بار دیگر خبرنگاران متعهد، نقش بزرگی را در آشکارکردن فساد دولتی گسترده بر عهده گرفتند و جهان را از رفتار گستاخانه برخی از سیاستمداران در غارت اموال ملی و خیانت به اعتماد هموطنانشان آگاه کردند و کار را به دادگاه و بیآبرویی کشاندند. در ماجرای حکم دادگاه حقوقی آمریکا به توقیف بیش از یک میلیارد دلار حاصل از پولشویی و تبدیل مال دزدیشده از صندوق توسعه ملی مالزی، نقش فرد شماره یک مالزی (؟) در آنکه ترجمه فارسی این نوع نامگذاری چیزی معادل «ن. ر»! میشود، مشهود است. میخواهند صریحا نامی از «نجیب رزاق»، نخستوزیر محترم مالزی به میان نیامده باشد؛ پس ما هم رعایت میکنیم! درککردنی نیست که در ذهن و اندیشه شخصیتی که از کودکی در خانوادهای استثنائی، مرفه و بافرهنگ بار آمده و در برترین دانشگاههای جهان تحصیل کرده و اکنون بیش از هفت سال است نخستوزیر کشور مالزی است، چه میگذرد که در ۶۵سالگی به چنین بدنامیای تن میدهد؟ مثلا میخواهد برای خودش مدیرعامل شرکتی بشود یا بتواند غذای بهتری بخورد و تفریح بیشتری بکند؟ راستی آبرو چه بهایی دارد؟ اجازه دهید نگاهی به پیشینه ایشان و ماجراهایش بیندازیم. آقای «ن. ر» ششمین نخستوزیر مالزی، فرزند عبدالرزاق حسین، دومین نخستوزیر مالزی است. عبدالرزاق حسین از همرزمان «تونکو عبدالرحمان» اولین نخستوزیر و مبارز دوران استقلال یافتن این کشور است. از قضا سومین نخستوزیر مالزی حسین اُون، باجناق سلف خود، یعنی شوهرخاله آقای «ن.ر» خودمان است. تذکر این نکته مهم است؛ زیرا پسرخالههای وی هرکدام کارهای هستند؛ ازجمله یکی از آنها وزیر جنگ کنونی است که در بزنگاهها پشت یکدیگر را خالی نمیکنند. نخستوزیر فعلی از دانشگاه ناتینگهام، لیسانس اقتصاد صنعتی دریافت میکند و به کشور باز میگردد. اینکه گفتم از کودکی عهدهدار مقامات سیاسی میشود، بهدلیلاین است که در ۲۳سالگی کرسی پدر مرحومش را در پارلمان اشغال میکند که برای چنان مقامی کودک محسوب میشود. این لیاقت و استعداد موروثی موجب میشود که از آن پس تاکنون دائما به وزارت در رشتههای مختلف اشتغال داشته باشد. اینگونه اشخاص اصولا تخصصشان وزارت و مصونیت از تعرض است. سال گذشته در اثر اقدام روزنامهنگاران -که جز مزاحمت کاری از دستشان برنمیآید! – معلوم شد مبلغ ناقابل ۶۷۰میلیوندلار از حساب سعودی به حساب شخصی، یعنی جیب ایشان، واریز شده است. دادستان کل مالزی ناچار وارد قضیه شد و دادستانی حرفهای را به رسیدگی گمارد. دادستان یادشده زیادی پاپیچ میشد و طوری رفتار میکرد که انگار آقای «ن. ر» از بودجه مملکت خودش خورده است؛ بنابراین او را برکنار کردند و دادستان معقولی به جایش قرار دادند! ایشان بهزودی دریافت که هدیهای دوستانه از طرف پادشاه سعودی به خاطر اخلاق خوب و گُل روی «ن. ر» به ایشان پرداخته شده که ربطی به دیگران ندارد. دادستان ضمنا افزود که از آن مبلغ، ۶۰۰ میلیون دلارش را هم پس داده و موضوع منتفی است! به عبارت دیگر فرضا که پسدادن راست باشد، تتمهاش که ۷۰ میلیون دلار است، اصلا قابل جناب نخستوزیر را ندارد که درباره آن بحث شود. پیش از بستن پرونده از دور اعلامیه بلندبالای بانکی را هم نشان میدهد، برای اثبات اینکه بدانید که ما همه چیز را بررسی کرده و حکم منع تعقیب دادهایم. غافل از اینکه یکی، دو خبرنگار و عکاس فضول که همهجا با دوربینهایی با لنز تلسکوپی نیممتری حضور دارند، همان لحظه را شکار و برگه بانکی را بازخوانی میکنند و معلوم میشود آقای دادستان قضیه را خوب نخوانده است. دراینمیان عادل الجبیر، وزیر خارجه پرجوشوخروش عربستان، نیز چهار ماه پیش تأیید میکند که آن پول را شاه خودشان داده و به کسی هم دخلی ندارد! هنوز پرونده بسته نشده، فایلی در روزنامه والاستریت- همان سخنگوی سرمایهداری! – گشوده و پیگیر قضایایی میشود که در هفته گذشته منجر به محکومیت توقیف یک میلیارد دلار پولشویی و سرمایهگذاری از اموال مسروقه مالزی در آمریکا میشود.
خلاصه مطلب اینکه آقای «ن. ر» همسری مشهور به دستودلبازی و ولخرجی دارد و آن همسر را پسری است. این آقاپسر چون خیلی بااستعداد و خوب و مانند «ب.ز» خودمان مشهور به امانتداری بوده، چهار سال پیش مبلغ سهونیم میلیارد دلار از موجودی صندوق توسعه ملی مالزی برداشت میکند تا به کاری بزند و سرش گرم باشد. از همین مبلغ است که بیش از یک میلیارد دلارش سر از آمریکا درمیآورد و فضولیهای روزنامهنگاران کار آن قضیه را به دادگاه میکشاند که آقای اوباما اعلامیه داد حتی روابط خوبشان با مالزی دلیل نمیشود اجازه اینگونه کارها را در کشورش بدهد؛ هرچند دیدهایم که در کنار خودشان در ابعاد کوچکتر اجازه سرمایهگذاری به پول برندگان «خاوری» میانهای (!) دادهاند. باری، معلوم میشود شازدهپسر با همکاری دوستش که از چینیتباران مالزیایی است، ضمن اینکه خودشان بزرگ میشدند، دست به معاملات بزرگ هم میزدند. خرید آپارتمان ۸۰میلیوندلاری در نیویورک، خرید پِنتهاوس دهها میلیون دلاری در بِوِرلی هیلز لسآنجلس، خرید هتل و هواپیمای صدمیلیوندلاری شخصی که بتوانند سر وقت به اموراتشان برسند، اینها غیر از پولهایی است که از آن صندوق یا کیسه خلیفه به سوئیس و لوکزامبورگ و قبرس و جاهای دیگر غیر از مالزی فرستادهاند. راستی این جوانان با عبور از بلوغ ۳۰سالگی به هنر هم علاقهمند میشوند و صد میلیون دلار برای تهیه فیلم مشهور «گرگ والاستریت» سرمایهگذاری میکنند که هنرمند نامداری مانند لئوناردو دیکاپریو در آن شرکت دارد و اسمی هم در کرده است. جالب اینکه موضوع آن انتقاد از فساد و طمعورزی سرمایهداری در آمریکاست. دو تابلوی نقاشی «ونسان ون گوگ» چندمیلیوندلاری و یکی، دو تای دیگر از حراجی ساتبی نیویورک هم خریداری کردند که عجالتا همه، از جمله فیلم سینمایی و منافع فروش آن مشمول حکم توقیف شده است. لابد میپرسید بانکهای غربی که از چندین سال پیش موظف به پیداکردن ریشه و منبع پولهای انتقالی هستند، درباره این ارقام نجومی توضیح نخواستند؟ پرسش وارد است. توضیحی که تاکنون دریافتهام، حکایت از دخالت دلالانی نامدار دارد. نمیتوانید حدس بزنید؛ نامی که تاکنون درآمده، یکی مشاور مالی و بانکی حاکم و یکی از همسایگان جنوبی و دیگری شاهزاده سلطانبنعبدالعزیز، وزیر اطلاعات پیشین عربستان است که مالک بانکی در صربستان است که پول را با گذراندن از فیلتر آن، «مشروعنما» کردهاند. این مطالب را میتوان در گوگل جستوجو کرد. ایشان همان کسی است که چند روز پیش فردوسی را به ایرانیان معرفی میکرد! البته آقای «ن. ر» ضمن برکناری برادرش از ریاست یکی از بزرگترین مراکز مالی و وام در مالزی و با وجود فوران دم خروس هرگونه دخالت خود را در امور ناروا تکذیب کرده و حتی آمادگی خود را برای بازرسی کارشناسان آمریکا اعلام کرده است. پیرمرد مهاتیر محمد هم با تکرار شکایت خود به ایشان نصیحت کرده است که زودتر کنار برود.
توضیح: این متن پیش از این در «روزنامه شرق » منتشر شده است. مطلب اصلی را «اینجا»میتوانید بیابید. ما پیشنهاد می کنیم مطالب را در منابع اصلی هم ببینید، گاهی تفاوت هایی در عکس و لینک های افزوده وجود دارد.
در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…
بیانیهی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور
رسانههای گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاستهای آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، بهطور…
زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…