زیتون-مهران زند: از روزهای ابتدایی ماه مرداد توفان نمک زندگی مردم شهرهای جنوبی استان فارس در حاشیه دریاچههای خشکیده بختگان و طشک را مختل کرده است. طوفانی که از چند سال پیش کارشناسان محیط زیست وقوع آن را پیشبینی کرده بودند.
بختگان و طشک تا میانههای دهه ۸۰ دریاچههای پرآبی بودند و از سال ۸۶ با افتتاح سد سیوند به سرعت خشک شدند. سدی که نه تنها دریاچههای طبیعی را خشک کرد بلکه به دلیل احداث در مکان اشتباه هیچ آبی را ذخیره نکرده و به جای دریاچه یک بیابان را در پشت خود ایجاد کرده است.
طوفانی که سلامتی مردم جنوب فارس را تهدید میکند.
مدیر پارک ملی بختگان روز چهارشنبه ۱۳ مرداد در گفتگو با خبرگزاری ایرنا توفان نمکی که در این منطقه به راه افتاده را این گونه توصیف کردهاست:
توفان نمک تا شعاع سی کیلومتری شهر آباده طشک به راه افتاده و بسیاری از روستاها و شهرهای این مناطق در معرض آسیبهای ناشی از خشکسالی قرار دارند .هم اینک در همه خانههای شهر آباده طشک لایهای از نمک و شوره زار روی همه وسایل قرار گرفته و ذرات نمک تنفس بسیاری از شهروندان را با مشکل مواجه کرده است. خشکی دریاچه طشک باغ ها و کشتزارهای این منطقه را هم خشک کرده و لایه های نمک با باد همراه با توفان به روی اراضی کشاورزی مینشیند.
قبل از آبگیری سد سیوند گزارشهای زیادی در رسانهها در مورد تخریب آثار باستانی در پاسارگاد به دلیل احداث این سد منتشر شده بود. این سد به هیچ وجه برای آثار تاریخی مشکلی ایجاد نکرد چون اساسا نتوانست دریاچهای را در پشت خود ایجاد کند.
آقای محمدجانی در ادامه افزوده که حتی یک قطره آب هم به این دو دریاچه نمیرسد و اندک آبی که در رودخانه وجود دارد به وسیله پمپ های کشاورزی مکیده و به صورت غیر مجاز در اراضی کشاورزی تغذیه میشود. در حالی که بسیاری از چاههای کشاورزی هم با نرسیدن آب به این منطقه خشکیدهاند.
زمانی دریاچه طشک کانون مهاجرت پرندگان آبزی و کنار آبزی بود و در فصل زمستان شمار پرندگان مهاجر در دریاچه طشک به ۳۰۰ هزار قطعه میرسید اما هم اینک فقط تعداد اندکی دُرنا به این دریاچه میآید.
بختگان و طشک چگونه خشکیدند؟
بختگان و طشک دو دریاچه در جنوب استان فارس هستند که در زمان پرآبی به یکدیگر متصل میشدند. مساحت دریاچه بختگان در زمستان حداکثر تا ۷۲۰ کیلومتر مربع و دریاچه طشک تا ۴۲۰ کیلومتر مربع میرسید. این دریاچهها هم به طور مستقیم از طریق صید ماهیگیری و پرندگان در معیشت مردم منطقه نیریز نقش داشتند و هم با توجه به شرایط کوهستانی منطقه٬ رطوبت حاصل از آنها در دامنه کوهها باقی مانده و به باروری باغها و زمینهای کشاورزی و پوشش گیاهی طبیعی منطقه کمک میکردند.
حیات وحش منطقه به قدری متنوع و غنی بود که این منطقه از سال ۱۳۴۷ به عنوان مجموعه حفاظتشده و از سال ۷۴ بخشی از آن به عنوان پارک ملی بختگان تعیین شد. زمینهای بین دو دریاچه تا دهه ۸۰ محل زندگی حیواناتی همچون کل و بز، قوچ و میش، کفتار، گراز و سیاهگوش بود و حتی پلنگ و آهو هم در آن مشاهده شده بودند. در مجموع ۴۶ گونه از پستانداران، ۲۱۸ گونه از رده پرندگان، ۲۶ گونه از رده خزندگان، سه گونه از رده دوزیستان و ۲۳ گونه از رده ماهیان در آن شناسایی شده بود.
منبع اصلی تامین آب این دو دریاچه رود کر بود. ورودی آب رود کر از سال ۱۳۵۱ با ساخت سد درودزن (با نام قدیمی سد داریوش) کاهش پیدا کرده و در یک روند تدریجی تا سال ۸۵ مساحت دریاچه به یک دهم وسعت تاریخی خود رسید. اما تا میانههای دهه ۸۰ هر دو دریاچه همچنان زنده بودند و سیلابهای زمستانی و بهاره میزان آب دریاچه را افزایش میداد.
اما سد سیوند در سال ۸۶ تیر خلاص را به سوی دریاچه بختگان شلیک کرد. وقتی این سد با جنجال فراوان افتتاح شد پیش بینی کارشناسان در مورد نابودی دریاچه بختگان و طشک محقق شد و هر دو دریاچه با سرعت عجیبی به سوی خشکی کامل پیش رفتند.
سراب سیوند
قبل از آبگیری سد سیوند گزارشهای زیادی در رسانهها در مورد تخریب آثار باستانی در پاسارگاد به دلیل احداث این سد منتشر شده بود. این سد به هیچ وجه برای آثار تاریخی مشکلی ایجاد نکرد چون اساسا نتوانست دریاچهای را در پشت خود ایجاد کند. اشتباهات فاحش فنی در انتخاب محل ساخت سد باعث شده تا هر آبی که به دریاچه پشت سد میرسد یا تبخیر شده و یا در زمین نشست پیدا کند. سد سیوند به عجیبترین سد ایران تبدیل شده که یک بیابان عظیم با گودالهای آب کوچک را در پشت خود ایجاد کرده است.
مسئولانی هستند که همواره گناه را به گردن طبیعت انداخته و خشکسالی را مقصر خشکی تمام رودها و دریاچهها میدانند. آن هم در شرایطی که سال گذشته بارندگی در اکثر نقاط ایران بالاتر از میانگین سی ساله بود
سیوند فقط یکی از سدهایی است که نه تنها آب را از مناطق پاییندست خود دریغ کرده و دریاچههای طبیعی را خشک کرده بلکه هیچ کمکی به تامین آب در اطراف خود نکرده است. سدسازی اگر در همه جای دنیا یکی از روشهای تامین آب است اما در ایران به ابزاری برای کسب رای در انتخابات و دریافت بودجه از دولت و اشتغالزایی تبدیل شد و فقط افزایش تعداد سدها بدون توجه به ظرفیت رودخانهها، بدون جایابی مناسب و بدون مدیریت درست در دستور کار قرار گرفت.
نتیجه آن شد که با تمام تبلیغاتی که در مورد اهمیت آب سدها برای کشاورزی میشود ایران واردکننده اکثر محصولات اساسی کشاورزی از گندم و برنج و جو و ذرت گرفته تا پنبه و چای و شکر و روغن است.
مسئولانی هستند که همواره گناه را به گردن طبیعت انداخته و خشکسالی را مقصر خشکی تمام رودها و دریاچهها میدانند. آن هم در شرایطی که سال گذشته بارندگی در اکثر نقاط ایران بالاتر از میانگین سی ساله بود. واقعیت این است که آمارهای بارش در درازمدت تفاوت قابل توجهی را در میزان بارندگی ایران نشان نمیدهند و اینکه آب حتی در پشت سدها هم وجود ندارد به دلیل سدسازیهای اشتباه و دیگر تغییرات طبیعی است که چرخههای طبیعی ورود و خروج آب را مختل کرده و سرچشمههای رودخانهها را خشکانده است.