره مرتکب عمل زنا با همدیگر شوند، به هرکدام از آنها صد تازیانه زده می‌شود و هرگاه مرد یا زن غیرباکره مرتکب عمل زنا با هم شوند، آنان را صد تازیانه زده و سنگسار کنید” شیخ ابوزهره گفت: اکنون چه برداشتی از این روایت دارید؟ گفتم: شما نیکوتر از من می‌دانید که در مورد بخش نخست روایت، فقیهان حنفی مذهب گفته‌اند که کیفر صد تازیانه به نسبت شخص زناکار غیرمحصن حد شرعی بوده و یکسال تبعید از محل سکونت آنها نیز من‌باب سیاست تعزیری بوده و بسته به نظر حاکم شرع می‌باشد و همو اختیار اجرا یا عدم اجرای چنین کیفری را داراست و لذا امری حتمی و دایمی نیست. بر اساس پیش‌گفته می‌توان چنین گفت که کیفر سنگسار نیز که در بخش دوم روایت بدان اشارت رفته است، کیفری حتمی و دایمی نبوده و منوط مصلحت حاکم جامعه‌ی مسلمانان است و براین اساس می‌توان به توجیه روایات موجود درباره‌ی سنگسار پرداخت، مانند روایاتی که از اجرای سنگسار بر زن و مرد یهودی، یا روایات سنگساز ماعز و یا زن غامدیه توسط پیامبر. یا روایتی که مدعی است پیامبر (ص) یکی از یارانش به نام انیس را فرستاد تا زن عسیف را که مرتکب زنا گشته بود را در صورت اعتراف سنگسار کند. روایات دیگری نیز وجود دارند که بیانگر آن هستند عمربن خطاب و علی بن ابی طالب کیفر سنگسار را اجرا کرده‌اند.
اما شیخ ابوزهره دیدگاه مرا نپذیرفت و خطاب به من گفت: ببین یوسف! آیا عاقلانه است محمدی که به‌عنوان رحمت برای جهانیان روانه شده است، مردم را تا مردن سنگسار کند؟ سپس ابوزهره بیان داشت براین باورم که سنگسار کیفری در کیش یهودیت بوده و این مساله بسی سازگارتر با قساوت یهودیان است! نگره‌ی دکتر مصطفی زرقا نیز که از فقیهان مشهور و شرکت‌کنندگان در نشست بود، همسو با دیدگاه جمهور فقیهان بود هرچند در تعریف محصن و محصنه با آنان اختلاف داشت. به باور زرقا محصن یا محصنه کسی است که در حال حاضر دارای همسر است و این نیز عین نگره‌ی شیخ رشید رضا در تفسیر المنار است. اما جمهور فقیهان محصن و محصنه را مرد یا زنی گفته‌اند که یک بار ازدواج کرده است، هرچند که همسرش مرده یا مفارقت کرده باشد.

پس از پایان نشست یادشده، سخنان شیخ ابوزهره سخت مرا به تأمل واداشت، چگونه می‌توان متصور شد که وی دیدگاهش درباره‌ی کیفر سنگسار را به مدت بیست سال کتمان کرده باشد و حتی در یک سخنرانی یا مقاله و نوشتاری و یا حتی در کلاس درس و حلقه‌ی شاگردان و همفکران خویش از آن پرده زدایی نکرده باشد؟! آیا علت چنین چیزی می‌تواند جز بیم ناک بودن از شورش عوام الناس و خوف از برچسب‌های تهمت، توهین و تکفیر و مانند اینها می‌تواند باشد که شبیه آن در همان نشست فقه اسلامی لیبی اتفاق افتاد؟!
آنگاه بود که دریافتم و با خود گفتم که چه بسیار آرا و اندیشه‌هایی که متفکران و اندیشوران این‌چنین از بیم عوام و هراس از تکفیر، توهین و… با خود به گور برده‌اند و کسی حتی از آنها نیز باخبر نگشته است. از همین رو زمانی که درصدد قلم‌فرسایی درباب سنجه‌های اجتهاد اسلامی در عصر حاضر برآمدم به‌کرات یادآور شدم که بایسته است با سعه ی صدر و به دور از تنش و ناخرسندی اشتباهات احتمالی فقیهان پیشین را پذیرفته و درصدد رفع نواقص آنها برآییم که با چنین رویکردی مجال شکوفایی اجتهاد اسلامی فراهم خواهد گشت و دستاوردهای نیکویی در پی خواهد داشت. قدر مسلم مجتهد، انسانی غیرمعصوم است و اجتهادورزی حق مسلم او و بلکه واجب اوست همه‌ی جهد خویش رابه کارگیرد که البته لازمه‌ی این مهم نیز این نیست که پیوسته اجتهادورزی های وی مصاب و درست باشند. هرگاه با دیدگاههای مخالف با دیدگاه جمهور دشمنی نموده و بلکه آن را سرکوب نماییم، به‌طور قطع مکانیزم اجتهاد اسلامی پویا و شکوفا نخواهد گشت و برآیند چندانی در پی نخواهد داشت. افزون بر آن نیز چه‌بسا مساله ای را که بسیاری مردم (و بلکه جمهور فقیهان) ناراست می‌شمارند، با واکاوی ابعاد ماجرا عین حقیقت باشد، به‌ویژه اگر اقتضائات زمانی و مکانی آن مساله نیز دستخوش تحول و دگرگونی قرار گرفته باشد.
هرچند که چنین می‌نماید که مواجهه گسترده و گستاخانه‌ی فقیهان حاضر در نشست پیش‌گفته شیخ ابوزهره را برآن داشته باشد تا از بسط دیدگاه خود درباب مساله سنگسار دم فروبندد اما درحالتی خوشبینانه تر می‌توان گفت که اجل مهلتش نداد تا به این مهم بپردازد؛ چه که شیخ ابوزهره چند ماه پس از نشست یاد شده بدرود حیات گفت. درود خداوند بر روانش باد. بعدها دیدگاه یادشده شیخ ابوزهره در کنفرانس پیش‌گفته را در کتاب “العقوبه“مشاهده کردم که آن را به خوارج نسبت داده بود، هرچند تصور می‌کنم نگارش این کتاب پیش از نشست لیبی بوده باشد.

منبع:http://today.almasryalyoum.com/article2.aspx?ArticleID=252715

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

یک پاسخ

  1. اضافات مترجم واقعا ضرورتی نداشت و بعضی از آنها مانند تعیین زمان و مکان ادعایی که مربوط به خورده شدن صحیفه است، سوگیرانه و غیرواقعی است.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

چهره‌ی مچاله‌شده از گریه و لابه‌ی بسیارِ او، بِرندی شده بود. بر بالای هر منبری که می‌رفت، در جمعِ هر جماعتی که می‌رفت؛ اشک‌اش دمِ مشکش بود. چشمِ جوانان مؤمن و انقلابی را خوب گرفته

ادامه »

سالها پیش که رهبر جمهوری اسلامی در بزنگاه انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ جنجال سند آموزشی ۲۰۳۰ را به‌پا کرد در مطلبی با عنوان «اصولگرایان

ادامه »

توی یک عالم دیگری سیر می‌کرد. در عوالمی که به واقعیت راه نداشت. تک‌تک جمله‌هایی که بیان می‌کرد و سفارش‌هایی

ادامه »