زیتون- پرستو سرمدی، همسر حسین نورانینژاد، روایت شاعرانه این زندانی جنبش سبز و عضو حزب مشارکت را در صفحه فیس بوک خودش منتشر کرد. حسین نورانینژاد برای بار دوم پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ به زندانی رفته است.
روایت شاعرانه حسین همسرم از زندان
در زندان
ابرها که می روند
هنوز باران می بارد
از نوک سیم خاردارها
در زندان
باد که می وزد
بوی خون می آورد
از روی تپه ها
زندان تحریف پنجره است
و تقطیع آفتاب
زندان
کابوس طناب است
و هراس از زوال ماهتاب
در زندان
هر درختی، قربانگاه جوجه هاست
و هر انسانی
یا زندانی است، یا زندان بان
در این جا
هیچ دری کوبه آشنایی ندارد
و هیچ مردی
زنی زیبا را
با چادری گلدار
و کاسه نذری به دست
پشت هیچ دری انتظار نمی کشد.
در زندان
باران که می بارد
هیچ کس با هیچ کس نیست
و هر زندانی
شیارهای پیشانی اش را ناودان می کند
سنگ ها را می شمارد
و با سیگاری و خاطره ای
محفل انفرادی اش را تنها قدم می زند
حسین نورانی نژاد، زندان اوین، بهمن ۹۴