پریسا احدیان :قرآن کریم معجزه پیامبر اسلام(ص) و مقدسترین متن مسلمانان است که فهم آن از همان زمان رسول اکرم(ص) آغاز شد و بر این اساس تا به امروز تفاسیر گوناگون و متکثری از سوی علمای اسلامی نگاشته شده است. در سدههای اخیر و با گسترش مواجهات مسلمانان با فرهنگ جدید غربی از یکسو و آشنایی ایشان با رهیافتهای جدید تفسیری در غرب از سوی دیگر، نگاه مفسران به تفسیر قرآن کریم نیز با تحولی اساسی مواجه شده است. آشنایی با این رویکردهای نوین تفسیری ضمن آگاهی از تاریخ جذاب و پر فراز و نشیب تفسیر قرآنکریم برای همه علاقهمندان به فهم عمیقتر قرآن کریم ضرورتی انکارناپذیر است. مراسم دویست و پنجاهمین شب از مجموعه شبهای بخارا با همراهی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، موسسه انتشارات حکمت، موسسه فرهنگی سروش مولانا، نشریه فرهنگی تحلیلی روایت به شب «تفاسیر قرآن مجید» اختصاص یافت. در این مراسم که با مدیریت علی دهباشی، سردبیر بخارا برگزار شد، چهرههایی چون مصطفی محقق داماد، نصرالله پورجوادی، محمد جعفر یاحقی، محسن معینی و مهرداد عباسی درباره تاریخ تفسیر قرآن و رویکردهای نوین به تفسیر، سخنرانی کردند.
در ضرورت تفسیر مدبرانه
مصطفی محقق داماد
حقوقدان و عضو پیوسته فرهنگستان علوم ایران
گمانم آغاز تاریخ تفسیر قرآن را باید از زمان خود رسولالله(ص) حساب کنیم. یعنی تفسیر قرآن چیز جدیدی نیست و دقیقا عمرش به درازای عمر خود قرآن است. از همان روزهای نخست، تفسیر قرآن توسط رسولالله(ص) آغاز شده است. مستند اینجانب برای این ادعا خود قرآن است. در قرآن مجید، موقعیت رسولالله(ص) نسبت به قرآن چهار تعبیر دارد که باید روی تفاوتهای این موارد اندیشید. نخستین وظیفه پیغمبر و غایت رسولالله(ص) نسبت به قرآن، تلاوت کننده قرآن است که در سوره مبارکه «آل عمران» و همچنین در سوره «جمعه» آمده است که این دو آیه در بخش آغازین با هم متفاوت هستند.
خیلیها از طریق قرآن گمراه میشوند و با این طناب عدهای به درون چاه رفتند. چون اگر کسی خود قرآن را درست متوجه نشده و تفسیر آن را به خوبی درک نکند و تربیت نشود، نقش خطرناکش را خواهد دید، پس تبیین آن به عهده خود پیامبر قرار گرفته است. هدف از خواندن قرآن، تفکر محض و پیشنهاد اندیشهوری است. انسانها اهل تفکر بشوند و اگر این سو تدبر و آن سو قفل بر دل زده شود، سیاهی حاصل میشود. بارها شاهد آن بودهایم که از طریق دین و کج اندیشی دینی دچار خطر میشویم و خطر آن از بیماری سل و سرطان به مراتب بیشتر است. جنگها و خونریزی ها! چقدر جنگ در تاریخ در اثر کجاندیشی اتفاق افتاده است؟! بیشتر از همه این درد را تشیع کشیده که پیشوایانش را بیشتر دینداران از بین بردند. بیدینها که امام حسین(ع)، حضرت امیرالمومنین، علی(ع) را نکشتند! دینداران کشتند! تمام امامان ما را هیچ بیدینی نکشته است، همه دیندار بودند! در روز عاشورا تمام آنهایی که سنگ به بدن امام حسین(ع) میزدند: «الله اکبر» میگفتند و این حاصل دینداری بدون تفکر و تبیین نادرست از آیات قرآن است.
تفسیر نویسی سنتی قدیمی
نصرالله پورجوادی
استاد فلسفه و عرفان پژوه
تفسیر نویسی سنتی است قدیمی و همانطور که اشاره کردند از صدر اسلام آغاز میشود و کتابت و نوشتن تفسیر مربوط به قرن سوم است. تفسیرهای قدیمی در قرن دوم تفسیر
«مقاتل بن سلیمان» که تفسیری است از کل قرآن یا تفسیری منسوب به امام جعفر صادق(ع) است که اینها به صورت شفاهی منتقل میشد. نوشتن تفسیر از قرن سوم آغاز شد. تفسیر نویسی یک سنت قرون وسطایی است. البته قرون وسطی را به عنوان یک لفظ تحقیر آمیز به کار نمیبرم. این واژه را در مقابل تاریخی قدیمیتر و قبل از قرون وسطی مثلا دوران یونان قدیم یا دوران هخامنشی، بیان میکنم. پس با این توصیف، تفسیرنویسی سنتی برای قرون وسطی است که سابقه آن هم به «اسکولاستیک» باز میگردد. پیش از اسلام در تمدن بیزانس، تفسیر مینوشتند. اما وقتی که به دوران جدید میرسیم، اینبار تحقیق در تفاسیر گذشته انجام میدهیم. درباره تفاسیر، تاریخی هزار و چندصد ساله از تمام علوم و معارف اعم از فلسفه و کلام در اختیار داریم. حال به گذشته
بازمیگردیم و میخواهیم این تفاسیر را بررسی کنیم. به دو روش میتوان تاریخ تفسیر را مورد بررسی قرار داد: یکی شناخت و معرفی تفاسیر است. تفاسیر اساس نوعی اعلام مواضع اعتقادی است. کار مفسران قرآن شاید نظیر اعتقادنویسی است. از قرن سوم به بعد به خصوص قرن چهارم، دانشمندان، علما، متکلمین و فقها و… شروع به نوشتن اعتقادنامههایی درباره خدا و پیامبر(ص) و بهشت و دوزخ و آخرت و… و احکام، کردند. کلام و سیاست در قرون وسطی، دست در دست هم و جدایی ناپذیرند. در حکومت دینی هم اینگونه است. تفسیر شبیه اعتقاد نامهنویسی است و ما در مطالعه تاریخی خود هر یک از این تفاسیر را بررسی میکنیم. حال برخی تفسیر کامل قرآن و تعدادی تفسیر برخی سورهها است. با این روش تاکنون چندین کتاب نوشته شده است و بسیاری درباره تاریخ تفسیر و تفسیر نویسی در گذشته تحقیق کردهاند و این راهی است که باید طی شود چون تفاسیر موجود، دریایی است، بیکران. جنبه دیگر مطالعه تفاسیر از حیث «تاریخ اندیشه» است. در قرآن یک سری مفاهیم اصلی و اساسی وجود دارد و اینها طی قرون هرکدام دارای تحولاتی میشوند. فرض کنید در مورد کلمه «روح» یا «تعقل» دو واژهای که در طی قرون مختلف تفاسیری متفاوت داشتهاند. حتی مفهوم «انسان» و مفاهیم اساسی آن مثل «خدا» و نگاه مفسران به خدا یا در مورد بحثهایی مربوط به صفات الهی یا درباره خود نبوت و شخصیت پیامبر و حادثه «معراج» تفاسیری مختلف طی سالها خواندهایم.
مقدمهای بر تاریخ تفسیر
محمد جعفر یاحقی
استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
تفسیرهای قرآن از قرون اولیه وجود داشته است و نیاز مبرم ارتباط مسلمانان با کلام وحی بوده است. برای اینکه مسلمانان میخواستند از پیام الهی سردربیاورند و وقتی که اسلام از شبه جزیره خارج و به دنیای دیگری منتقل شد؛ به خصوص در ایران، ایرانیها هم به صورت مختلف این نیاز را پیدا کردند که مفاهیم قرآنی را بهتر درک کنند. نمیخواهم بگویم که خوشبختانه یا بدبختانه! هیچگاه در ایران زبان عربی آنطور جا نیفتاده بود که عامه مردم بتوانند از قرآن بهرهمند شوند. گرچه علمای بسیاری وجود داشتند اما امروز هم عامه مردم هیچ ارتباطی با زبان عربی ندارند و حتی آنهایی که در بخشهای آموزشی هم عربی میخوانند، چندان در این زمینه کاربردی نیست. این امر هم به روزی بازمیگردد که نخستین ایرانی، مسلمان شد. شاید به همان صدر اسلام بازگردد که اگر نخستین ایرانی مسلمان را «سلمان فارسی» بدانیم من گمان میکنم که سلمان حتما به فارسی فکر میکرده است، گرچه با فارسی آن روزگار. ارتباطش با مسائل دینی و شخص پیامبر با زبان فارسی بوده است. حتی معروف است که سلمان از پیامبر اجازه خواست که قرآن را به فارسی برگرداند. متن عربی نماز را در نخستین فرصت توانست به فارسی ترجمه کند و روایتی است که ایشان «بسماللهالرحمن الرحیم» را به فارسی ترجمه کرد و این سرآغازی برای گشایش یک میدان به روی معارف دینی و نگاه به اسلام شد و زمینههای ترجمههای دریای تفاسیر فارسی و قبل از آنها ترجمههای قرآن فراهم شد. بنابراین ایرانیانی که مسلمان شده بودند با زبان و با قالب فکری خود با دین و از جمله متن قرآن برخورد میکردند و میخواستند آن را با زبان خود بفهمند. در واقع هر تفسیری ارایهای تازه از فهم شخص در مورد قرآن است. به تعبیر امروز و هر تفسیر و نگاهی و هر متن زبان دومی یک خوانش جدید است و اصل آن نیست و هیچکس نمیتواند مدعی این باشد. هیچ ترجمهای اصل نیست و هر ترجمه یک خوانش است. هر تفسیر یک خوانش باز، از یک متن است که این خوانش در قلمرو زبان فارسی هم اتفاق افتاده است. شاید از همان قرون اولیه متونی به صورت شفاهی بوده است و بعدها تنظیم شده و شاید اول بار بیشتر ترجمههای تحت لفظی تنظیم شده و بعدها بسط پیدا کرده و تشریح و تبیینی که لازم بوده انجام شده است. این تفسیر و تبیین به مدد اطلاعات برون متنی و دورن متنی صورت گرفته است. تفسیرات درون متنی، تفاسیری است که از خود قرآن بر میآمده اما اینطور نبوده که کلام خدا را با خود قرآن تفسیر کرد حتی گفته شده که بهترین تفسیر، تفسیر قرآن به قرآن است. اما همیشه اینگونه نیست که تمام ابعاد قرآن را با خود کتاب تفسیر کرد بنابراین بر اساس روایت رسول اکرم(ص) و روایات ائمه دین و یاران پیامبر به تحلیل و پژوهش در این امر میپرداختند و گاهی حتی اینها هم کافی نبوده و اطلاعات برون متنی دیگر را به کار میگرفتند که در آن زمان عمدتا از مسیر کتب مقدس ادیان دیگر و عهد عتیق و تورات و انجیل حادث میشد که البته بعدها این موضوع تحریفات بسیاری در تفاسیر قرآن پیش آورد که نیاز به یک اجتهاد در آیات و روایات بود که باید از آن انتخاب میکردند بحث «اسراییلیات» یکی از زمینههای برونمتنی قرآن است که در تفسیر قرآن از جمله در قرآنهای فارسی وارد شده است. یقین دارم از همان قرون اول باید این تفاسیر قرآن وجود داشته باشد. بدبختانه بسیاری از متون به دست ما نرسیده است اما دلایل بسیاری بر وجود آنها صحه میگذارد. بعدها کمکم در قرون سوم و چهارم ما استناد و مدارک تفسیری بسیاری حتی به زبان فارسی در اختیار داریم که به زبان فارسی است و مفسران ایرانی با توجه به تفاسیر عربی تهیه و ترجمه میکردند و یک خوانش جدید از تفسیرهای عربی را به فارسی منتقل میکردند و با فهم و درک و نیاز مخاطبان خود آنها را تفسیر میکردند. به عنوان مثال تفسیر طبری که شهرت بسیاری دارد هرچند گفتوگوهایی در مورد اصالت بخشهایی از این تفسیر پیش آمده اما به هر حال یک متنی به عنوان قدیمیترین متنهای موجود فارسی است که به دست ما رسیده و مربوط به سال ٣۵١ ه. ق است، بسیار مغتنم است و در واقع برداشتی از تفسیر بزرگ «محمد بن جریر طبری» است که در سی مجلد تفصیلی به زبان عربی نوشته شده بود. تمام این اطلاعات به درد مخاطب آن روز ماوراءالنهری نمیخورد بنابراین مطالب را ساده و در بخش کوچکی جمع کردند که بخش فارسی آن هفت مجلد شده است. به نظر من این تفسیر، سرآغاز یک نهضتی در تفسیرنویسی فارسی است و حتی در ترجمه قرآن که یک متن کلاسیک را به سادهترین شکل ممکن بیان میدارد. یکی از مسائل خیلی مهمی که در ترجمه تفسیر طبری اتفاق افتاد، این است که این اثر به عنوان یک ترجمه رسمی به ثبت رسید. گروهی از فقها و علمای اسلام برای ترجمه قرآن دعوت شدند و خود آنها قرآن را با این نگاه عالمانه از زاویه دین به زبان فارسی ترجمه و تایید کردند و دولت و حاکمیت هم بر آن صحه گذاشت و گفت که بعد از این باید قرآن را اینطور ترجمه کرد و احتمالا شاید نود درصد آثاری که بعد از ترجمه تفسیر طبری پیدا شد از روی این کتاب بوده و اغلب بدون ذکر منبع و به عنوان یک کتاب اطلاعات عمومی در اختیار مردم بوده است. بد نیست این نکته را بگویم که نخستین متن کهن فارسی که در اختیار داریم تفسیر قرآن است. این سرفرازی زبان فارسی و اصالت و دیانت راستین فارسیزبانان است که نخستین کتاب مدون خود را به نام قرآن به دستآوردند و آن ترجمه تفسیر طبری است. ما پیش از ترجمه تفسیر طبری کتاب رسمی مشخص شناسنامه داری نداریم؛ البته قطعا رسائل و کتب دیگری بوده است اما این کتاب یک کتاب مشخص شناسنامهدار کامل است و هویت مستقلی دارد؛ بنابراین سال ٣۵١ ه. ق سرآغاز بسیار خوشی است؛ البته قبل از آن ترجمه شاهنامه ابومنصوری را داریم که چند سال بعد از ترجمه این کتاب تفسیر طبری نوشته شد. بنابراین زبان فارسی به این اعتبار، با زبانی دوانه با دو بال ملیت و دیانت ظاهر میشود. یعنی ملیت خود را در قالب شاهنامه ابومنصوری(٣۴۶ ه. ق) و دوم دیانت خود را در تفسیر طبری(٣۵١ ه. ق) نمایان میسازد. در آن زمان ما ایران اسلامی را داشتیم. این تفسیرنویسی ادامه داشت. تفاسیر بسیاری در این زمینه نوشته میشود.
خاورشناسان و تفسیر
محسن معینی
عضو گروه مطالعات قرآنی دانشنامه جهان اسلام
مطالعات تفسیری خاورشناسان بنا بر نحوه آشنایی آنان با اسلام به چند دوره تقسیم میشود: دوره اول: ردیهنویسی کشیشان مسیحی علیه اسلام(یوحنای دمشقی و پطرس مکرم و پطرس آلفونسی) است. این دوره از اواخر قرن اول هجری و مشخصا با فعالیتهای یوحنای دمشقی آغاز میشود. وی ردیهای بر اسلام نوشت و در آن مطالبی درباره قرآن آورد. ظاهرا او با زبان عربی آشنا بوده است. در سدههای بعد آشنایی غربیان با اسلام تنها از راه ردیههایی بود که کشیشان علیه اسلام نوشته بودند و کشیشان هم اطلاعات خود را از منابع دست دوم و ردیههای دیگر گرفته بودند. تا اینکه در قرن پنجم هجری به دستور پطرس مکرم ترجمه کاملی از قرآن به لاتینی صورت گرفت. این ترجمه همراه با چند متن دیگر، از جمله دو ردیه پطرس مکرم و نوشتههایی از پطرس آلفونسی(متوفی ۵٣۴ / ١١۴٠) نخستین اثر جامع درباره قرآن و اسلام بود و نقش مهمی در شکل دادن ذهنیت اروپاییان در باب اسلام داشت. دوره دوم به چاپ تاریخ قرآن نولدکه بازمیگردد. تحتتاثیر او پژوهشهای کسانی چون گوستاو فلوگل، اوتو پرتسل، گوتهلف برگشترسر، رودی پارت، رژیس بلاشر، آرتور جفری و ریچارد بل را سراغ داریم. مطالعات قرآنی در غرب با چاپ تاریخ قرآن تئودور نولدکه در ١٨۶٠ م وارد مرحله جدید شد. این کتاب به سبب جامعیت طرح مباحث قرآنی آن در پرداختن محققان غربی به مطالعات قرآنی بسیار موثر بوده است. سنت قرآنپژوهی آلمان متاثر از مباحث فقه اللغه و مطالعات انجیلی بوده است. ابتدا گوستاو فلوگل متن قرآن را در ١٨٣۴ م منتشر کرد و در ١٨۴٢ م معجم قرآن را برای آن فراهم آورد. قرآنپژوهان پس از نولدکه مانند اوتو پرتسل و گوتهلف برگشترسر از شاگردان نولدکه و تحتتاثیر پژوهشهای وی بودند. مباحث فقه اللغه و تفسیر در آثار رودی پارت و رژیس بلاشر مطرح شده. روی پارت در ترجمه قرآن به مطالعات تطبیقی کاربرد کلمات در قرآن توجه داشت و گزارشی از تحقیقات خود را در کتاب فهرست و شرح مباحث هم موضوع قرآن، به چاپ رساند. بلاشر در ترجمه قرآن و توضیح عبارات مبهم آن از اشعار عربی دوره جاهلیت و متون ادبی بسیار بهره میبرد. از دیگر قرآنپژوهان این دوره آرتور جفری(١٩۶۴ م)، ریچارد بل(١٩۵٢ م)، آلفونس مینگانا و چارلز کاتلر توری بودند. برای قرآن پژوهان این دوره، مساله تبیین و شناخت منابع در نقل مطالب عهدینی و دیگر کتابهای مقدس اهمیت ویژهای داشت. از فعالترین خاورشناسان این دوره آرتور جفری بود که مقدمه المحرر الوجیز ابنعطیه اندلسی(متوفی ۵۴۶) و المبانی
فی نظم المعانی را در کتاب مقدمتان فی علوم القرآن(قاهره ١٩۵۴) به چاپ رساند و دو مقاله درباره الهدایه و العرفان
فی تفسیر بالقرآن تفسیر توقیف شده محمد ابوزید مفسر معاصر سوری نوشت.
دوره سوم، عصر توجه به جریانهای نوگرا در تفسیرنگاری در مصر مانند رشیدرضا، محمد عبده، طنطاوی جوهری و امین الخولی از سوی کسانی چون ژاک ژومیه، ایگناتس گولدتسیهر، یوهانس مارینوس سیمون بالیون، یوهانس جانسون است. از اوایل دهه ١٣٣٠ ش مطالعات قرآنی از حیث توجه به مسائل تفسیری تحولاتی یافت. تغییرات حاصل از جریانهای نوگرا در تفسیرنگاری علمی و ادبی در مصر توجه کردند. یکی از مهمترین پژوهشگرانی که در این حوزه مطلب نوشت، ژاک ژومیه بود. وی درباره تفسیر المنار نوشته
رشید رضا بر پایه تقریرات محمد عبده، آرای امنی الخولی(بنیانگذار جنبش تفسیر ادبی قرآن در مصر)، الجواهر فی تفسیر القرآن طنطاوی جوهری مقاله نوشت. مهمترین پژوهش تفسیری در اوایل قرن بیستم، بعد از تاریخ قرآن نولدکه، کتاب «گرایشها در تفسیر اسلامی»، نوشته ایگناتس گولدتسیهر بود که یوهانس مارینوس سیمون بالیون در تکمیل فصل آخر آن جنبش تفسیرنگاری مصر میان سالهای ١٨٨٠ تا ١٩۶٠ را بررسی کرد. بالیون در بررسی خود به آرای مفرسان محققانی چون محمد احمد خلفالله، محمدکاملحسین و مفسر اردو زبان ابوالکلام آزاد پرداخت. او درباره تفسیر نگاری در مصر کتابی با نام تفسیر قرآن مصر جدید دارد. دوره چهارم به مطالعات گسترده درباره مفسران، تفاسیر، تحقیق درباره یک تفسیر خاص، آیهپژوهی و ترجمههای متعدد از قرآن کریم همراه با توضیحات تفسیری اختصاص دارد در این دوره شاهد تحقیقات افرادی چون مارک شارتیه، فریلند ابُت، عیسی بلاطه، ایوُن یازبک حداد و دی یونگ و مقالات جان برتن و هاوتینگ، مایر میخاییل براشر، گرهارت باورینگ، پول نویا و دیگران بر روی متونی چون تفسیر طبری، تفسیر کشاف، تفسیر کبیر فخر رازی و… هستیم. برای نمونه بخشهایی از تفسیر طبری را پیر گوده(Pierre Gode) به فرانسوی ترجمه کرده و در ١٩٨٣ در پاریس چاپ کرده است. همچنین جان کوپر بخشهایی از این تفسیر را به انگلیسی ترجمه کرده و در ١٩٨٧ در آکسفورد منتشر کرده است. همچنین اندرو لین به تفسیر کشاف عن حقائق التنزیل زمخشری پرداخته است. او در کتاب سنت معتزلی تفسیر قرآن: تفسیر الکشاف جارالله زمخشری(لایدن ٢٠٠۶) به تفصیل درباره روش تفسیری زمخشری و منابع او و تاثیر او برتفاسیر بعدی بحث کرده است. همچنین آثار ارزشمندی درباره تفسیر کبیر فخر رازی(مفاتیح الغیب) نگاشته شده است. از تحقیقات خاورشناسان حول این تفسیر میتوان به پژوهشهای روژه آرنالدز و ژاک ژومیه اشاره کرد. مقاله « مسیحیان بنابر تفسیر فخر رازی از قرآن» از روژه آرنالدز را مرحوم علی محمد کاردان به فارسی ترجمه کرده و در مجله معارف دوره ٣ شماره ١ فروردین- تیر ١٣۶۵ش به چاپ رسانده است. همچنین«جبر و اختیار در تفسیر رازی» نوشته میشل کوئی پرس در همان مجله بهطور کامل به فارسی ترجمه شده است. و گزارشی از تحقیق «یافتههای فلسفی در تفسیر کبیر فخرالدین رازی» با ترجمه دکتر رضا داوری اردکانی در همان مجله به چاپ رسیده است. میشل لاگارد نیز در کتابی با عنوان المصباح المنیر للتفسیر الکبیر(لایدن ١٩۶۶) نمایهای از اعلام و موضوعات کلامی و ادبی و فقهی و مباحث اصول فقهی این تفسیر را تهیه و به چاپ رسانده است. اساس کار لاگارد تفسیر کبیر فخر رازی چاپ بیروت ١٩٨٢ بوده است. همو جدولهایی تطبیقی نیز با دو چاپ دیگر این تفسیر آورده که بر اساس آن میتوان مطلب را در دو چاپ دیگر این تفسیر پیدا کرد.
گرایشهای نو به تفسیر
مهرداد عباسی
دبیر مجموعه «مطالعات قرآن و حدیث»
منظور از رهیافتهای جدید تلاشهای مکتوب عالمان و محققان مسلمان در یکصدوپنجاه سال اخیر در راستای فهم معنا و مراد قرآن است که گاه بهصورت اثر کامل تفسیری و گاه بهصورت تفسیر بخشهایی از قرآن تدوین یافته و گاهی نیز صرفا در قالب اثری روششناختی عرضه شده است. این در حالی است که بسیاری از تفاسیر این دوره در روش و محتوا با تفاسیر قدیم تفاوت چندانی ندارند. آنچه موضوع بحث امروز ما است آثاری هستند که هم از حیث محتوا و هم از حیث روش با تفاسیر سنتی و آنچه در سدههای پیشین تالیف شدهاند تفاوت دارند. بحث ما از حیث جغرافیایی محدود به موارد شاخص در شبهقاره هند، مصر و ایران است.
تفسیر جدید در جهان اسلام از زمانی آغاز شد که نخبگان مسلمان با مفاهیم و ارزشهای دنیای مدرن، بهویژه در دوره استعمار، آشنا شدند. رهیافتهای نوین به فهم قرآن بهطورعمده در واکنش به مسالهها و پرسشهایی پدید آمدند که در پی تغییرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ناشی از مدرنیته و تاثیر تمدن غرب در جهان اسلام ایجاد شده بودند. در این میان، دو مساله اهمیتی ویژه داشتند: نخست سازگاری جهانبینی قرآن با یافتههای علم جدید؛ و دوم مساله نظام مناسب سیاسی و اجتماعی بر مبنای اصول قرآنی بهنحوی که مسلمانان را از سلطه حاکمیت غرب خلاصی دهد. مسلمانان برای دستیابی به این منظور باید به فهم دوباره پیام قرآن روی میآوردند و چارهای جز این دو راه نداشتند که یا الگوهای غربی را در جامعه اسلامی جذب و هضم کنند یا الگوهای دیگری را که به اعتقاد خودشان برتر از الگوهای غربی بود طراحی و جایگزین آنها کنند. از مهمترین مسالهها در این میان نحوه فهم آیات قرآن درباره جایگاه حقوقی زنان، روابط با اهلکتاب، و نحوه اداره جامعه در پرتو ارزشها و آرمانهای جدید بود. بدینترتیب، اصلاح دینی با اصلاح سیاسی و اجتماعی همراه شد و قرآن به محور نواندیشی دینی در اسلام بدل گردید. مفهوم «بازگشت به قرآن» علاوه بر اینکه بر جنبشی در تاریخ اندیشه دینی در جهان اسلام دلالت دارد، تداعیگر مفاهیم دیگری چون «عقلگرایی» و «خرافهستیزی» هم هست. قرآنمحوری بهمعنای توجه حداقلی به احادیث و روایات است و این یعنی دوری از نقل و نزدیکی به عقل. غنای متن قرآن و چندلایه بودن آن امکان تاویلها و برداشتهای متعدد و متفاوت را فراهم میکرد و با استخراج و استنباط اصول و مفاهیم انتزاعی از آن میشد نظام فکری جدیدی بنا کرد.
از سوی دیگر، باید گفت که روشهای پیشنهادی محققان و عالمان مسلمان برای تفسیر قرآن در دوره جدید نیز متاثر از علم و فلسفه اروپایی بود. زمانی که مسلمانان به تحول در پارادایم فهم قرآن روی آوردند تحولات گستردهای در زمینههای مختلف فلسفه و علوم انسانی در غرب رخ داده بود و مفاهیم مهمی چون هرمنوتیک، نقد ادبی، نظریه ادبی، نظریه ارتباطات، نقد تاریخی و نظایر اینها به مقولاتی شناختهشده در فکر و فرهنگ غربی تبدیل شده بودند و حتی درباره دین هم به کار رفته بودند. نظریهپردازان و کنشگران مسلمان با بهرهگیری از این دانشها و نگرشها در پی آن بودند تا با یافتن روشهایی عملی و عرضه توجیهاتی نظری، تفسیر سنتی را به نفع تفسیر جدید کنار بگذارند، البته تفسیر جدیدی که در عین اینکه پذیرش آن برای عقل انسان امروزی آسانتر است، اعتبار متن وحیانی را به معنای دقیق کلمه پاس میدارد. در مجموع، رهیافتهای جدید به قرآن را میتوان واکنشهای مختلف عالمان مسلمان به دنیای جدید و ارزشهای مدرن تلقی کرد. عالمان اسلامی در تکاپوی راهی برای دینداری در دنیای جدید بودند و میکوشیدند تا طرحی نو دراندازند و نشان دهند که مسلمانزیستن، با تعریفی که آنان ارایه میکنند، در هر شرایطی میسر است. رهیافتهای جدید به تفسیر قرآن از جنبههای مختلف قابلتقسیماند. این رهیافتها را بر اساس جغرافیای جهان اسلام، بر مبنای دوره تاریخی، با توجه به میزان فاصله از تفسیر سنتی، یا با معیار میزان استفاده از اندیشه و دانش غربی میتوان دستهبندی کرد. بهسادگی نمیتوان حکم کرد که کدام دستهبندی دقیقتر و بهتر است، بلکه بسته به انگیزه و هدف پژوهش ممکن است بهرهگیری از یکی از این معیارها مفیدتر باشد و ازاینرو بر دیگری ترجیح یابد. در یک دستهبندی کلی میتوان این رهیافتها را به رهیافت عقلگرایانه، رهیافت ادبی، رهیافت تاریخی، رهیافت زن نگرانه و جریان بازگشت به قرآن در ایران تقسیم کرد.
رهیافتهای جدید به تفسیر قرآن ناشی از نیازی بود که بهصورت فراگیری احساس میشد. با اینکه پایهگذاران و نظریهپردازان این رهیافتها نهایت تلاش خود را کردهاند تا این نیاز را بدون دستکشیدن از اعتقاد به منشا الهی قرآن برآورده سازند، این رهیافتها در مجموع تاکنون مقبولیت چندانی در میان علمای سنتی نیافته و حتی برخی از آنها واکنشهای شدید جمعی از مراجع دینی را برانگیخته است. بسیاری از این رهیافتها نزاعها و جنجالهای قابلتوجهی را در مناطق مختلف جهان اسلام در پی داشته که در اغلب موارد به رسانهها کشیده شده و جنبه عمومی یافته است. از ماجرای فضلالرحمان در شبهقاره تا ماجرای خلفالله و ابوزید در مصر و ماجراهای مختلف پدیدآمده در ایران. بیشتر مدافعان این رهیافتها در حالی در این ماجراها متهم به ارتداد و مجبور به تبعید شدهاند که خود را مدعی دفاع از اسلام و مدافع اسلام اصیل و حقیقی میدانستهاند. اینکه این وضعیت در حدود یکصدوپنجاه سال اخیر بارها بهطور مشابه در نقاط مختلف جهان اسلام رخ نموده گویای این واقعیت است که مساله ماهیت وحی و فرآیند فهم و تفسیر قرآن مسالهای همچنان حلنشده در جوامع اسلامی است. به نظر میرسد در این رهیافتهای جدید تفسیری مساله اصلی نزاع بر سر چیستی کتابی به نام قرآن است که آیا کتاب تاریخ است یا علم یا ادب یا کلام یا فلسفه یا عرفان یا همه اینها یا هیچیک از اینها. بیتردید بسته به پرسششونده، پاسخ متفاوت خواهد بود. شاید از همین روست که محمد ارکون تفسیر مطلوب خود را اینگونه معرفی میکند: «تفسیر مطلوب من تفسیری سرگردان در همه جهتهاست که هر مسلمان یا غیرمسلمان را با جولان ذهنی مخصوص به خودش در ایجاد ارتباط میان اندیشهها و تصورات به حال خود وامیگذارد.
توضیح: این گزارش پیش از این در «روزنامه اعتماد» منتشر شده است. مطلب اصلی را «اینجا»میتوانید بیابید. ما پیشنهاد می کنیم مطالب را در منابع اصلی هم ببینید، گاهی تفاوت هایی در عکس و لینک های افزوده وجود دارد.