آیا «جهاد» قلب قرآن است؟

عبدالعلی بازرگان

در گفتگوی قبلی پیرامون “خوف” در قرآن سؤالاتی مطرح کردیم و این بار اگر موافق باشید می‌خواهیم سؤالاتی درباره جهاد” و جایگاه مهم آن در قرآن، که محل استناد گروه‌های افراطی در این زمانه است، مطرح کنیم. اولین سؤال این است که اگر از مقام خدا باید ترسید، چرا مؤمنین همین انتظار را نسبت به خود از طریق جهاد با کافران و منافقین نداشته باشند؟ پس در تعبیر”خوف نامه جهادی قرآن” این دو واژه لازم و ملزوم یکدیگرند. وقتی غزالی می‌گوید که از خدا چنان بترسید که از حیوان درنده می‌ترسید! یا آن‌طور که در مثنوی آمده است: ای رفیقان راه‌ها را بست یار/ آهوی لنگیم و او شیر شکار/ جز که تسلیم و رضا کو چاره‌ای / در کف شیرِ نری خون خواره‌ای. طبیعی است که چنین احساسی به مؤمنین هم سرایت کند. اصلاً چرا یک کتاب دینی که باید از عشق و محبت سخن بگوید این‌همه از جنگ و جهاد صحبت کرده است؟ چرا حضرت عیسی جنگ نکرد؟ چرا عارفان ما جز عشق سخن نگفتند و از این قبیل چراها؟
بله، سؤال بجایی است، ممنون از مطرح کردنش. اما اگر گفته‌شده هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد، هر عمل و اقدامی را هم باید در جایگاه و بستر تاریخی خودش بررسی کرد. فرضاً اگر خانه‌ای آتش بگیرد و جوانان آن به‌جای اطفاء آتش غرق اشعار عاشقانه عارفانه باشند، شما چه قضاوتی درباره آن‌ها می‌کنید؟ خوب، مگر پیامبر و پیروان اولیه‌اش در چه حالی بودند؟ آن‌ها که باکسی سر جنگ نداشتند. فقط از نظام بت‌پرستی امتناع کرده بودند و می‌خواستند خدای یکتا را بپرستند. آن‌ها که در ۱۳ سال مکه جز شکنجه و آزار و هجرت به حبشه و سرانجام هجرت شبانه به مدینه عمل تهاجمی به کسی انجام نداده بودند. تازه در مدینه هم که دست از سر آن‌ها بر نداشتند و پشت سرهم جنگ‌های بدر و احد و خندق و غیره را به آن‌ها تحمیل کردند،. به‌راستی شما اگر جای آنان بودید، آیا وقتی سروسامانی در مدینه گرفتید باید با چنگ و دندان از خودتان دفاع می‌کردید، یا از عشق سخن می‌گفتید؟ آیا کسانی که ایراد می‌گیرند، معتقدند باید مُرد و دست به اسلحه نبرد؟
اما سؤال دیگرتان. مگر حضرت عیسی که در ۳۵ سالگی، البته به تعبیر مسیحیان، مصلوب شد، امتی تشکیل داده بود که بتواند در دفاع از آن‌ها جنگ کند؟ از آن گذشته، مگر هنگام احساس خطر، آن‌چنان‌که در انجیل آمده، به یارانش پیش آمادگی برای دفاع نداد؟ بگذارید از روی انجیل برای شما بخوانم که تردیدی نباشد:
متی ۳۴: ۱۵: “گمان مبرید که آمده‌ام تا صلح و آرامش را بر زمین برقرار کنم، نه، من آمده‌ام تا شمشیر را برقرار نمایم”.
لوقا ۵۰: ۱۲- من آمده‌ام تا روی زمین آتش داوری بیفروزم، آیا تصور می‌کنید که آمدن من باعث صلح و آشتی مردم با یکدیگر می‌شود؟ نه، بلکه به‌خاطر من با یکدیگر اختلاف پیدا خواهند کرد و خانواده‌ها از هم پاشیده می‌شود…. آیا نمی‌خواهید درک کنید که رویدادهای حاضر چه بلاهایی را هشدار می‌دهد؟
اتفاقاً قرآن هم به همین هشدار حضرت عیسی به حواریون، هنگام احساس خطر جدی از ناحیه حاکمان ستمگر، اشاره کرده است. همان آماده‌باشی که حواریون با جان‌ودل اعلام یاری کردند. و اصلاً نام “نصرانی” که قرآن روی مسیحیان گذاشته، به خاطر همین اعلام شجاعانه ” نحن انصار الله” حواریون است. منظورم آیه ۵۲ آل‌عمران است:
(فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَیٰ مِنْهُمُ الْکفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِی إِلَی اللَّهِ ۖ قَالَ الْحَوَارِیونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ
اما درباره عارفان عشق سُرای خودمان؛ مگر غیر از این است که سعدی و مولانا و حافظ در دوران اشغال مغولان، ایلخانان و تیموریان می‌زیستند؟ وقتی تمام مملکت زیر ستم ستوران آن اقوام وحشی بود، جز پناه بردن به درون نفس چه‌کاری از اهل ادب ساخته بود؟ وقتی مولوی می‌گوید: مصلحت در دین ما جنگ و شکوه/ مصلحت در دین عیسی غار و کوه. آیا همین نشان نمی‌دهد او نیز مصلحت دینش را می‌دانست؟ از آن گذشته، اصلاً آن بزرگان عشق و عرفان خود را وامدار چه کسی و چه کتابی می‌دانستند؟ آیا غیر از این است که مدل مثنوی قرآنی بود که حافظ به هفت روایتش از حفظ داشت؟ تکلیف سعدی که معلم اخلاق بود، از این هم روشن‌تر است.
ولی آن‌ها جهاد با نفس را جانشین جهاد با کافران و مشرکان کردند و حواس‌ها را متوجه کاری زیربنایی‌تر ساختند.
بله همین‌طور است، ولی این مطالب را آیا از خودشان اختراع کرده بودند، یا از سخن پیامبر الهام گرفتند آنگاه که به فاتحان با غرور برگشته از جبهه فرمود: از جهاد کوچک برگشته‌اید، بر شما باد جهاد اکبر با نفس خودتان؟ این را که قرآن به‌تفصیل تبیین کرده است.
مورخ معروف”ماکس وبر” هم می‌گوید نمونه آرمانی یک مسلمان، یک “انسان شمشیر به دوش” است. ابن خلدون هم گفته است: “در دوران آغازین تاریخ اسلام فضیلت فقط با شمشیر بوده است”. شما اگر به پرچم عربستان هم نگاه کنید دو شمشیر متقاطع می‌بینید! بالاخره این‌همه تجلیلی که قرآن از مجاهدینِ با جان و مال در راه خدا کرده و فضیلت‌های فوق‌العاده‌ای که برای آن‌ها قائل شده، طبیعی است که رنگ این کتاب به سرخی خون نزدیک‌تر باشد تا سبزی صلح.
طبیعی بودن احساس این رنگ را چگونه می‌توان اثبات یا رد کرد؟ جز با ارائه آمار و ارقام؟ در قرآن فقط ۳۰ بار واژه جهاد به معنای جنگ و حدود ۹۰ بار واژه قتال به این معنا آمده است. اگر مجموع این دو کلمه را با کل کلمات قرآن مقایسه کنید، من حساب کردم دیدم کمتر از نسبت یک به ۶۰۰۰ است. حالا اگر خواسته باشید به‌جای کلمات، با آیات قرآن مقایسه کنید، این نسبت حدود یک به ۵۲ می‌شود، یعنی در هر ۵۲ آیه قرآن فقط یک‌بار سخن از جنگ به میان آمده است، که آن‌هم روح دفاعی دارد. آیا در جهانی که برخی کشورها حدود نیمی از بودجه خود را به ارتش اختصاص می‌دهند، توجه کمتر از ۲ درصد قرآن به این موضوع زیاد است؟ جالب است که حدود ۳ درصد قرآن هم درباره احکام شرعی است ولی بیشتر فقیهان ما قرآن را با عینک احکام می‌بینند. حتماً داستان اختلاف کردن مردم در چگونگی و شکل پیل در خانه‌ای تاریک را شنیده‌اید؟ مولوی درنقد همین جزءنگری‌ها و غفلت از کل است که می‌گوید: در کف هر یک اگر شمعی بدی/ اختلاف از گفتشان بیرون شدی.
البته این اعداد و آمار را نمی‌توان انکار کرد، ولی بعضی جاها آن‌قدر لحن نظامی‌گری قرآن شدید است که با وجود درصد ناچیزش بقیه قسمت‌ها را تحت‌الشعاع خود قرار می‌دهد! مثلاً همین سوره توبه که بدون بسم‌الله و با تهدید مشرکین به اخراج از شهر و سرکوب آغاز می‌شود.
اتفاقاً انگشت روی مثال خیلی خوبی گذاشتید. بله هیچ سوره‌ای در قرآن به‌شدت و حِدّت سوره توبه نیست، اما اگر دقت کنید، می‌بینید که این شدت عمل اصلاً ربطی به مشرک بودن آن‌ها یا قصد مسلمان کردنشان ندارد؛ تمام مسئله بر سر پیمان‌شکنی آنان از عهد همزیستی مسالمت‌آمیز در جامعه قبیله‌ای سراسر جنگ و غارت بوده است. این توجیه بنده نیست؛ آیات ۴ و ۷ همین سوره به‌وضوح مشرکینی را که پایبند به عهد و پیمان خود بوده، هیچ بندی را نقض نکرده و احدی از دشمنان را پشتیبانی نکرده‌اند مصون داشته است. از آن گذشته، در همان ابتدای سوره چهار ماه به آنان فرصت داده تا تکلیف خود را روشن کنند که آیا می‌خواهند به پیمان صلح پایبند باشند یا خیر؟ مسلماً در آن روزگار امتناع از قبول پیمان معنایش موضع جنگی گرفتن بوده است. کافی است کسی با بی‌طرفی و انصاف این مجموعه آیات را بخواند و خود داوری کند.
درباره آیه ۸۹ سوره نساء چه پاسخی دارید که می‌گوید هرکجا منافقین را یافتید آن‌ها را بگیرید و بکشید؟
این را هم مثل سوره توبه اگر خواسته باشیم بدون توجه به قبل و بعد و محتوای موضوع داوری کنیم، به نتیجه درست نمی‌رسیم؛ اینجا هم سخن از عقیده مخالف داشتن نیست؛ آیات مورد نظر شما درباره دورویانی است که در موضع جنگی قرار داشتند، نه از کشتن مسلمانان دست برمی‌داشتند و نه حاضر بودند صلح کنند. خوب بفرمایید امروز با چنین کسانی چه معامله‌ای می‌کنند؟ شما در آمریکا اگر مالیاتتان را ندهید به زندانتان می‌اندازند، چه رسد آدم بکشید! باوجود همه این سوابـق، در دنباله آیه مورد نظر تصریح کرده که اگر به قوم دیگری که میان شما و آن‌ها پیمانی برقرار است پناهنده شدند، یا اگر از مبارزه خسته شده و کنار کشیدند، هیچ کاری با آن‌ها نداشته باشید. ملاحظه می‌کنید تا کل مطلب را نخوانیم، با گزینش یک آیه نمی‌توان به داوری رسید.
درست است باید هر آیه را در زمینه تاریخی آن و در متن موضوع دید، حالا بگذارید آیه مستقلی را مطرح کنم که اتفاقاً آرم سپاه پاسداران هم هست: ” وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکمْ “(انفال ۶۰) می‌گوید تا آنجایی که می‌توانید اسلحه و مهمات تهیه کنید تا دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانید”. خوب، آیا چنین توصیه‌ای در دنیای امروز معقول و مقبول است؟
اولاً این آیه را هم نمی‌توان مستقل بررسی کرد؛ اتفاقاً اگر به قبل و بعدش نگاه کنید، تماماً درباره عهدشکنی مستمر دشمنان و خیانت آن‌ها در پیمان است. در مورد این‌هاست که می‌گوید مسلح و مجهز شوید. ازقضا دنباله آیه مورد نظر می‌گوید اگر تمایلی به صلح نشان دادند، بی‌تردید بپذیر و به خدا توکل کن. ثانیاً مگر در دنیای امروز دست روی دست می‌گذارند و مثل شاه سلطان حسین رمل و اسطرلاب می‌اندازند و استخاره می‌کنند، یا هزاران تدبیر برای تجهیز خود به پیشرفته‌ترین ادوات جنگی به خرج می‌دهند؟
اصلاً اگر به خود آیه توجه کنید، نمی‌گوید علیه آن‌ها مسلح شوید، می‌گوید برای آن‌ها مسلح شوید! یعنی به‌نفع آن‌ها هم هست که عِرض خود نبرند و زحمت شما ندارند! فقط توصیه کرده قوی شوید تا دشمنان از تجاوز به شما همواره در بیم باشند. کجای این توصیه اشکال دارد؟ اگر گفته بود مسلح شوید تا همه را مسلمان کنید یا سرزمینشان را بگیرید، حق با شما بود.
البته آیات دیگری هم هست که دوست داشتم پاسخ شما را در آن موارد بدانم، ولی نمی‌خواهم شما و خوانندگان را بیش از این خسته کنم. در فرصت بعد ان‌شاءالله سؤالاتی هم از سنت پیامبر در جنگ و اصولاً روحیه فرماندهی ایشان مطرح خواهم کرد. از وقتی که گذاشتید و به سؤالات ما جواب دادید تشکر می‌کنم.

بخش اول: «رحمت نامه» خدا و نعمت «خوف»

تلگرام
توییتر
فیس بوک
واتزاپ

8 پاسخ

  1. نقض غرض از این آشکارتر که خطاب قران عام است به هدایت همه کس در هر همه مکان و هر زمان ولی درکش خاص است به خواص که هر خاصه ای هم خاص خودش را برمی گیرد به زمانی و به مکانی و لاجرم خودش سوژه جدالی می شود بی انتها که از آن ظاهرا َچندان هدایتی بیرون نمی آید که هیچ گاهاَ جدال منتهی به جنگ وشر میشود.

    1. سلام

      البته جواب دادن دیر شده است.متوجه نشده بودم.

      جواب خاصی هم ندارد مقداری اغراق و کم لطفی میکنید…آموزش دادن و آموزش دیدن برای غالب امور انسانی لازم است…

      هر فرد که بخواهد قرآن را بخواند لازم است مدتی شاگردی کند همانطور که مثلا بخواهد خیاطی یاد بگیرد ریاضی یاد بگیرد و…

      در زمان خود رسول الله نیز مجهز بودن ایشان به “الذکر” برای تبیین آنچه نازل شده یا می شده لازم بوده است…

      با سهل انگاری و کم دقتی در خواندن هیچ کتابی مفید نیست…

      گزینشی نخواندن و رعایت ترتیب و ارتباط همواره برای خواندن هر کتابی لازم است…

      چیز بیشتری نیاز نیست…خواندن کتاب مانند خوردن شربت نیست که برای هر فرد و در هرجا و…راحت باشد…کم لطفی نکیند.

      پس از رعایت اتصال آیات و رعایت کلیت قرآن توسط معلمین صدیق قرآن برای ایشان نیز “الذکر” حاصل میشود و ایشان نیز برای دیگران تبیین میکنند…

      والسلام

  2. سلام

    رعایت اتصال آیات هر سوره منتهی به نتایجی میشود که البته با برداشت های رایج و سنتی در تمام موارد منطبق نیست.از نتایح این روش هستند:

    -ناسخ و منسوخ در قرآن وجود ندارد.

    – آیات “متشابهات” همان “ماتشابه منه” نیستند بلکه “متشابهات” شبیه ساز بیانات در مورد عالم “غیب” هستند و “ماتشابه منه” آیاتی هستند که در اثر برخورد اشتباه و خواندن به روش اشتباه ما را به اشتباه میرسانند…

    – “اولی الامر” افراد معصوم نیستند ایشان مدیران انتخابی و قابل برخورد هستند و هنگام تنازع میان ایشان و بقیه “رسالات الله” حاکم است…

    – خمس مقدار پرداختی در زمان و دوره خاصی بوده است نه برای همیشه.پرداخت از غنائم جنگی بستگی به ایمان جنجگویان داشته است در زمان خاصی این میزان اعلام شده است…

    – زکات مقدار خاص نیست و بر موارد خاص تعلق نمی گیرد بلکه مقداری است پویا و بستگی به شرایط دارد.مقدار نیاز نیازمندان نیز تعیین کننده است…

    – مقدار “اقوات” در حد مورد نیاز در دل طبیعت وجود دارد کسانی که قدرت مدیریت و توان اقتصادی دارند بیشتر برداشت میکنند ایشان باید از این مقدار به رفع نیاز نیازمندانی که قدرت ذهنی و توان اقتصادی ندارند و یا دچار حادثه شده اند تحت عنوان “زکات” پرداخت نمایند…

    – ارث و میراث از طرفی انگیزه شخصی است و از طرف دیگر امانت الهی است.وارثین نباید آنها را بین خویشان خود اعم از مومن و غیر مومن انباشت نمایند بلکه باید به انتقال بین مومنین و نیازمندان نیز رضایت بدهند…

    والسلام

  3. قدر مسلم قران مشحون به پراکنده گویی و درهم گویی است جناب بازرگان وبرخی دیگران سعی در چسباندن آیات پراکنده ونتیجه گیری مطلوب دارند سوای اینکه این چسباندن آیات صحیح باشد یا نه چه تضمینی است که دیگران با صغری کبری کردن به ترتیبی دیگر نتیجه مطلوب خود را نگیرند.
    دوم من به عنوان کسی که قران را چندین باخوانده ام و برخی تفاسیر را البته نه بادید کار شناسی واز روی تخصص اکنون ذهنم پر از تناقضات بین آیات است مگر نه اینکه قران برای هدایت همه انسانهاست نه فقط متخصیصن
    واین نقض غرض است.

    1. سلام

      جناب “ا.د”

      رعایت ترتیب و ارتباط آیات هر سوره – در یک کلام “اتصال” آیات – در صورتی که رعایت شود ما را به نتیجه واحدی میرساند مانند متصل بودن یک ریسمان که پیگیری دستاویزی به آن ما را به مقصود میرساند.

      طبیعی است که بقول شما “دیگران با صغری کبری کردن به ترتیبی دیگر ” به نتیجه دیگر خواهند رسید.البته این نتایح انسجام و کلیت نخواهند داشت.چنانکه عدم انسجام برداشت های اتخاذ شده با این روش ها را شاهد هستیم…

      شما باید نمونه نقض از عدم ارتباط آیات در یک سوره خاص نشان دهید…

      در هر حال این روشی است که بنظر میرسد همان روش مورد نظر خود قرآن است و انتخاب شخصی نیست…

      اشاره آیه ۵۱ سوره قصص – قصص خود اشاره به اتصال دارد -به این روش واضح است:

      …ولقد وصلنا لهم القول لعلهم یتذکرون…

      والسلام

      1. جناب اسکندر مرادی عزیز
        نقض غرض ازاین واضحتر که طبیبی نسخه ای بنوشت که در مان همه درد همه کس در آنست به شرط آنکه اول: داروشناسی یافت شود که نسخه بخواند دوم: داروسازی یافت شود که آن دارو بسازد
        در این میان بیمار از دست برفت

  4. با سلام

    مشکلی که در فرمایشات جناب بازرگان در مورد جهاد وجود دارد فهمی است که مسلمانان اولیه از ان داشته اند که با فهم جناب بازرگان سازگار نیست.

    یعنی اگر جناب عمر و ابوبکر با همین مفاهیم جهادی دنیا را تحت سلطه امپراطوری خود قرار دادند شاگردان مکتب فکری قران نبوده اند؟

    اگر بهترین شاگردان پیامبر و به تبعیت از خود پیامبر که خیر را در زیر سایه شمشیر میداند و به استناد به ایه ۲۹ سوره توبه که ظاهرش دفاعی نیست دست به حمله بردند و فقه امروز اسلامی هم جنگ را به دفاعی و ابتداعی تقسیم میکند تا جایی که شیخ طوسی شیعی و شافعی سنی که مطمینا قران شناسی اشان از جناب بازرگان کمتر نبوده به حاکم مسلمانان توصیه میکند هر سال به کشورهای دیگر تجاوز و جهاد ابتداعی کنند ایا فرمایش جناب بازرگان خارج از تکس و کانتکس نیست؟

    1. سلام

      به آیه قبل یعنی آیه ۲۸ سوره توبه توجه بفرمایید:

      یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلَا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَهً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ

      برای جلوگیری از ورود کسانی که مشرک هستند(حالا یا اهل کتاب منحرف یا بت پرسان)به خانه کعبه باید به جنگ و قتال متوسل میشدند.فتح خانه خدا معادل ارسال دین جدید و مستقر شدن آن بوده است لذا قتال باید صورت میگرفت تا وقتی که “جزیه” داده میشد.

      یعنی اتصال دو آیه ۲۸ و ۲۹ از سوره توبه نشان میدهد که این قتال برای منحصر شدن خانه کعبه برای مسلمین و نشان از آشکار شدن دین جدید بوده است.

      بنابراین آیه ۲۹ در اتصال با آیه قبل مجوز قتال با کسانی که نمی خواهند به کعبه بیایند و نمی خواهند مسلمان باشند را نمی دهد…

      مضافا اینکه آیه ۲۸ به حکیم بودن ختم شده بنابراین حکم آیه ۲۹ در اتصال با آیه ۲۸ است…

      رعایت اتصال آیات هر سوره روشی است مورد تایید خود قرآن و عاملی برای جلوگیری از اشتباهات …

      والسلام

دیدگاه‌ها بسته‌اند.

آقای خامنه‌ای! رهبر جمهوری اسلامی ایران که بیشتر علاقه دارید خودتان را رهبر «انقلاب» بدانید، شما در تاریخ ۱۴ یا ۱۵ خرداد ۶۸ در مجلس خبرگان رهبری در اظهاراتی در اوج فروتنی فرمودید:««باید خون گریست

ادامه »

چهره‌ی مچاله‌شده از گریه و لابه‌ی بسیارِ او، بِرندی شده بود. بر بالای هر منبری که می‌رفت، در جمعِ هر جماعتی که می‌رفت؛ اشک‌اش

ادامه »

سالها پیش که رهبر جمهوری اسلامی در بزنگاه انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ جنجال سند آموزشی ۲۰۳۰ را به‌پا کرد در

ادامه »