خطای پزشکی، آن چیزی است که بیش از هر چیزی بعد از مرگ عباس کیارستمی در ایران درباره آن صحبت شد. هشتکی که به واسطه بعضی از روزنامه نگاران پا گرفت و کار را به تقابل پزشکان و هنرمندان کشاند. این بار اول نیست که در طی چندین سال اخیر اخلاق جامعه پزشکی و عدم رعایت حقوق بیمار در ایران به چالش کشیده میشود. نتیجه هر چه که بود، هیچ اثر محسوسی برای عدم تکرار این متهم کردنها از سوی فضای عمومی و گردن نگرفتنها از سوی پزشکان نداشت. «زیتون» در گفتگویی با دکتر ابوالقاسم پوررضا عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، به بررسی این مسئله، با محوریت احتمال بروز خطای پزشکی در جریان فوت عباس کیارستمی پرداخت که متن کامل آن در ادامه میآید:
آقای دکتر پوررضا، همانطور که میدانید در یکی دو هفته اخیر و بعد از مرگ آقای کیارستمی، کارگردان نام آشنای کشورمان، جریانی به راه افتاد که جامعه پزشکی را به نوعی در مورد این مسئله مقصر معرفی کرد و یا بهتر بگویم، نقدهایی را به عملکرد پزشکان در روند درمان وی وارد دانست، نظر شما در این باره چیست؟
ببینید، خطا در همه عرصه ها اجتناب ناپذیر است و نمیتوان انتظار معصومیت یا چیزی شبیه به این را از هر کس و در هر زمینه کاریای داشته باشیم، اما مسئله این است که میزان و نوع خطا باید کنترل شود. با پیشرفت علم، دامنه این خطا تنگتر و تنگتر میشود و انتظار میرود که دیگر استثنا بر قاعده غلبه نکند و تلاش علم و بالاخص علم پزشکی نیز همین است. فوت آقای کیارستمی ضایعهای برای جامعه ما بود و ایشان کسی بود که در فیلمهایش نگاه انسانی و خوبی به مسائل داشت، در مورد ایشان هم ممکن است خطایی طبیعیای رخ داده باشد و این قابل کنترل نیست اما اگر کار به اهمال بکشد دیگر نمیتوان آن را پذیرفت، یعنی زمانی که پزشک به هر دلیلی به وظایف خود عمل نکرده باشد و یا برای کاهش دامنه همان خطای اجتناب ناپذیری که گفتیم تلاش نکند، این دیگر قابل قبول نخواهد بود و این در نبود سازو کاری دقیق برای کنترل مرز اهمال و خطا رخ میدهد.
شما مثلا در یک کشور اروپایی که وارد بیمارستان میشوید پزشک و کادر درمان خود را معرفی میکنند، روند درمان را با شما در میان میگذارند و غیره، خب این به چه معنی است؟ این یعنی شفافیت و پاسخگویی
سازو کاری که از آن صحبت میکنید چیست؟ و چه کسی یا بهتر بگویم چه نهادی این مرز را مشخص میکند تا کار به عرصه عمومی و در معرض قضاوت مردم قرار گرفتن نکشد؟
همانطور که گفتم با بالا رفتن استانداردهای مراقبت در دنیا٬ میزان این خطاها رو به کاهش است با این وجود ما هنوز هم در کشورهای پیشرفته خطای پزشکی داریم. موضوع در حال حاضر در ایران شاید خیلی مربوط به دانش فنی این مسئله نیست بلکه موضوع، میزان این خطا و نحوه برخورد با آن است، هم برخورد پزشک، هم به عنوان مثال وزارت بهداشت به عنوان ناظر صاحب نظر در این عرصه و هم برخورد بدنه اجتماع با این مسئله. در جامعه ایران به دلایل مختلفی که خود جای بحث فراوان دارد، کادر سلامت یک بافت و ساختار خاص و قدرت محور دارد به این معنی که بیمار را نادیده میگیرد، به معنی دقیق کلمه خیلی از اوقات پزشک بیمار را نمیبیند و زمانی را که باید، برای او نمیگذارد و این در همان ساخت قدرتی که حول وی شکل گرفته قابل تفسیر است. بنابراین این ساز و کار قرار است بر این هسته قدرت که نابجا شکل گرفته نظارت داشته باشد.
به دلیل اینکه برنامه الزام آوری برای به کار گرفتن پزشک در سیستم دولتی وجود ندارد، دست پزشک در این سیستم بسیار باز بوده و دارای قدرت بی چون و چرایی میشود
اگر از منظر پزشکان بخواهیم به این داستان نگاه کنیم چه؟ چرا به عنوان مثال باید تفاوت معناداری به لحاظ نوع برخورد میان پزشکی که در اینجا طبابت میکند با کسی که در فرانسه مشغول به کار است وجود داشته باشد؟ چنانکه در مورد کیارستمی دیدیم که به گفته پسرش فقط بعد از مراجعه به فرانسه اساسا توانستند از روند درمان پدر مطلع شوند؟
اگر بخواهیم منصف باشیم باید بگویم که گاهی پزشکان ما مجبور به چنین برخوردی میشوند و قرار گرفتن در سیستمی با ساز و کار غلط با تراکم کار بسیار بالا٬ میزان مسئولیت پذیری آنان را کاهش میدهد، کار زیاد است، پزشک آنرا به دستیار میسپارد و او هم به همین ترتیب به دیگری. یا مراجعات بی دلیل و مکرر به پزشک٬ حجم بزرگی از زمان و انرژی سیستم درمان را به خود اختصاص میدهد که میتواند یکی از عوامل تاثیرگذار بر روی بالا رفتن درصد خطا باشد. از سوی دیگر به دلیل اینکه برنامه الزام آوری برای به کار گرفتن پزشک در سیستم دولتی وجود ندارد، دست پزشک در این سیستم بسیار باز بوده و دارای قدرت بی چون و چرایی میشود. به عنوان مثال پزشکی که باید ۸ ساعت را در بیمارستان مشغول به کار باشد با ۲ یا ۳ ساعت کار آن را رفع و رجوع کرده و به کار خصوصی و درآمدزا میپردازد.
آنچه که ما در این روزها دیدیم برای پزشکان نیز چندان مطلوب و خوشایند نبود، اینکه به هر دلیلی در برابر افکار عمومی عصبانی و قضاوت کننده قرار گیرند، آیا به نظر شما راه حل عملی و مشخصی برای خروج از این دور باطل ضرر و زیان پزشک و بیمار وجود دارد؟ وضعیتی که در آن هم جان و هم منزلت بیمار و پزشک حفظ شود؟
این کار عملی است اما همزمان و به صورت موازی باید در سطوح مختلف برای پیشبرد آن تلاش کرد. ببینید در ایران به راحتی از کنار خطای پزشکی میگذرند به این معنی که اطلاع رسانی عمومی نمیشود، بیمار از حقوق خود مطلع نیست. شما مثلا در یک کشور اروپایی که وارد بیمارستان میشوید پزشک و کادر درمان خود را معرفی میکنند، روند درمان را با شما در میان میگذارند و غیره، خب این به چه معنی است؟ این یعنی شفافیت و پاسخگویی. چیزی که جای خالی آن در ایران کاملا حس میشود و این عدم شفافیت حقیقتا به نفع هیچکس نیست. نه بیمار و نه پزشک. برقراری این شفافیت نیاز به تعدیل گفتمان قدرت حاکم در نظام پزشکی دارد که احتمالا در آسیبشناسی آن حتی میتوان به زمان آموزش این پزشکان رسید که در یک نظام شبه پادگانی پرورش پیدا میکنند. بنابراین برای خروج از این بحران در عین سفت و سخت کردن نظارت به آموزش نیز توجه شود. به عنوان مثال در مورد اخیر به جای برخوردهای ناخوشایندی که رخ داد نمایندگانی از هر دو جامعه پزشکان و منتقدین آنها در میزگردهای تلویزیونی با حضور کارشناسان به صحبت با یکدیگر بپردازند و به نتیجه قابل قبولی برسند تا در نهایت ضابطه برای روند حساس حکمفرما شود، که نیاز به ورود شخص وزیر و رئیس جمهور برای هر موردی نباشد. پر واضح است که فقط در خلاء قانون و ضابطه الزام آور است که دستور ویژه کارها را به پیش میبرد. حال فکر کنید به هزاران موردی که به اندازه آقای کیارستمی شناخته شده نیستند که حتی دستوری ویژه برایشان صادر شود و در این وضعیت غیرشفاف و نابسامان سرگردان و مغبون میشوند.
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…