علم الهدی و فاطی موتوری

فاطی موتوری یا فاطی قاتی یک شوخی، طنز، کنایه یا اهانت به امام‌جمعه خشن مشهد نیست. او یکی از دختران بی‌سرپرست ایران‌زمین است که در مشهد علم الهدی از ۱۲ سالگی و از وقتی‌که ۳۰ کیلو بیشتر وزن نداشت خریدوفروش شده است. فاطی موتوری یکی از یازده فرزند یک خانواده فقیر ته محله فردوسی است که از شدت بی‌سرپرستی و گرسنگی از خانواده جدا و کمی بعد خانه گریز شد.

او خیلی زود فهمید اگر در این دنیا به‌حساب نمی‌آید، اگر هیچ‌کس به خود زحمت نمی‌دهد تا از او بپرسد که چند روز است غذا نخورده، و اگر وقتی گرسنه است کسی جز او طنازی و بوی یک عدد نان را که از میخ نانوایی آویزان شده را نمی‌فهمد، اما بدن او خریدار دارد تا از گرسنگی نمیرد. سیزده سال پیش که با یک واسطه او را دیدم از بس لاغر و ریز و بی توش و توان بود باورش سخت بود که کسی برای لذت‌جویی او را ببرد یا توجه کسی را جلب کند. اما خیلی زود فاطی موتوری که هوش سرشاری داشت در بازار تن‌فروشی شهر پر رونق مشهد علم الهدی جایی پیدا کرد و دید که بدون خانواده و فامیل هم می‌توان زندگی کرد، با این تفاوت که هر شب خانواده او عوض می‌شوند و هر کس به طریقی سعی می‌کند پول او را ندهد.

باهوش‌ترین بدن فروش شهر مشهد برای فرار از دست مأموران لباس پسرانه می‌پوشید تیپ پسرانه میزند و گاها سوار موتور می‌شد. وقتی از دست مأموران فرار می‌کرد موتوری را می‌یافت و کوچه به کوچه گاز می‌داد. یک‌بار سه ماشین پلیس او را دنبال کردند ولی از دست نیروی انتظامی فرار کرد. خودش می‌گوید اگر دستگیر هم می‌شد مهم نبود چون مأموران معمولاً خیلی زود با او توافق می‌کردند. با این تفاوت که این بار از پول خبری نبود ولی در عوض او را بازداشتگاه نمی‌فرستادند.

شهین بی‌پناه
شهین نیز کپی برابر اصل فاطی موتوری است. حداقل یکی از نام‌های او شهین است و داستانی مشابه فاطی دارد. دنیای شهین از وقتی رنگ متفاوت پیدا کرد که پدر معتاد دو خواهر و برادرش را رها کرد. مدتی بعد مادر شهین هم که توانایی سیر کردن شکم چهار بچه را نداشت با مردی فرار کرد و چهار بچه که بزرگ‌ترین آن‌ها شهین دوازده‌ساله بود در خانه‌ای که حتی تکه نانی در آن نبود تنها ماندند.
شهین فلاکت‌زده وصل شدن دنیای کودکی‌اش با کاندوم و مواد مخدر را از روزی به یاد می‌آورد که برای فرار از جیغ خواهرها و برادر کوچک‌تر خود که از گرسنگی طاقت از دست داده بودند از خانه بیرون زد. مرد همسایه او را یافت به او تجاوز کرد پولی به او داد و شهین راه سیر کردن شکم چند بچه گرسنه را یاد گرفت.

شهین نیز مانند فاطی در همه عمر غذای کافی نخورده بود و بسیار لاغر و نحیف و ریزنقش بود و هوش و ذکاوت فاطی موتوری را هم نداشت. در روزهایی که فاطی از هر مشتری ۱۷ هزار تومان پول می‌گرفت شهین هم‌ردیف ارزان‌ترین بدن فروش‌های مشهد کار را شروع کرد که به آن‌ها توالتی می‌گویند. مشتریان امثال شهین سربازهای بی‌پول بودند که او را به توالت پارک‌های مشهد می‌بردند برای دو هزار تومان.

اما شهین از یکجاهایی به کتاب‌های دکتر علی شریعتی دسترسی یافته و تعدادی از آن‌ها را خوانده بود. بخش‌هایی از کتاب هبوط شریعتی را از بر می‌خواند، شعر می‌فهمید، سهراب سپهری می‌شناخت، ولی کم‌کم گرگ خیابان‌هایی شد که یا رهگذران می‌خواستند او را بدرند یا زوار. در زندان وقتی گپ و گفت زنان زندانی داغ می‌شد و ریسه خنده زن‌ها از در و دیوار و میله‌های بند بالا می‌رفت مجلس گردان بند شهین بود. شهرت او به این بود که به شوخی و جدی اندام تناسلی همه افسران نیروی انتظامی مشهد و اکثر بازپرس‌ها و مأموران دادگستری و همه نگهبان‌های زندان مشهد را می‌شناخت و به یاد داشت. علت این بود که او نیز مانند فاطی بارها بازداشت شده بود و جریمه خود را نقدی به افسران و سربازان نیروی انتظامی و دادگستری پرداخته و از رفتن به بازداشتگاه معاف شده بود. وقتی از او می‌پرسیدند مال فلان بازپرس یا افسر چقدر بود چنان با جزئیات تعریف می‌کرد که بند زنان را از خنده منفجر می‌کرد. اما همیشه در خلوت می‌گفت که صدای گریه خواهرها و برادرش که شب‌ها از گرسنگی می‌نالیدند و بی‌تابی می‌کردند هیچ‌وقت از توی سرش بیرون نمی‌رود. همه آن‌ها در بهزیستی بودند و شهین به آن‌ها سر می‌زد.

امام‌جمعه‌ای که تهدید می‌کند
وقتی سخنرانی‌ها و تهدیدهای علم الهدی را می‌شنویم که با خط‌ونشان کشیدن برای دولت، به هنرمندان اهانت می‌کند و برگزاری کنسرت را درشان استان خراسان نمی‌بیند و مشهد را شهر تقوی و پرهیزکاری می‌خواند و معترضان را می‌خواند تا از مشهد بروند ممکن است فکر کنید علم الهدی ریش‌سفید شهری است که مردم آن حداقل در رفاه نسبی و آرامش اخلاقی به سر می‌برند و امام‌جمعه پاسدار چنین شهری است. اما وقتی به بازداشتگاه زنان سر می‌زنید و انبوه زنانی را می‌بینید که قریب به‌اتفاق برای تأمین مایحتاج روزانه خود و خانواده‌هایشان به فحشا و مواد مخدر رو آورده‌اند آنگاه سیمای علم الهدی از صدام حسین کریه‌تر می‌نماید. بدتر اینکه این زنان برای فروش بدن‌هایشان زندانی شده‌اند اما مردانی که این بدن‌های بدبخت را خریداری کرده‌اند مورد پیگرد قرار نمی‌گیرند.

روزنامه گاردین چندی پیش گزارشی منتشر کرد از شهر مشهد با تیتر: زیارت، غذا، سکس و پارک آبی در شهر مقدس مشهد. گزارش گاردین که گویی پاسخی بود به مواضع یک سال بعد علم الهدی، حاکی از این است که گویی شهر مشهد با نوعی سازمان‌دهی از بالا، مورد توافق قرار گرفته است تا به زوار، بخصوص زوار عراقی و شیعیان کشورهای عربی یا به عبارتی جهان اسلام علما، سرویس و خدمات جنسی ارائه دهد. درواقع وقتی کنسرت موسیقی حرام شرعی شد برای شرعی شدن سکس و فحشا حتماً راه‌حلی پیدا می‌شود.
بعید است علم الهدی از آمار تن‌فروشی و فقر در استان خراسان اطلاعی نداشته باشد یا اینکه نداند در محلاتی مانند کشف رود، میدان فهمیده، بلوار طبرسی دوم چه می‌گذرد. اما هر چه هست علم الهدی در شرایطی برای فضاهای فرهنگی کشور خط‌ونشان می‌کشد که همه نهادهای رقیب دولت برای درآمدزایی به هر راهکار حلال و حرامی متوسل شده‌اند. همچنین می‌توان احتمال داد که برای تایلند و فیلیپین شدن شهرهای توریستی و مذهبی ایران و حلیت درآمدهای ناشی از فحشا هم راهکارهای شرعی ساخته شده است.

حال می‌توان حدس زد که چرا نمی‌خواهند پای هنرمندان و ادیبان به شهر مشهد باز شود و چرا اصرار دارند تا کنترل همه اهرم‌های اداره مشهد دربست در اختیار طیفی قرار داشته باشد که علم الهدی با آن‌هاست. شهری که فحشای شرعی با برنامه‌ریزی می‌رود تا به یک ستون از اقتصاد آن تبدیل شود را باید به دست همان علم الهدی سپرد تا اداره شود. سند این هم آگهی رسمی فعالیت‌هایی است که در صحن کهنه حرم به شرح زیر جریان دارد:

اعلامیه رسمی صیغه توسط آستان قدس رضوی با نرخ و شرایط.

Recent Posts

به همه ی اشکال خشونت علیه زنان پایان دهید

در حالی که بیش از دو سال از جنبش "زن، زندگی، آزادی"، جنبشی که جرقه…

۱۴ آذر ۱۴۰۳

ابلاغ «قانون حجاب و عفاف» دستور سرکوب کل جامعه است

بیانیه‌ی جمعی از نواندیشان دینی داخل و خارج کشور

۱۴ آذر ۱۴۰۳

آرزوزدگی در تحلیل سیاست خارجی

رسانه‌های گوناگون و برخی "کارشناسان" در تحلیل سیاست‌های آینده ترامپ در قبال حاکمیت ولایی، به‌طور…

۱۴ آذر ۱۴۰۳

سلوک انحصاری، سلوک همه‌گانی

نقدی بر کتاب «روایت سروش از سهراب »

۱۴ آذر ۱۴۰۳

مروری بر زندگی سیاسی طاهر احمدزاده

زیتون: جلد دوم کتاب خاطرات طاهر احمدزاده اخیرا از سوی انتشارات ناکجا در پاریس منتشر…

۰۹ آذر ۱۴۰۳