خطای پزشکی گریزناپذیر است، اما اهمال پذیرفتنی نیست

گفتگوی با عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران

زیتون- شیوا نبوی: «خدا می‌داند تعداد کلماتی که در طول این مدت در توضیح بیماری پدرم از تیم پزشکی شنیدم از تعداد کلمات نامه شما کمتر است. هر چند آخرین جمله یادداشت شما را تقریبا هر روز از تیم پزشکان نیز شنیدم. «صبوری کنید و از قضاوت‌های عجولانه و غیرکار‌شناسی بپرهیزید»». این جملات بخشی از پاسخ بهمن کیارستمی به نامه سیدجواد میراسماعیلی رئیس دانشگاه علوم پزشکی ایران است که در نامه ای به پسر عباس کیارستمی رنجش خود را از لحن گلایه آمیز وی خطاب به جامعه پزشکی ابراز کرده و از پزشکان در برابر نقدهای وی و هنرمندان دفاع و تاکید کرده است که؛ « اینجانب فقط بیش از سی بار معاون درمان دانشگاه را مأمور رسیدگی و بررسی سیر درمان آن استاد ارجمند کردم.»
خطای پزشکی، آن چیزی است که بیش از هر چیزی بعد از مرگ عباس کیارستمی در ایران درباره آن صحبت شد. هشتکی که به واسطه بعضی از روزنامه نگاران پا گرفت و کار را به تقابل پزشکان و هنرمندان کشاند. این بار اول نیست که در طی چندین سال اخیر اخلاق جامعه پزشکی و عدم رعایت حقوق بیمار در ایران به چالش کشیده می‌شود. نتیجه هر چه که بود، هیچ اثر محسوسی برای عدم تکرار این متهم کردن‌ها از سوی فضای عمومی و گردن نگرفتن‌ها از سوی پزشکان نداشت. «زیتون» در گفتگویی با دکتر ابوالقاسم پوررضا عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، به بررسی این مسئله، با محوریت احتمال بروز خطای پزشکی در جریان فوت عباس کیارستمی پرداخت که متن کامل آن در ادامه  می‌آید:
آقای دکتر پوررضا، همانطور که می‌دانید در یکی دو هفته اخیر و بعد از مرگ آقای کیارستمی، کارگردان نام آشنای کشورمان، جریانی به راه افتاد که جامعه پزشکی را به نوعی در مورد این مسئله مقصر معرفی کرد و یا بهتر بگویم، نقدهایی را به عملکرد پزشکان در روند درمان وی وارد دانست، نظر شما در این باره چیست؟
ببینید، خطا در همه عرصه ها اجتناب ناپذیر است و نمی‌توان انتظار معصومیت یا چیزی شبیه به این را از هر کس و در هر زمینه کاری‌ای داشته باشیم، اما مسئله این است که میزان و نوع خطا باید کنترل شود. با پیشرفت علم، دامنه این خطا تنگ‌تر و تنگ‌تر می‌شود و انتظار می‌رود که دیگر استثنا بر قاعده غلبه نکند و تلاش علم و بالاخص علم پزشکی نیز همین است. فوت آقای کیارستمی ضایعه‌ای برای جامعه ما بود و ایشان کسی بود که در فیلم‌هایش نگاه انسانی و خوبی به مسائل داشت، در مورد ایشان هم ممکن است خطایی طبیعی‌ای رخ داده باشد و این قابل کنترل نیست اما اگر کار به اهمال بکشد دیگر نمی‌توان آن را پذیرفت، یعنی زمانی که پزشک به هر دلیلی به وظایف خود عمل نکرده باشد و یا برای کاهش دامنه همان خطای اجتناب ناپذیری که گفتیم تلاش نکند، این دیگر قابل قبول نخواهد بود و این در نبود سازو کاری دقیق برای کنترل مرز اهمال و خطا رخ می‌دهد.

شما مثلا در یک کشور اروپایی که وارد بیمارستان می‌شوید پزشک و کادر درمان خود را معرفی می‌کنند، روند درمان را با شما در میان می‌گذارند و غیره، خب این به چه معنی است؟ این یعنی شفافیت و پاسخگویی

سازو کاری که از آن صحبت می‌کنید چیست؟ و چه کسی یا بهتر بگویم چه نهادی این مرز را مشخص می‌کند تا کار به عرصه عمومی و در معرض قضاوت مردم قرار گرفتن نکشد؟

همانطور که گفتم با بالا رفتن استانداردهای مراقبت در دنیا٬ میزان این خطاها رو به کاهش است با این وجود ما هنوز هم در کشورهای پیشرفته خطای پزشکی داریم. موضوع در حال حاضر در ایران شاید خیلی مربوط به دانش فنی این مسئله نیست بلکه موضوع، میزان این خطا و نحوه برخورد با آن است، هم برخورد پزشک، هم به عنوان مثال وزارت بهداشت به عنوان ناظر صاحب نظر در این عرصه و هم برخورد بدنه اجتماع با این مسئله. در جامعه ایران به دلایل مختلفی که خود جای بحث فراوان دارد، کادر سلامت یک بافت و ساختار خاص و قدرت محور دارد به این معنی که بیمار را نادیده می‌گیرد، به معنی دقیق کلمه خیلی از اوقات پزشک بیمار را نمی‌بیند و زمانی را که باید، برای او نمی‌گذارد و این در همان ساخت قدرتی که حول وی شکل گرفته قابل تفسیر است. بنابراین این ساز و کار قرار است بر این هسته قدرت که نابجا شکل گرفته نظارت داشته باشد.

به دلیل اینکه برنامه الزام آوری برای به کار گرفتن پزشک در سیستم دولتی وجود ندارد، دست پزشک در این سیستم بسیار باز بوده و دارای قدرت بی چون و چرایی ‌می‌شود

اگر از منظر پزشکان بخواهیم به این داستان نگاه کنیم چه؟ چرا به عنوان مثال باید تفاوت معناداری به لحاظ نوع برخورد میان پزشکی که در اینجا طبابت می‌کند با کسی که در فرانسه مشغول به کار است وجود داشته باشد؟ چنانکه در مورد کیارستمی دیدیم که به گفته پسرش فقط بعد از مراجعه به فرانسه اساسا توانستند از روند درمان پدر مطلع شوند؟
اگر بخواهیم منصف باشیم باید بگویم که گاهی پزشکان ما مجبور به چنین برخوردی می‌شوند و قرار گرفتن در سیستمی با ساز و کار غلط با تراکم کار بسیار بالا٬ میزان مسئولیت پذیری آنان را کاهش می‌دهد، کار زیاد است، پزشک آن‌را به دستیار می‌سپارد و او هم به همین ترتیب به دیگری. یا مراجعات بی دلیل و مکرر به پزشک٬ حجم بزرگی از زمان و انرژی سیستم درمان را به خود اختصاص می‌دهد که می‌تواند یکی از عوامل تاثیرگذار بر روی بالا رفتن درصد خطا باشد. از سوی دیگر به دلیل اینکه برنامه الزام آوری برای به کار گرفتن پزشک در سیستم دولتی وجود ندارد، دست پزشک در این سیستم بسیار باز بوده و دارای قدرت بی چون و چرایی ‌می‌شود. به عنوان مثال پزشکی که باید ۸ ساعت را در بیمارستان مشغول به کار باشد با ۲ یا ۳ ساعت کار آن را رفع و رجوع کرده و به کار خصوصی و درآمدزا می‌پردازد.
آنچه که ما در این روزها دیدیم برای پزشکان نیز چندان مطلوب و خوشایند نبود، اینکه به هر دلیلی در برابر افکار عمومی عصبانی و قضاوت کننده قرار گیرند، آیا به نظر شما راه حل عملی و مشخصی برای خروج از این دور باطل ضرر و زیان پزشک و بیمار وجود دارد؟ وضعیتی که در آن هم جان و هم منزلت بیمار و پزشک حفظ شود؟
این کار عملی است اما هم‌زمان و به صورت موازی باید در سطوح مختلف برای پیشبرد آن تلاش کرد. ببینید در ایران به راحتی از کنار خطای پزشکی می‌گذرند به این معنی که اطلاع رسانی عمومی نمی‌شود، بیمار از حقوق خود مطلع نیست. شما مثلا در یک کشور اروپایی که وارد بیمارستان می‌شوید پزشک و کادر درمان خود را معرفی می‌کنند، روند درمان را با شما در میان می‌گذارند و غیره، خب این به چه معنی است؟ این یعنی شفافیت و پاسخگویی. چیزی که جای خالی آن در ایران کاملا حس می‌شود و این عدم شفافیت حقیقتا به نفع هیچکس نیست. نه بیمار و نه پزشک. برقراری این شفافیت نیاز به تعدیل گفتمان قدرت حاکم در نظام پزشکی دارد که احتمالا در آسیب‌شناسی آن حتی می‌توان به زمان آموزش این پزشکان رسید که در یک نظام شبه پادگانی پرورش پیدا می‌کنند. بنابراین برای خروج از این بحران در عین سفت و سخت کردن نظارت به آموزش نیز توجه شود. به عنوان مثال در مورد اخیر به جای برخوردهای ناخوشایندی که رخ داد نمایندگانی از هر دو جامعه پزشکان و منتقدین آنها در میزگردهای تلویزیونی با حضور کارشناسان به صحبت با یکدیگر بپردازند و به نتیجه قابل قبولی برسند تا در نهایت ضابطه برای روند حساس حکمفرما شود، که نیاز به ورود شخص وزیر و رئیس جمهور برای هر موردی نباشد. پر واضح است که فقط در خلاء قانون و ضابطه الزام آور است که دستور ویژه کارها را به پیش می‌برد. حال فکر کنید به هزاران موردی که به اندازه آقای کیارستمی شناخته شده نیستند که حتی دستوری ویژه برایشان صادر شود و در این وضعیت غیرشفاف و نابسامان سرگردان و مغبون می‌شوند.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

2 پاسخ

  1. جناب آقای مجید سعیدی، عکاس خوب کشورمان، روز دوشنبه ٢٨ تیر، در روزنامه وزین «شرق» در مطلبی با عنوان «برسد به دست جامعه پزشکی» خطاب به همکار جراحی که در صفحه شخصی‌اش آزرده از این همه بی‌مهری تصمیم گرفته طبیب جامعه هنری نباشد، گلایه‌هایی را مطرح کرده است. به احتمال بسیار زیاد جناب آقای سعیدی اطلاع درستی نه از روندهای درمانی دارند و نه از روندهای قانونی در بررسی شکایات پزشکی. نکته بسیار مهم و فرق اساسی‌ای که رشته طب با بقیه علوم دارد، این است که بالینی است؛ یعنی باید بر بالین بیمار آموخته شوند. بدون حضور در دانشکده طب، با تکیه بر شنیده‌ها، بر مبنای جست‌وجوی اینترنتی و حتی با مطالعه آزاد نمی‌توان در آن صاحب‌نظر و عقیده شد. مانند علوم دیگر چندان قاعده‌مند نیست؛ برای مثال تأثیر دارو یا روش جراحی «الف» در درمان بیماری «ب» در تحقیقی بررسی و دیده می‌شود در ٨٠ درصد موارد باعث بهبودی، در ١۵ درصد بدون تاثیر و در پنج درصد باعث عوارض یا حتی مرگ‌ومیر می‌شود. اینکه بیمار در کدام‌یک از این دسته‌ها قرار می‌گیرد، به متغیرهای بی‌شمار -که بسیاری هنوز شناخته‌شده نیستند-مرتبط است؛ بنابراین هیچ‌گاه در علم پزشکی نمی‌توان ادعا کرد فلان دارو یا روش جراحی قطعا باعث درمان می‌شود. اگر این‌گونه نبود، اکنون ما همگی افرادی صدساله بودیم!
    انتقاد جامعه پزشکی از روندی که برخی رسانه‌ها در پیش گرفته‌اند، ناشی از همین مسئله است. این مسئله گرچه به مذاق بسیاری خوش نیست، ولی متأسفانه حقیقت غیرقابل‌ کتمانی است. بله علم پزشکی با بسیاری از علوم و هنرها متفاوت است. شما می‌توانید ذره‌ای فیلم‌سازی ندانید ولی بازی فلان هنرپیشه را دوست نداشته باشید و برایش دلیل کافی هم داشته باشید. می‌شود بازی فوتبال بلد نبود اما فهمید کدام بازیکن خوب و کدام بد است. اما در طب این‌گونه نیست. یک بیماری خاص در هر فردی می‌تواند علائم و نشانه‌های متفاوتی را بروز دهد، درمان متفاوتی را ایجاب کند و حتی پاسخ درمانی متفاوت‌تری را داشته باشیم. به‌همین‌دلیل است که علم طب نقدبردار نیست، مگر اینکه از سوی کارشناس این کار یعنی طبیب رشته مربوطه انجام گیرد. ممکن است بسیاری از خوانندگان ندانند ولی تک‌تک جملاتی که در یک کتاب مرجع طبی نوشته می‌شود، عصاره بررسی و تحقیقی روی دسته‌ای از بیماران یا مدل‌های آزمایشگاهی است، یعنی برای هر گزاره‌ای حتی در حد یک جمله تحقیقاتی صورت گرفته و این‌گونه نبوده که فرد دانشمندی استنباط شخصی خودش را بیاورد. در کمیسیون‌های تخصصی بررسی شکایات نیز از افراد همان رشته درمانی اظهار نظر می‌شود، نه حتی پزشکان دیگر. بنابراین اینکه انتظار داشته باشیم مانند منتقد فیلم، عده‌ای هم منتقد پزشکی داشته باشیم، انتظار عبثی است. مبحث مهم دیگری که لازم است روشن شود، این است در فضای غیرکارشناسی و رسانه‌ای هرگونه پیش‌داوری راجع به پرونده‌های پزشکی قبل صدور حکم کارشناسان نظام پزشکی و پزشکی قانونی (یکی از سازمان‌های زیرمجموعه قوه قضائیه) معمولا به جز تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب، نام دیگری نمی‌توان بر آن نهاد. متأسفانه انتقاد از سیستم سلامت در جامعه ما جایش را به انتقاد از پزشک داده است و این حقیقت نادیده گرفته می‌شود هر پزشک به عنوان چرخ دنده کوچکی در سیستم سلامت رفتار حرفه‌ای‌اش بدون بررسی عیوب آن سیستم بزرگ، قابل‌ارزیابی نیست. فارغ از این مسئله، در نقد امور پزشکی، می‌توان از کم‌حوصلگی طبیبی انتقاد کرد، می‌توان از ویزیت‌های کوتاه یا چندنفره انتقاد کرد و بسیار از این‌دست، ولی از روند درمان یا حصول‌نشدن نتیجه درمانی دلخواه، تا زمان بررسی کامل در کمیسیون‌های پزشکی، نمی‌توان انتقاد کرد.برخلاف آنچه در مقاله آورده‌‌اند که «امروزه در هر خانواده حداقل یک نفر از اشتباهات پزشکی آسیب دیده است»، پزشکی ایران در قیاس با سایر حرفه‌ها و مشاغل در ایران یک سروگردن به استانداردهای جهانی نزدیک‌تر است. به صنایع ساختمان‌سازی، خودروسازی، بانکداری، نرم‌افزار، سخت‌افزار و… نگاه کنید. در کدام‌یک از اینها ما واردکننده نبوده‌ایم، اصلا در کدام‌یک توانسته‌ایم یک عدد یک دلاری برای کشور کسب کنیم؟ بر عکس، سیستم درمان کشور علاوه بر بی‌نیازی به اعزام بیمار به خارج از کشور، از همه کشورهای همسایه توریست‌درمانی دارد، بسیاری از ایرانیانی که سال‌ها در فرنگ بوده‌‌اند، امور درمانی‌شان را به ایران می‌آورند. برای عامه مردم، حصول‌نشدن نتیجه درمانی به معنی کارکرد‌نداشتن صحیح پزشک است، متأسفانه رسانه‌های زرد نیز با بزرگ‌نمایی عوارض درمانی به این تفکر دامن می‌زنند. واقعیت این است بین عارضه با قصور، تفاوت فاحشی وجود دارد. عارضه جزئی از ذات بیماری است که با وجود همه تلاش تیم درمان امکان وقوع دارد، اما قصور ناشی از عملکرد غیرعلمی، فراتر از صلاحیت و رعایت‌نکردن نظامات حرفه‌ای از سوی پزشک است. طرفه آنکه این مهم فقط از سوی ارزیابی کارشناسان پزشکی قابل افتراق است. اگر از عارضه بگذریم و فقط به قصور نیم‌نگاهی بیندازیم، طبق آمار منتشرشده در سال ٢٠١٣، سومین علت مرگ‌ومیر در سیستم درمانی پیشرفته‌ای مثل آمریکا با کسب ٩.۵ درصد، علت کلی مرگ‌ومیر، قصور پزشکی (و نه عارضه) بوده است. این میزان در سال ٢٠١۴ در کانادا ١١.٣ درصد و در استرالیا در سال ٢٠١٣ نیز ١٢ درصد بوده است. طبق آمار منتشرشده از سوی وزارت بهداشت در سال بیش از ٨٠٠ میلیون خدمت سرپایی و ٨.۵ میلیون بستری در سیستم درمان انجام شده است. به صرف آنچه در رسانه‌ها بزرگ‌نمایی می‌شود با این حجم از ارائه خدمت، شایسته نیست همه زحمات سیستم درمان را زیر سؤال ببریم و خستگی را بر دوششان باقی بگذاریم.

  2. چرا جرائم پزشکی‌ باید دادرسی جدا داشته باشه؟ مگه نمی‌شه یک دادگاه با هیات منصفه، متهم، وکیل (کسی‌ که باید از متهم دفاع کنه نه که حرف شنوی از بازپرس داشته باشه) به این مسائل برسه. اگر کارشناس در مراحلی لازم بود، قاضی تصمیم به احضار کارشناس متخصص میتون بگیر. اگر پزشکها باید دادگاه مخصوص داشته باشن مثل روحانیت، چرا مهندسی‌ که ساختمان بد می‌سازه باید استثنا بشه، یا معلمی که سؤ‌ استفاده می‌کنه، کشاورزی که از حدود خودش تجاوز می‌کنه و غیر.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که در بقای آن نقش دارند، بسیار چالش‌برانگیز است. آیا می‌توان پذیرفت که کسانی که به دلایل مختلف به نظام دیکتاتوری

ادامه »

امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندی‌ها و خودآگاهی‌هایی است که انسان‌هایی عاشق، اندیشمند و بیزار از خشونت و

ادامه »

  در حالی‌که با نفس‌های حبس‌شده در سینه منتظر حمله نظامی اسرائیل به کشور‌مان هستیم، به نگارش این یاداشت کوتاه

ادامه »