هفتاد و هفت سال پیش در چنین روزی، سیام مرداد ۱۳۱۸ و بعد از ماهها رایزنی و مذاکره، یواخیم ریبنتروپ و ویاچسلاو مولوتوف وزرای خارجه آلمان نازی و اتحاد شوروی در مسکو پیمانی را امضا کردند که هر چند به شکل علنی بر خودداری از هرگونه مخاصمه میان طرفین تاکید داشت، اما بندهای پنهان این پیمان سالها بعد فاش شد.
در آن زمان، شوروی و فرانسه و بریتانیا از تحرکات آلمان به رهبری هیتلر به شدت نگران شده بودند. آلمان با زیر پا گذاشتن عهدنامه ورسای که به جنگ جهانی اول خاتمه داده بود، خدمت نظامی را مجددا اجباری کرده و توان تسلیحاتی خود را به شکل آشکاری افزایش داده بود.
یک سال قبل از توافق ریبنتروپ ـ مولوتوف، فرانسه و بریتانیا پیمان صلحی را با آلمان و ایتالیا امضا کرده بودند که بر اساس آن قرار شده بود هر مشکلی که بین این کشورها پیش آمد با مذاکره حل و فصل شود. این توافق عملا باعث شد تا راه در برابر هیتلر برای اشغال چکسلواکی باز شود.
فرانسه و بریتانیا امید داشتند که به زودی تنش و جنگی میان آلمان و شوروی درگیرد و به همین دلیل در موافقت با پیشنهاد شوروی برای تشکیل یک ائتلاف بزرگ علیه آلمان تعلل میکردند. این وقتکشی باعث سردی و بیاعتمادی استالین نسبت به فرانسه و بریتانیا شده و شوروی به تنهایی با آلمان نازی وارد مذاکره شد.
توافق ریبنتروپ ـ مولوتوف که در حضور استالین امضا شد، علنا بر دو موضوع تاکید داشت. نخست اینکه شوروی و آلمان اعلام ترک مخاصمه کرده و پذیرفتند که دست به هیچگونه اقدام تحریکآمیز علیه یکدیگر نزنند. دوم، هر دو طرف اعلام کردند که در صورت حمله کشور ثالثی به آنها، بیطرف باقی مانده و دست به تحرکی نخواهند زد.
اما این بندهای آشکار توافق نبود که آن را به اتفاقی تاریخی تبدیل کرد، بلکه پروتکلهای پنهان آن بود که سالها بعد پرده از آنها برداشته شد. شوروی و آلمان در توافق ریبنتروپ ـ مولوتوف عملا شرق و شمال اروپا را میان خود تقسیم کردند بدین ترتیب که فنلاند، استونی، لاتویا و نیمی از رومانی و لهستان به عنوان منطقه نفوذ شوروی تعیین شده و آلمان در مقابل کنترل لیتوانی، چکسلواکی و نیم دیگر رومانی و لهستان را در اختیار گرفت.
یک سال بعد در ۱۹۴۰ نشانههای توافق پنهان مسکو و برلین شروع به آشکار شدن کرد. شوروی و آلمان از دو طرف به لهستان حمله کرده و هر کدام نیمی از این کشور را اشغال کردند تا تعلل فرانسه و بریتانیا در همپیمانی با شوروی عملا باعث شود تا این دو کشور به عنوان قدرتهای برتر اروپا در آن زمان، دست خالی بمانند.
از زمان شروع بحران سوریه در سال ۲۰۱۱ ایران و روسیه اهداف مشخصی را برای خود ترسیم کرده و به سمت آن حرکت کردند. ایران، سقوط بشار اسد و در نتیجه از دست دادن منطقه نفوذ اصلی خود در خاورمیانه و شاهراه رسیدن به آبهای مدیترانه و مرزهای اسراییل را خط قرمزی تخطیناپذیر خواند و در عین حال تلاش مستمری داشت تا خود را به عنوان بازیگر اصلی این بحران به غرب تحمیل کند. در شرایطی که بحران در سوریه روز به روز افزایش پیدا کرده و رفته رفته شکل جنگ داخلی به خود میگرفت، ایران هیچ نقشی در کنفرانسهای مختلف صلح در سوریه ایفا نمیکرد. غرب اساسا حاضر نبود با دعوت از ایران برای مشارکت در این کنفرانسها، نقش تهران را به رسمیت بشناسد.
در مقابل، روسیه نیز برای نزدیکی به آمریکا و ایفای نقش مشترک با این کشور در سوریه قدمهایی برداشت که اوج آن، میانجیگری برای خلع سلاح شیمیایی دولت اسد بود. واشنگتن که در آن زمان تحت فشار متحدانش چارهای جز حمله نظامی به سوریه نداشت، عملا با دخالت روسیه و سپس اقدام اسد در تحویل یکجانبه تمام زرادخانه شیمیایی خود به سازمان ملل از این مخمصمه رهایی یافت.
روسیه که بزرگترین پایگاه نظامی خارج از خاکش در بندر طرطوس سوریه قرار دارد و از دیرباز به حکومت بعث سوریه نزدیک بود، هرگز قصد نداشت اجازه دهد تا این جای پای محکم در ساحل مدیترانه را به آمریکا و متحدانش واگذار کند و از همان روز نخست با وتوی طرحهای مختلف در شورای امنیت این تصمیم را علنی کرد.
پیشرفت مذاکرات هستهای میان ایران و غرب و سرانجام امضای برجام این امکان را فراهم کرد تا ایران از انزوا خارج شده و نقشی فعالتر در سوریه ایفا کند. یک سال بعد از برجام، حضور نظامی ایران در سوریه شکل کاملا رسمی به خود گرفته و کشورهای غربی نیز بارها تاکید کردهاند که ایران بخشی از راهحل در سوریه است.
چیزی که در این بین مغفول مانده بود، مخالفت همهجانبه عربستان و متحدان منطقهای این کشور با نقش روزافزون ایران در منطقه و به خصوص در سوریه بود. تحرکات عربستان و جلب رضایت کشورهای عربی منطقه برای تشکیل یک ائتلاف نظامی گسترده و سپس کاهش بهای نفت که مستقیما به تحریک عربستان صورت پذیرفت، عملا باعث شد تا آمریکا بار دیگر در برابر دو راهی قرار گیرد. یک طرف، ایران به عنوان متحدی جدید در منطقه ایستاده که نزدیکی به آن برای دولت اوباما یک دستاورد تاریخی بود و در طرف دیگر عربستان و متحدانش است ظرف دهههای گذشته به همپیمانان اصلی آمریکا در منطقه تبدیل شده بودند و کنار گذاشتن آنها به سادگی امکانپذیر نیست.
شروع حمله نظامی روسیه به سوریه و سپس حضور جنگندههای این کشور در خاک ایران، منطقه را به شکل کامل دو قطبی کرده به طوری که اتحادی رسمی میان ایران، روسیه، عراق و سوریه در برابر عربستان، ترکیه، اسراییل و قطر ایجاد شده که هر کدام به دنبال گسترش بیشتر مناطق نفوذ خود و در نتیجه تقسیمبندی جدیدی برای خاورمیانه هستند.
تردید آمریکا در پیوستن یا حمایت رسمی از یکی از این دو جبهه عملا باعث شده تا نوعی عدم توازن در منطقه ایجاد شود و کشورها با توجه به متغیرات موجود، موضع خود را تغییر دهند تا بتوانند کماکان منافع خود را حفظ کنند. تحرکات جدید ترکیه و عذرخواهی اردوغان از پوتین در کنار اظهارات امروز وزیر خارجه ترکیه مبنی بر اینکه بشار اسد میتواند بخشی از راهحل موقت بحران در سوریه باشد، نشان میدهد که ترکیه در حال تغییر مسیر و نزدیک شدن به محور ایران و روسیه است.
افرایم هالیوی رییس سابق موساد و معمار صلح بین اسراییل و اردن به تازگی گفته که اقدام ایران در دادن اجازه به روسیه برای استفاده از پایگاه نظامی همدان، نشانگر این است که منطقه در برابر شرایط کاملا جدیدی قرار گرفته است. هنوز منافع اسراییل در منطقه تهدید نشده ولی تحرکات جدید تهران و مسکو در جنگ سوریه باعث نگرانی اسراییل شده است.
هفتاد و هفت سال بعد از توافق ریبنتروپ ـ مولوتوف، آیا روسیه در حال تکرار همان سناریو است؟ نزدیکی به ایران و سوریه و صفآرایی آشکار در برابر آمریکایی که به مانند بریتانیا و فرانسهی ۱۹۳۹ هنوز در حال وقتکشی و تعلل است، میتواند نشانگر وجود پروتکلهای پنهان و تلاشی جدی برای تقسیم خاورمیانه بین ایران و روسیه در غیاب غرب باشد. احتمالا به همین دلیل است که سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله در سخنرانی هفتهی گذشته خود، نبرد در حلب را نبردی سرنوشتساز و وجودی برای تمامی منطقه خوانده و تاکید کرد که حزبالله به هیچ قیمتی از این نبرد پا پس نخواهد کشید.
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی روز مهمی است؛ نه از آن جهت که سفارت…
در تحلیل سیاسی و روانشناختی دیکتاتوری، مسئله مقصر دانستن پذیرفتگان دیکتاتوری به عنوان افرادی که…
امروز یکم نوامبر، روز جهانی وگن است؛ این روز، یادبودِ تمام دردمندیها و خودآگاهیهایی است…
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…