نبرد حلب؛ تلاش ایران و روسیه برای تقسیم خاورمیانه

علی مهتدی

هفتاد و هفت سال پیش در چنین روزی، سی‌ام مرداد ۱۳۱۸ و بعد از ماه‌ها رایزنی و مذاکره، یواخیم ریبنتروپ و ویاچسلاو مولوتوف وزرای خارجه آلمان نازی و اتحاد شوروی در مسکو پیمانی را امضا کردند که هر چند به شکل علنی بر خودداری از هرگونه مخاصمه میان طرفین تاکید داشت، اما بندهای پنهان این پیمان سال‌ها بعد فاش شد.

در آن زمان، شوروی و فرانسه و بریتانیا از تحرکات آلمان به رهبری هیتلر به شدت نگران شده بودند. آلمان با زیر پا گذاشتن عهدنامه ورسای که به جنگ جهانی اول خاتمه داده بود، خدمت نظامی را مجددا اجباری کرده و توان تسلیحاتی خود را به شکل آشکاری افزایش داده بود.

یک سال قبل از توافق ریبنتروپ ـ مولوتوف، فرانسه و بریتانیا پیمان صلحی را با آلمان و ایتالیا امضا کرده بودند که بر اساس آن قرار شده بود هر مشکلی که بین این کشورها پیش آمد با مذاکره حل و فصل شود. این توافق عملا باعث شد تا راه در برابر هیتلر برای اشغال چکسلواکی باز شود.

فرانسه و بریتانیا امید داشتند که به زودی تنش و جنگی میان آلمان و شوروی درگیرد و به همین دلیل در موافقت با پیشنهاد شوروی برای تشکیل یک ائتلاف بزرگ علیه آلمان تعلل می‌کردند. این وقت‌کشی باعث سردی و بی‌اعتمادی استالین نسبت به فرانسه و بریتانیا شده و شوروی به تنهایی با آلمان نازی وارد مذاکره شد.

توافق ریبنتروپ ـ مولوتوف که در حضور استالین امضا شد، علنا بر دو موضوع تاکید داشت. نخست این‌که شوروی و آلمان اعلام ترک مخاصمه کرده و پذیرفتند که دست به هیچ‌گونه اقدام تحریک‌آمیز علیه یکدیگر نزنند. دوم، هر دو طرف اعلام کردند که در صورت حمله کشور ثالثی به آنها، بی‌طرف باقی مانده و دست به تحرکی نخواهند زد.

اما این بندهای آشکار توافق نبود که آن را به اتفاقی تاریخی تبدیل کرد، بلکه پروتکل‌های پنهان آن بود که سال‌ها بعد پرده از آنها برداشته شد. شوروی و آلمان در توافق ریبنتروپ ـ مولوتوف عملا شرق و شمال اروپا را میان خود تقسیم کردند بدین ترتیب که فنلاند، استونی، لاتویا و نیمی از رومانی و لهستان به عنوان منطقه نفوذ شوروی تعیین شده و آلمان در مقابل کنترل لیتوانی، چکسلواکی و نیم دیگر رومانی و لهستان را در اختیار گرفت.

یک سال بعد در ۱۹۴۰ نشانه‌های توافق پنهان مسکو و برلین شروع به آشکار شدن کرد. شوروی و آلمان از دو طرف به لهستان حمله کرده و هر کدام نیمی از این کشور را اشغال کردند تا تعلل فرانسه و بریتانیا در هم‌پیمانی با شوروی عملا باعث شود تا این دو کشور به عنوان قدرت‌های برتر اروپا در آن زمان، دست خالی بمانند.

از زمان شروع بحران سوریه در سال ۲۰۱۱ ایران و روسیه اهداف مشخصی را برای خود ترسیم کرده و به سمت آن حرکت کردند. ایران، سقوط بشار اسد و در نتیجه از دست دادن منطقه نفوذ اصلی خود در خاورمیانه و شاهراه رسیدن به آب‌های مدیترانه و مرزهای اسراییل را خط قرمزی تخطی‌ناپذیر خواند و در عین حال تلاش مستمری داشت تا خود را به عنوان بازیگر اصلی این بحران به غرب تحمیل کند. در شرایطی که بحران در سوریه روز به روز افزایش پیدا کرده و رفته رفته شکل جنگ داخلی به خود می‌گرفت، ایران هیچ نقشی در کنفرانس‌های مختلف صلح در سوریه ایفا نمی‌کرد. غرب اساسا حاضر نبود با دعوت از ایران برای مشارکت در این کنفرانس‌ها، نقش تهران را به رسمیت بشناسد.

در مقابل، روسیه نیز برای نزدیکی به آمریکا و ایفای نقش مشترک با این کشور در سوریه قدم‌هایی برداشت که اوج آن، میانجیگری برای خلع سلاح شیمیایی دولت اسد بود. واشنگتن که در آن زمان تحت فشار متحدانش چاره‌ای جز حمله نظامی به سوریه نداشت، عملا با دخالت روسیه و سپس اقدام اسد در تحویل یک‌جانبه تمام زرادخانه شیمیایی خود به سازمان ملل از این مخمصمه رهایی یافت.

روسیه که بزرگ‌ترین پایگاه نظامی خارج از خاکش در بندر طرطوس سوریه قرار دارد و از دیرباز به حکومت بعث سوریه نزدیک بود، هرگز قصد نداشت اجازه دهد تا این جای پای محکم در ساحل مدیترانه را به آمریکا و متحدانش واگذار کند و از همان روز نخست با وتوی طرح‌های مختلف در شورای امنیت این تصمیم را علنی کرد.

پیشرفت مذاکرات هسته‌ای میان ایران و غرب و سرانجام امضای برجام این امکان را فراهم کرد تا ایران از انزوا خارج شده و نقشی فعال‌تر در سوریه ایفا کند. یک سال بعد از برجام، حضور نظامی ایران در سوریه شکل کاملا رسمی به خود گرفته و کشورهای غربی نیز بارها تاکید کرده‌اند که ایران بخشی از راه‌حل در سوریه است.

چیزی که در این بین مغفول مانده بود، مخالفت همه‌جانبه عربستان و متحدان منطقه‌ای این کشور با نقش روزافزون ایران در منطقه و به خصوص در سوریه بود. تحرکات عربستان و جلب رضایت کشورهای عربی منطقه برای تشکیل یک ائتلاف نظامی گسترده و سپس کاهش بهای نفت که مستقیما به تحریک عربستان صورت پذیرفت، عملا باعث شد تا آمریکا بار دیگر در برابر دو راهی قرار گیرد. یک طرف، ایران به عنوان متحدی جدید در منطقه ایستاده که نزدیکی به آن برای دولت اوباما یک دستاورد تاریخی بود و در طرف دیگر عربستان و متحدانش است ظرف دهه‌های گذشته به هم‌پیمانان اصلی آمریکا در منطقه تبدیل شده بودند و کنار گذاشتن آنها به سادگی امکان‌پذیر نیست.

شروع حمله نظامی روسیه به سوریه و سپس حضور جنگنده‌های این کشور در خاک ایران، منطقه را به شکل کامل دو قطبی کرده به طوری که اتحادی رسمی میان ایران، روسیه، عراق و سوریه در برابر عربستان، ترکیه،‌ اسراییل و قطر ایجاد شده که هر کدام به دنبال گسترش بیشتر مناطق نفوذ خود و در نتیجه تقسیم‌بندی جدیدی برای خاورمیانه هستند.

تردید آمریکا در پیوستن یا حمایت رسمی از یکی از این دو جبهه عملا باعث شده تا نوعی عدم توازن در منطقه ایجاد شود و کشورها با توجه به متغیرات موجود، موضع خود را تغییر دهند تا بتوانند کماکان منافع خود را حفظ کنند. تحرکات جدید ترکیه و عذرخواهی اردوغان از پوتین در کنار اظهارات امروز وزیر خارجه ترکیه مبنی بر اینکه بشار اسد می‌تواند بخشی از راه‌حل موقت بحران در سوریه باشد، نشان می‌دهد که ترکیه در حال تغییر مسیر و نزدیک شدن به محور ایران و روسیه است.

افرایم هالیوی رییس سابق موساد و معمار صلح بین اسراییل و اردن به تازگی گفته که اقدام ایران در دادن اجازه به روسیه برای استفاده از پایگاه نظامی همدان، نشان‌گر این است که منطقه در برابر شرایط کاملا جدیدی قرار گرفته است. هنوز منافع اسراییل در منطقه تهدید نشده ولی تحرکات جدید تهران و مسکو در جنگ سوریه باعث نگرانی اسراییل شده است.

هفتاد و هفت سال بعد از توافق ریبنتروپ ـ مولوتوف، آیا روسیه در حال تکرار همان سناریو است؟ نزدیکی به ایران و سوریه و صف‌آرایی آشکار در برابر آمریکایی که به مانند بریتانیا و فرانسه‌ی ۱۹۳۹ هنوز در حال وقت‌کشی و تعلل است، می‌تواند نشان‌گر وجود پروتکل‌های پنهان و تلاشی جدی برای تقسیم خاورمیانه بین ایران و روسیه در غیاب غرب باشد. احتمالا به همین دلیل است که سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله در سخنرانی هفته‌ی گذشته خود، نبرد در حلب را نبردی سرنوشت‌ساز و وجودی برای تمامی منطقه خوانده و تاکید کرد که حزب‌الله به هیچ قیمتی از این نبرد پا پس نخواهد کشید.

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

8 پاسخ

  1. دوستان اگر تحمل شما در این حد است که نظر بنده بعنوان مخالف را منعکس نمی کنید، فکر نمی کنید بهتر باشد بخش نظرات را همچون سایت کلمه تعطیل کنید؟

  2. دوستان سایت زیتون، پاسخ قبلی خود را با اصلاحاتی مجددا برایتان می فرستم تا این پاسخ را بجای پاسخ قبلی منعکس کنید. با سپاس فراوان.

    آقای مهتدی، مراجع تاریخی ای که شما بدانها مراجعه می کنید از کدام دستند؟ آیا تنها به تاریخ نویسانی که از سفره “پیروزان” جنگ سرد ارتزاق کرده و می کنند، یا همکاران سابق سیا و ام آی سیکس مراجعه می کنید؟
    توصیه می کنم کتاب های زیر را نیز بخوانید:
    “کشتن امید” از ویلیام بلوم،
    “بازی شیطانی” از رابرت دریفوس،
    “کودتا” از یرواند آبراهامیان و …
    تا شاید کمی بیشتر به ماهیت دوستان غربیتان پی ببرید.
    متاسفانه سایت های مدعی نمایندگی جنبش سبز نگاهی جانبدارانه به مسائل جهانی دارند و بشدت در جهت توجیه سیاست های سلطه طلبانه امریکا، انگلیس و سایر شرکایشان تلاش می کنند. بعنوان مثال سایت کلمه همواره و بدرستی از دکتر مصدق به نیکی یاد می کند. و طبیعتا می توان این انتظارِ بجا را داشت که گردانندگان این سایت می بایستی بدانند که انگلیس و امریکا از هیچ حربه ای – از تحریم غیر مستقیم نفت (و وضع مجازات برای کشورهایی که از ایران نفت خریداری کنند) جهت فلج کردنِ اقتصاد ایران، تا خریدنِ سیاسیون وطن فروش یا نظامیان و روجانیون وطن فروش تر از آنها – فروگذار نکردند تا موجبات سقوط دولت ملی را فراهم کنند (کتاب کودتا در این رابطه بسیار مفید است). و با این پیش شرط بایستی انتظار داشت که این دوستان مسائل جهانی را بعد از رجوع به “حافظه تاریخیِ” خود، و با مرورِ شباهت هایی تاریخی بین وقایع حال (بطور مشخص در ونزوئلا) و عملکردِ امپریالیست ها در کشور خودمان طی ده های گذشته تجزیه و تحلیل کنند. حال هر انسان آگاه و بی طرفی و قتی به تحولات ونزوئلا نگاه می کند غیر ممکن است که اتفاقات سال های ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ برایش تداعی نشود و متوجه این موضوع نشود که امریکا و غرب دقیقا همان شگردها و ترفند هایی را که در قبال دولت ملی دکتر مصدق بکار بردند در ونزوئلا نیز بکار گرفته اند. اما سایت کلمه در یادداشتی بدون آنکه به ریشه های تحولات جاری در ونزوئلا بپردازد وضعیت اسفبار ونزوئلا که اقتصادش در نتیجه تحریم های غرب فلج شده و مردم به دارو و نان شب خود هم محتاج شده اند را به رخ طرفداران احمدی نژاد می کشد تا آنها از آن (بزعم نویسنده یادداشت سایت کلمه) “عبرت بگیرند”!!! نام این را چه می توان گذاشت؟
    در مورد سوریه هم وضع بهمین شکل است. اکنون بر همه آشکار شده است ( و به شهادت وزیر اسبق خارجه فرانسه) که از سال ۲۰۰۹ محافلی در لندن مشغول طراحی سرنگونی بشار اسد بوده اند؛ با پول عربستان سلاح و مزدور وارد سوریه کردند و حتی ترکیه سلاح شیمیایی در اختیار داعش گذاشت. با علم به تمام این تحریکاتِ خارجی در قبال کشور مستقلِ سوریه که تحت دیکتاتوری بنام بشار اسد اداره می شده و می شود، نشانه رفتنِ انگشت اتهام به سوی روسیه و ایران (که در حالت تدافعی قرار دارند) و در تلاشند تا جنگ را خارج از مرزهای خود نگاه دارند، به معنای چیست؟ این دیدگاه (در بیانی مودبانه) با میهن پرستی و انسان دوستی فرسنگ ها فاصله دارد و تنها در یک جهت آن هم تسلیم در برابر قدرت های جهانی پای می فشارد. بجای آگاه سازی خود و مردم، دروغ بافی های رسانه های امپریالیستی را به خورد جامعه دادن، یا دامن زدن به جنگ تبلیغاتی غرب علیه روسیه و ایران و چین و کوبا و ونزوئلا و یا هر کشور دیگری که لااقل تا امروز بنوعی در برابر سلطه جویی های غرب از خود مقاومت نشان داده اند، نه تنها هنر نیست که دست کم در جهت آب شنا کردن است.
    به این لیست می توان وضعیت خانمانسوز کشور یمن را نیز افزود، که گویا برای رسانه های غربی و سایت های میهنی ای که ذکرشان در بالا رفت از روی کره زمین محو شده. اما بخاطر طولانی شدنبه این اشاره کوتاه بسنده می کنم.

  3. آقای مهتدی، مراجع تاریخی ای که شما بدانها مراجعه می کنید از کدام دستند؟ آیا تنها به تاریخ نویسانی که از سفره “پیروزان” جنگ سرد ارتزاق کرده و می کنند، یا همکاران سابق سیا و ام آی سیکس مراجعه می کنید؟
    توصیه می کنم کتاب های زیر را نیز بخوانید:
    “کشتن امید” از ویلیام بلوم،
    “بازی شیطانی” از رابرت دریفوس،
    “کودتا” از یرواند آبراهامیان و …
    تا شاید کمی بیشتر به ماهیت دوستان غربیتان پی ببرید.
    متاسفانه سایت های مدعی نمایندگی جنبش سبز نگاهی جانبدارانه به مسائل جهانی دارند و بشدت در جهت توجیه سیاست های سلطه طلبانه امریکا، انگلیس و سایر شرکایشان تلاش می کنند. بعنوان مثال سایت کلمه همواره و بدرستی از دکتر مصدق به نیکی یاد می کند. و طبیعتا می توان این انتظارِ بجا را داشت که گردانندگان این سایت بدانند که انگلیس و امریکا از هیچ حربه ای – از تحریم غیر مستقیم نفت و ( وضع مجازات برای کشورهایی که از ایران نفت خریداری کنند) جهت فلج کردنِ اقتصاد ایران تا خریدن سیاسیون وطن فروش یا نظامیان و روجانیون وطن فروش تر از آنها – فروگذار نکردند تا موجبات سقوط دولت ملی را فراهم کنند (کتاب کودتا در این رابطه بسیار مفید است). و مسائل جهانی را بعد از رجوع به “حافظه تاریخیِ” بویژه آنجا که شباهت هایی تاریخی بین وقایع حال و عملکردِ امپریالیست ها در کشور خودمان مشهودند، تجزیه و تحلیل کنند. حال هر انسان آگاه و بی طرفی و قتی به تحولات ونزوئلا نگاه می کند غیر ممکن است که اتفاقات سال های ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ برایش تداعی نشود. اما سایت کلمه در یادداشتی ونزوئلا را که اقتصادش در پی تحریم های غرب فلج شده به رخ طرفداران احمدی نژاد می کشد تا آنها از آن “عبرت بگیرند”!!! نام این را چه می توان گذاشت؟
    در مورد سوریه هم بهمین شکل. اکنون بر همه آشکار شده است ( و به شهادت وزیر اسبق خارجه فرانسه) که از سال ۲۰۰۹ محافلی در لندن مشغول طراحی سرنگونی بشار اسد بوده اند؛ با پول عربستان سلاح و مزدور وارد سوریه کردند و حتی ترکیه سلاح شیمیایی در اختیار داعش گذاشت. با علم به تمام این تحریکاتِ خارجی در قبال کشور مستقلِ سوریه که تحت دیکتاتوری بنام بشار اسد اداره می شده و می شود، نشانه رفتنِ انگشت اتهام به سوی روسیه و ایران (که در حالت تدافعی قرار دارند) و در تلاشند تا جنگ را خارج از مرزهای خود نگاه دارند، به معنای چیست؟ این دیدگاه (در بیانی مودبانه) با میهن پرستی و انسان دوستی فرسنگ ها فاصله دارد و تنها در یک جهت آن هم تسلیم در برابر قدرت های جهانی پای می فشارد. بجای آگاه سازی خود و مردم، دروغ بافی های رسانه های امپریالیستی را به خورد جامعه دادن، یا دامن زدن به جنگ تبلیغاتی غرب علیه روسیه و ایران و چین و کوبا و ونزوئلا و یا هر کشور دیگری که لااقل تا امروز بنوعی در برابر سلطه جویی های غرب از خود مقاومت نشان داده اند، نه تنها هنر نیست که دست کم در جهت آب شنا کردن است.

  4. اتفاقا تحلیلی غنی بود و حرف تازه و مهمی داشت. در ایران استراتژیست ها اختلاف نظر دارند که تذبذب امریکا در موضوع سوریه بازی دوگانه کاخ سفید است یا واقعا سردرگمی در تعیین تکلیف. آقای مهتدی میگوید این دومی ست. آقای خامنه ای می گوید اولی ست. من با آقای مهتدی موافقم.
    این مساله خیلی حیاتی ست. با تحلیل آقای خامنه ای، ایران ناچار باید با جبهه مقابل امریکا کار کند. با تحلیل آقای مهتدی، نباید این کار را بکند. نکته کور اینجا حرکت ترکیه است. با اینکه عضو ناتو است در سیاست علنی از امریکا فاصله می گیرد و به روسیه نزدیک می شود. چرا؟ تذبذب امریکا یا بازی دوگانه اش؟ بازهم برخورد ما با ترکیه بستگی به این تصمیم دارد.
    امریکا و روسیه وارد جنگ سرد نمی شوند چه رسد به جنگ گرم. این خطری برای ماست: هیچ سدی نیست که جلوی زیاده روی روس ها را بگیرد. نازیسم فردا می تواند در مسکو شکل بگیرد. پوتین با شووینیسم روسی و آرمان احیای شوروی سرکار مانده. به رفتارش در گرجستان و اوکراین بنگرید.

    1. پایه استدلال شما که “…امریکا و روسیه وارد جنگ سرد نمی شوند چه رسد به جنگ گرم…” چیست؟ ناتو در غرب روسیه ده ها هزار سرباز جدید مستقر کرده، دیوار “دفاعی” موشکی را نیز در جمهوری چک برپا کرده، در اوکراین فاشیست ها و شوینیست ها را در راس ارتش اوکراین نشانده و به جان اقلیت های روس انداخته و برای عضویت آنها در ناتو زمینه سازی می کنند. اگر نام این همه هزینه و چنگ و دندان نشان دادن جنگ سرد نیست، چیست؟ “همزیستی مسالمت آمیز”؟

  5. با این قیمت نفت مناطق نفوذی را با دلارهای نفتی و به قیمت گرسنگی مردم ایران به دست امده بود دیری نمی پاید .

  6. طرفین اصلی و کلیدی جنگ حلب آمریکا و روسیه هستند , اینکه این جنگ به رودر رویی مستقیم آمریکا و روسیه بی انجامد را آینده نشان خواهد داد .عربستان یک رژیم دست نشانده است و بدون حمایت آمریکا نمی تواند به حیات خود ادامه دهد .سلاحهای پیشرفته مورد استفاده شورشیان در حلب از عربستان به سوریه وارد میشود و این سلاح ها هم اخیرا از طرف آمریکا به عربستان فروخته شده است .اینکه روسیه به فکر استفاده از پایگاه هوایی همدان افتاده در حالی که خود دارای پایگاه نظامی در سوریه است می تواند به این دلیل باشد که سلاحهای پیشرفته آمریکایی مورد استفاده شورشیان قادر به هدف قراد دادن این هواپیماها در حال نشستن و برخاستن خواهند بود .
    در مورد ایران , روسیه به نیروی زمینی ایران از جمله پاسداران و نیروهای حزب الله نیاز دارد , ایران بدون قدرت هوایی روسیه کاری در سوریه از پیش نخواهد برد همانطوریکه شورشیان مورد حمایت عربستان هم بدون کمک های نظامی آمریکا قدرت مقاومت در حلب را ندارند .عربستان و ایران تنها ابزاری در دست ۲ ابر قدرت جهانی در یک جنگ غیر مستقیم هستند .جنگ حلب تنها در صورت توافق آمریکا و روسیه به پایان خواهد رسید , تاریخ مصرف ایران و عربستان با توافق امریکا و روسیه به پایان خواهد رسید اگر چه توافق جداگانه ایران , عربستان و ترکیه هم می تواند بازی آمریکا و روسیه در منطقه را به هم بزند .

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

رسانه‌های گوناگون و برخی “کارشناسان” در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور مکرر از مفهوم “فشار حداکثری” (Maximum Pressure) استفاده می‌کنند. این اصطلاح شاید برای ایجاد هیجان سیاسی و عوام‌فریبی رسانه‌ای کاربرد

ادامه »

حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هسته‌ای، در تحریریه روزنامه بحثی جدی میان من و یکی از همکاران و دوستان

ادامه »

بی‌شک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلوی‌ها در ایران برقرار‌شد تاثیر مهمی در شکل گیری و حمایت گسترده

ادامه »