مساله انتخابات در ایران موضوع پیچیدهای است؛ زیرا با وجود تحلیلهای ضد و نقیض درباره آن، ملت ایران در دو دهه گذشته باشرکت در انتخابات متعدد، حاکمیت را با چالش روبهرو و بعضا غافلگیر کرده است.
هم اکنون که هسته سخت حاکمیت، قدرت را در عرصههای سیاسی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و رسانهای قبضه کرده و با بحرانهای گوناگونی روبروست و هر آن امکان فراز دگر بار جنبش اجتماعی ممکن است، انتخابات مهندسی شده را تنها راهی میبیند که با توسل بدان، طیفهای گوناگون اصولگرایان را منسجم و در بازتقسیم قدرت سیاسی، وضع موجود را حفظ کند. البته این جناح، فضای پیش از انتخابات را به شکلی طراحی کرده که اذهان فراموش کنند استبداد مذهبی و نهادهای انتصابی و سرکوبگر تمامی امور را قبضه کردهاند. فورا باید اضافه کرد که با رد صلاحیت فلهای نشان دادند که به دنبال مجلسی کاملا یکدست و خبرگانی مطیع هستند.
انتخابات در ایران اصلیترین و مبرمترین مسایل و موضوعات جامعه و مطالبات جنبشهای سه گانه زنان و دانشجویان و نیروی کار از جمله معلمان و کارگران و پرستاران را کاملا تحتالشعاع قرار میدهد. با این وجود، طرح تحریم انتخابات هر بار نشان میدهد زمانی به عنوان یک راهبرد و راهکار موثر خواهد بود که آلترناتیو و بدیل جمهوری اسلامی به طور واقعی در جامعه شکل گرفته باشد.
به هر حال تحلیل انتخابات پیش رو باید بتواند به شکلی از اشکال به پرسشهای زیر پاسخ دهد:
ـ انتخابات مهندسیشده توسط حاکمیت جمهوری اسلامی آیا دارای دستآوردی خواهد بود یا خیر؟
ـ رویکرد جامعه نسبت به انتخابات را چگونه میتوان تحلیل کرد؟ آیا جامعه ایران با کمترین هزینه ممکن در پی تحولات تدریجی و ساختاریست؟ رویکرد جامعه نسبت به هسته سخت حاکمیت و اصولگرایان با طیفهای متفاوت آن، فشار ممتد و کم اثر کردن اتوریته سرکوب و اختناق و پر هزینه کردن بستن فضاهای اجتماعیست؟ بیتفاوتی اجتماعی آیا تاثیری در عدم مشارکت مردم خواهد داشت یا خیر؟
ـ آیا انتخابات خبرگان و مجلس شورای اسلامی در ماه آینده بخشی از دینامیزم حیاتبخش و بنبستشکن برای جمهوری اسلامی قلمداد میگردد یا انتخابات مهندسی شده، بحرانهای حاکمیت را مزمن خواهد کرد؟
آیا فشارهای اقتصادی غیرقابل تصور علیه مزدبگیران و فرودستان ایران مجالی باقی گذاشته تا آنان در انتخاباتی که نه رقابتیست و نه مشارکت اکثریت ملت را در بر دارد، شرکت کنند؟
آیا میتوان انتخابات را در راستای تقویت جنبش اجتماعی ایران ارزیابی کرد؟ مگر جنبش اجتماعی سال هشتاد و هشت با مساله انتخابات ریاست جمهوری آغاز نشد؟
به نظر میرسد اکنون که به انتخابات دهم اسفند نزدیک میشویم بتوان از چند رویکرد کلان نسبت به انتخابات پیشرو سخن گفت:
یکم ـ انتخابات اسفند ماه از نظر هسته سخت حاکمیت که جناح غالب جمهوری اسلامی را هدایت و رهبری میکند، برای کسب مشروعیتی که توسط جنبش سال هشتاد و هشت ـ معروف به جنبش سبز ـ از بین رفت، مهمترین ابزار است. برای این جناح، گسیل اکثریت مردم جامعه به پای صندوقهای رای به عنوان راهبردی عمده در انتخابات اخیر خبرگان و مجلس شورای اسلامی به شمار میآید. برای این استراتژی از تمامی شیوهها ـ مخصوصا رسانهها ـ جهت انتخابات مهندسیشده استفاده میشود. افراطیترین طیف این جناح که به نام جبهه پایداری معروف است، تقلا میکند که در انتخابات، مجلس را قبضه کند تا در رویاروی با دولت روحانی از تمامی ظرفیتهای حاکمیت سود جوید. در این بین نباید از خاطر دور داشت که نیروهای نظامی و امنیتی ـ بهویژه سپاه ـ برای انتخابات اسفندماه مجلس با چراغ خاموش حرکت میکند. هشتاد تن از نمایندگان مجلس نهم سابقه سپاهی داشتند و این جایگاه را سپاه به راحتی از دست نخواهد داد.
دوم ـ اصلاحطلبان تنها راهکار انتقال قدرت بین جناحهای جمهوری اسلامی را انتخابات میدانند. به همین دلیل است که شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان اعلام کرد که در انتخابات پیش رو با طرح «امید، آرامش و رونق اقتصادی» به رغم عدم احراز صلاحیت اکثریت نمایندگانشان همچنان در کارزار انتخاباتی شرکت خواهند جست.
اصلاحطلبان در کش و قوس و چالش با هسته سخت حاکمیت، حمایت همه جانبه از جمهوری اسلامی و شرکت در انتخابات را بخشی از هویت خود میدانند و به رغم رد صلاحیت فلهای، اصلاحطلبان همچنان از حضور در صحنه سخن گفته و مدعی هستند که در برخی شهرستانها از نمایندگان طیفی از اصولگرایان که لاریجانی سردمدار آنان است، حمایت خواهند کرد.
هسته سخت حاکمیت با در نظر داشتن تجربه انتخابات ۸۸ و حتی انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ در پی حذف کامل اصلاحطلبان و کارگزاران سازندگیست؛ امری که ظاهرا محال به نظر میرسد، زیرا اصلاحطلبان با ائتلاف با بخشی از اصولگرایان نشان خواهند داد که بخش جداییناپذیر جمهوری اسلامی هستند.
سوم ـ رویکرد تحولطلبان، فعالین مدنی و اجتماعی و رهبران واقعی جنبشهای سه گانه و بدنه اجتماعی خرده جنبشها که دارای مطالبات صنفی، اجتماعی و سیاسی هستند در راستای فعال کردن تضاد و چالش اصلی در جامعه ـ که برمحور آزادیخواهی علیه استبداد مذهبی است ـ متمرکز شده است. بنا بر این، انتخابات اسفند ماه مجرا و بستری استشاید بتواند همین چالش را انعکاس دهد تا شاید فعالین جنبشهای سه گانه و نهادهای مستقل مدنی بتوانند مطالباتشان را مطرح کنند. بر اساس همین رویکرد است که جنبش زنان ایران با به راه انداختن چندین کمپین برای نخستین بار به دنبال مشارکت سیاسی برآمده، اما تمامی کاندیدهای جنبش زنان رد صلاحیت شدند.
سخن آخر؛
آیا فشارهای اقتصادی غیرقابل تصور علیه مزدبگیران و فرودستان ایران مجالی باقی گذاشته تا آنان در انتخاباتی که نه رقابتیست و نه مشارکت اکثریت ملت را در بر دارد، شرکت کنند؟ آیا طبقات میانه در ایران نمیدانند که حاکمیت جمهوری اسلامی با راهکارهای اقتصادی و برنامههای کلان ،منافع طبقات حاکم و مافیای ثروت را تامین میکند و به لحاظ فرهنگی و اجتماعی، طبقه متوسط ایران را به چالش فرا خوانده و هویت طبقات میانه شهری را دایما مورد حمله و هجوم قرار میدهد؟ انتخابات پیش رو در این روند خللی وارد نخواهد کرد و تغییری در وضع موجود ایجاد نمیکند. با این وصف، طبقات میانه و بخش آگاه نیروی کار از جمله معلمان و کارگران و پرستاران ایران، راهکارهای هسته سخت حاکمیت و جناح اصولگرا را با رای خویش مورد تایید قرار نخواهند داد.
ناگفته پیداست که جناح غالب حاکمیت، انتخابات مهندسیشده را به انتخابات رقابتی و واقعی ترجیح میدهد. در این میان برای نیروهای مستقل مردمی و دموکرات تنها یک راه باقی میماند و آن بهرهبرداری از فضای انتخاباتی برای طرح مطالبات صنفی، اجتماعی و سیاسی جامعه است.