مجاهدین خلق و نمد سخنان منتظری

علی مصلحی

سازمان مجاهدین خلق بسیار بدنام و بدسابقه است. این بدنامی از نخستین سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی که ابتدا علیه نظام اسلحه به دست گرفتند و بعد اقدام به ترور و تخریب علیه شهروندان مظلوم و سران نظام کردند، آغاز شد، تا قرارگرفتن در کنار دشمن نظام و خاک و میهن.
این البته بخش برجسته بدنامی و سابقه آن‌هاست. آلودگی‌های اخلاقی درون‌گروهی و پایمال‌کردن اخلاق و انسانیت و احساس به‌نفع تشکیلات سازمانی و به اسارت گرفتن و قربانی‌کردن هواداران خامی که با نیت و اهداف پاک فریب خوردند و به این گروه پیوستند، و راهی برای بازگشت‌شان نبود، ‌بخش تقریباً مغفول سیاه‌کاری‌ها و بدنامی‌های این گروه است.
این سوابق نام این گروه را به تابلوی برجسته بدنامی  دستِ کم در سطح ایران تبدیل کرده است. جدای از آن‌که این گروه در چشم شهروندان ایرانی، منفور و بدنام هستند، تا سال‌ها نام این سازمان در لیست گروه‌های تروریستی کشورهای غربی و آمریکا ثبت شده و از منظر کشورهای غربی هم شایسته توجه و آزادی‌های متعارف گروه‌های سیاسی نبودند؛ اگرچه به‌تازگی و پس از سال‌ها تلاش موفق شده‌اند نام خود از این لیست‌ها حذف کنند.

همین تنفر و بدنامی و تصویر و تصور مخوفی که از تشکیلات درونی این گروه در دنیا وجود دارد، باعث شده‌است، تا در طول ۴ دهه گذشته این گروه فقط ریزش نیرو داشته باشد و به استثنا مواردی انگشت‌شمار که هواداری‌شان نه از حب معاویه که از بغض علی بوده‌ است و حکم انتحار فرد را معنا می‌کرده، کسی جذب این گروه نشده است.

این بدنامی‌ متأسفانه در ایران و در بین سیاسیون کارکردی دوگانه و بسیار مخرب داشته است. یعنی هرگاه خواسته‌اند فرد یا جناحی را تخریب کنند، ربط‌دادن او به این سازمان، از طریق یافتن کاهی از ارتباط یا ربط این فرد یا جناح با آن سازمان و برساختن کوهی از آن کاه و در ادامه وصل و انتساب آن به این گروه، دم‌دست‌ترین ترفندی بوده است که هر گروه و هر فرد برای بدنام‌کردن رقیب خود بدان دست یازیده است.
در مواردی حتی در جدال‌های خانوادگی منجر به طلاق، احدی از طرفین، مطلقه خود را به‌نوعی به این سازمان منتسب و تلاش کرده ماهی تطهیر خود را از گل‌آلودی این آب بگیرد.

این اتهام‌افکنی‌ها، اگرچه لطمه‌ی ناچیزی به اعتبار و شخصیت طرف وارد می‌کرد، در مقابل اما سازمان مجاهدین برای تطهیر خود از آن بهره‌برداری و استقبال می‌کرد.

سوگوارانه موضوعی که در ادبیات سیاسی ایران از آن به اعدام‌های ۶۱ و ۶۷ یاد می‌شود، همیشه دست‌مایه‌ی افسانه‌سرایی‌های عاری از واقعیت و مبتنی بر احساس و مصادره به مطلوب کردن آن از دو سو بوده است.
مسلم است وقتی موضع‌گیری  شفافی در مورد این بخش از تاریخ سیاسی و اجتماعی کشور، تاکنون صورت نگرفته، و اظهارنظرهای پراکنده هم گا‌ه به تناقض منجر می‌شود، این موضوع ظرفیت تحریف و افسانه‌سرایی هم پیدا می‌کند و دوباره تا اتفاقی می‌افتد، داستان‌ آغاز و از هر طرف عده‌ای تلاش می‌کنند از احساسات مردم به نفع خود یارگیری و داستان خود را بدین‌وسیله باورپذیر‌تر کنند. این‌ها گره حقیقت را کورتر می‌کند و مانع از رمزگشایی از حقیقتی می‌شود که قطعاً نفع همه در آن است.

بااین‌همه و بدون تردید، اوج رذالت و پلیدی و تنفر و بدنامی این سازمان ابداً  این اجازه را نمی‌دهد که قانون در مورد آن‌ها دقیق و درست و شرعی و انسانی اجرا نشود. و از سمت دیگر اگر در فرایند صدور احکام قضایی علیه زندانیان هوادار سازمان مجاهدین خلق در زندان‌های جمهوری اسلامی ایران در سال‌های ۶۱ و ۶۷، قصور و خطایی صورت پذیرفته، این قصور و کوتاهی ابداً نشانه و دلیلی بر بی‌گناهی و پاکی سازمان مجاهدین خلق نیست و این سازمان نمی‌تواند از نمد سخنان مرحوم منتظری و امثال آن، برای خود کلاه پاکی و بی‌گناهی بدوزد.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

7 پاسخ

  1. اقای محترم قطعا مجاهدین خلق هم مانند هر گروهی خطا داشته اند اما خوب است که جناب مصلحی یک نگاه هم به خود و جریان اصلاح طلب بیندازند وبعد افاضه فیض بفرمایند .ایا بسیاری از همین اصلاح طلبان نبودند که در اکثر جنایات و شقاوتهای دهه شصت دخالت داشتند و هنوز هم هیچ عذر خواهی صریحی از کارهای خود نکرده اند . ایا اقای موسوی تبریزی مثلا اصلاح طلب حکم اعدام این همه جوان را صادر نکرد .ایا دفتر تحکیم وحدت به شدیدترین صورت دانشجویان اگاه را سرکوب نکرد تا جایی که به تحکیم وحشت معروف شدند .ایا کسانی مانند سعید حجاریان و علی ربیعی که معروف به برادر عباد بود واقایان هادی غفاری و مجید انصاری اصلاح طلب در بسیاری از امور اطلاعاتی و سر کوب دخالت نداشتند .نه جناب اقای مصلحی ما هالو نیستیم که سر منشا تحلیل های شما را نشناسیم شما در این تحلیل سیاست فرار به جلو داشته اید زیرا می دانید علاوه بر نیروهای افراطی دوستان اصلاح طلب شما هم در سال ۱۳۶۷ در این جنایات نقش داشته اند.

  2. این نوشته تنها فهرستی از اتهامات بدون مدرک و دلیل مستند است. اگر در آن زمان به علت سن کم قادر به تشخیص درست نبودم ولی در این زمان شاهد هستم که چگونه انسان ها را تنها به دلیل داشتن عقیده ای دیگر به راحتی مجازات و حتی اعدام می کنند. توجیه با دروغ و تهمت بس است.

  3. مقاله نویس ظاهرا خیلی کم سن و سال هم نیست که آن روزها ندیده باشد، اما ابتدا به ساکن مجاهدین را متهم می کند که علیه نظام اسلحه بدست گرفتند! خُب حالا مجاهدین حقشان بود که رژیم آنها را از دم تیغ بگذراند، آیا پوینده و مختاری، داریوش فروهر و همسرش، و نزدیکتر به زمان ما، آیا ستار بهشتی هم حقشان بود که آن بلا به سرشان بیاید؟ این آقا آن گفتگوی قالی باف با بسیج دانشجویی را نشنیده که می گفت ما دارو دسته بهشتی بودیم و دارو دسته رجوی را«چوب می زیدیم» یعنی با چوب و چماق به اجتماعات و به بساط فروش نشریه آنها حمله می کردند و آنها را زیر ضربات چماق می گرفتند اینها مال قبل از سال ۶۰ بود. دستگاه رهبری مجاهدین اشتباهات و خطا و سیاستهای غلط و مصیبت باری را در کارنامه دارد ولی با هوچیگری و تحریف حقایق، نه می شود روشنگری کرد و نه می شود «اعتبار» کسب کرد.

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »