از آن زمان که حاکمان نظام ایدئولوژیک مکزیک، دیوارهای پایتخت را محلی مناسب برای اشاعه افکار و عقاید خود برگزیدند زمان زیادی نمیگذرد اما فراز و نشیبهای متعددی گریبان گیر این ایده شده است. چه در زمانی که این ایده، ابزاری در دست آزادی خواهان شرق آلمان شد که حکومت کمونیستی و دیوار معروفش را آزار بدهند چه وقتی که انقلابیون ایران در سال ۵٧ از آن سود جستند.
این که دیوارها به عنوان ابزار علنی پخش ایدئولوژی به کار روند اما در میان انقلابیون ایران از بین نرفت و آنها برخلاف آزادی خواهان آلمانی نه تنها پس از پیروزی دست از کار نکشیدند که با طیب خاطر حوزه نفوذ و فعالیت خود را نیز به اندازه تمام دیوارها گسترش دادند. حال و روز چنان شد که شهرداریها به عنوان نماینده حاکمیت حتی دیوارهای مکانهای خصوصی را به صلاحدید خود شعار نویسی کردند. جملات رهبر انقلاب، آیت الله خامنهای، بهشتی، طالقانی و آموزههای دینی مطهری و جملات امامان شیعه و پیامبر اسلام از پرمصرفترین جملات و تصاویر در این زمینه بودند. به این جمع البته شعارهایی علیه آمریکا، انگلیس، چین و شوروی را هم میشد یافت. این چنین دیوارهای شهر به محل بروز و ظهور سیاستهای کلان نیز بدل شد، چنانچه همزمان با بهبود روابط با چین و روسیه، شعارها علیه آنها نیز رفع شد.
تحول مهم در این عرصه اما با ورود ایدههای جدید شهرسازی در بین انقلابیون رخ داد، آنجا که همزمان با پیروزی اصلاح طلبان و استقرار ایده زنده باد مخالف من، شعارها و تصاویر شیطان گونه از سیاستمداران جهانی هم جای خود را به نقاشیهای معناگرا و معنوی دادند. این مسئله اگر چه در ابتدا داد اصولگرایان را درآورد اما آنها نیز رفته رفته پذیرفتند که در دوره سیطره رسانههای جمعی و اینترنتی٬ دیوار نویسیها جز زشتی چهره شهر کارکرد دیگری نخواهند داشت.
در بیلبورد نصب شده در میدان «ولی عصر» تهران٬ تصویری مملو از خشونت با جزییاتی از کشته شدن انسانها دیده میشود که تعدادی سرباز بر بالای جنازهها در حال نصب پرچم آمریکا هستند
چهره شهر رفته رفته تغییر یافت و شعارها و تصاویر شبه نظامیان فلسطینی و لبنانی رفته رفته جای خود را به تصاویر سورئال دادند و تنها چهرههای نامدار شهدا باقی ماندند. اما این نیز تنها یک دوره به نظر میرسد، چرا که همزمان با تحولات سیاست خارجی و درگیریهای سیاسی در داخل ایران بر سر برجام به نظر میرسد دیوارها دوباره اهمیت یافتهاند. البته که همزمان با پیشرفتهای تبلیغاتی، رنگ و داربست و نقاش جای خود را به بنر و گرافیک و چاپ دادهاند اما ایده همچنان همان ایده است و دیوارها محل اشاعه ایدئولوژیاند.آنچه این ایده را دوباره مهم میکند، تلاش طراحان برای القای نقش تهاجمی به آن است. مفاهیم اسلامی و انقلابی در دوره اخیر جای خود را به مفاهیم سیاسی و نظامی داده و همزمان با بیشتر شدن حضور نظامیها٬ این دیوارنوشتهها نیز خشونت عریانتری به خود میگیرند. در بیلبورد نصب شده در میدان «ولی عصر» تهران٬ تصویری مملو از خشونت با جزییاتی از کشته شدن انسانها دیده میشود که تعدادی سرباز بر بالای جنازهها در حال نصب پرچم آمریکا هستند، در نمونه دیکر در مقابل قرارگاه خاتم الانبیا سپاه٬ چهره خون آلود و منهدم شده یک فلسطینی به نمایش گذاشته شد و نمونههای متعدد دیگر در نقاط دیگر.
یک استاد جامعه شناسی دانشگاه که نمیخواهد نامش برده شود اصرار بر این تصاویر را نه ناشی از کج سلیقی فرهنگی بلکه از ناشی از تصورات محفلی عدهای نظامی – امنیتی میداند که تمایل شدیدی به تزریق خشونت به جامعه دارند. به گفته این جامعه شناس٬ این تغییر عمده از شعارها و تصاویر آرام از افراد و چهرههای شاخص جنگ و انقلاب به سمت استفاده از لاشههای خون آلوده و کودکان قطع عضو شده تنها و تنها نشانه انتقام گیری این نوع محافل از مردمی است که از ناراحتی آنها خوشحال شده و یا به دستورات آنها اعتنایی نمیکنند. او رأی به حسن روحانی، بی توجهی به تبلیعات سعید جلیلی علیه برجام، خوشحالی خیابانی از انجام توافق و موارد مشابه را دلایل قانع کننده این محافل برای انتقام گیری از مردم میدانند.
ممکن است برای این فرضیه دلایل قانع کننده تری وجود نداشته باشد یا اسنادی تأیید کننده اما نکته جالب٬ عنوان مشترکی است که در زیر تمامی این پوسترها که در روزهای مختلف و مناسبتهای جداگانه نصب شدهاند به چشم میخورد.
” موسسه فرهنگی، هنری اوج” موسسهای است از مجموعه مؤسسات و سازمانها و نهادهای وابسته به سپاه پاسداران که به تازگی و در یکی دو سال اخیر حتی تا مرحله تهیه کنندگی فیلمهای سینمایی از جمله ” بادیگارد” آخرین اثر ابراهیم حاتمی کیا نیز پیش رفته است. اما جالبتر از آن اینکه این بیلبوردها و پوسترها نیز عموماً در مناطقی از شهر تهران بیشتر به چشم میخورند که شهرداران آن به صورت واضح و روشنی سابقه عضویت یا فرماندهی در سپاه پاسداران را در کارنامه خود دارند.
یک پاسخ
بنظر می رسد مقایسه بین حکومت اسلامی ایران و حکومت المان شرقی درست باشد البته حکومت کمونیستی المان شرقی زائده گسترش یافته حکومت توتالیتری شوروی بود . حکومت اسلامی ایران حاصل جنبش شبه توتالیتر سال ۵۷ است که بنا به تعریف هانا ارنت قصد چنین جنبش و حکومتی تغییر” انسان” است نه تغییر “مناسبات اجتماعی -سیاسی” هانا ارنت توتالیتاریسم . در چنین حکومتی تبلیغات به قصد متقاعد کردن مردم به کار نمی رود بلکه شیوه ارعابی است که می کوشد با به رخ کشیدن قدرت حکومت افراد را مرعوب و وادار به پیروی از شیوه زندگی کند که حکومت ابلاغ می کند .گسترش قدرت سپاه پاسداران در این حکومت به معنای گسترش حوزه نفوذ پلیس سیاسی است که قصدش پاسداری از ایده لوژی شبه توتالیتر حکومت و گسترش ان در جهان است .
دیدگاهها بستهاند.