سعید قاسمی: یکی از سردارانی که فکر میکند از سرداران جنگ است. وی در سال ۱۳۳۹ از پدری حسابدار و مادری خانهدار به دنیا آمد، خانواده او در سال ۱۳۴۴ به نارمک رفتند. در دبیرستان دارالفنون رشته ریاضی فیزیک میخواند. وی در سال ۱۳۵۷ دیپلم گرفت و قرار بود برای ادامه تحصیل به لیون فرانسه برود، ولی متأسفانه این عمل اتفاق نیفتاد و خانوادهاش از داشتن یک تحصیلکرده موفق محروم شدند و بسیاری از ایرانیان مجبور شدند سالها افاضات او را تحمل کنند. وی در سال ۱۳۵۹ به جبهه رفت و به مدت هشت سال در دفتر فرماندهان مختلف کار میکرد و موفق شد با همه فرماندهان جنگ عکس بگیرد. تعداد عکسهای شخصی او که همیشه هم در مرکز عکس قرار دارد، از کل عکسهای فرماندهان شهید جنگ بیشتر است. وی در عملیات مطلع الفجر میخواست به عملیات برود و شهید بشود، ولی «یکدفعه سر از مریوان در آوردم.» مهمترین عملیاتی که او در آن شرکت داشت، عملیات مرصاد بود که چند ماه پس از پایان جنگ انجام شد. وی به گفته خودش دائم از دفتر کاریاش در جبهه جیم میشد و به خط مقدم جبهه میرفت و از سربازان عراقی که در حال شلیک بودند عکس میگرفت. او در پنج سال گذشته بارها به دستهای میرشکاک بوسه زده است، اما موفق به بوسیدن دست دیگران نشده است. جملات قصار: «مسئول عملیات کشتار حجاج ایرانی در سال ۱۳۶۶ یک یهودی آلمانیتبار به نام اولریش ویگنر بود.» جمله تاریخی: «اگر فائزه را نصف روز به زندان بردند، من ریشم را میتراشم.»، آثار ادبی: «بزک نمیر بهار می آد، ایرباس با خیار می آد.»، «گلوگشاد از پلههای کاخ الیزه بالا رفتند و خرکیف هم بودند.»، «فرزند شهید همت را چیزخور کردند، باید شبها خون گریه کنم.» نظرات هنری: «آیا شاعر برای سرودن شعری که برجک آمریکا را بزند نداریم.»، «گلریز صد درصد به بهشت میرود، چون امام از آهنگش خوشش آمده بود.»، اعتراف به عملکرد سیاسی: «شرممان میآید بگوئیم اینجا جمهوری اسلامی است.» درباره احمدینژاد، سال ۱۳۹۱: «دیپلماسی احمدینژاد دیپلماسی ذلیلانه ای است که کشورهایی مثل امارات و مصر دائم برای ما خطونشان میکشند.»، همان موقع: «آقای احمدینژاد! امیدوارم دشمن نشنود، اما ما را مسخره میکنند و میگویند شما مرغ را هم نمیتوانید مدیریت کنید.»، نیم ساعت بعد: «آقای احمدینژاد! به خدا قسم مدل تو سوراخ است، سوراخها را پر کن.»، دو سال بعد از رفتن احمدینژاد: «احمدینژاد با قدرت انقلابی در سازمان ملل همه استکبار را به چالش کشید.»، همان دو سال بعد: «کتوشلواری که ما تن ملوانان انگلیسی کردیم کار بزرگی بود، چون شناور آنها ۵ سانتیمتر وارد مرزهای ما شد.» سعید قاسمی بهطور هفتگی در حال سخنرانی، پیچاندن دستهایش، خیره شدن به دوربین و گرفتن ژست انسانهای خسته و استوار اما نگران است.
علی جنتی: وزیر ارشاد و امور خیریه. وی فکر میکند وزیر ارشاد است. فرزند یا نوه یا نتیجه یا نبیره یا ندیده احمد جنتی. در دوران وی فدرالیسم فرهنگی بهعنوان سیاست رسمی جمهوری اسلامی آغاز شد و احتمالاً ادامه خواهد یافت. یکی از حامیان کمپین طرفداران برگزاری کنسرت موسیقی در کشور. نوعی جنتی که احتمالاً زمانی به پایان خواهد رسید. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در بخشهایی از تهران و دو سه استان دیگر. وی فرزند احمد جنتی است، اما طرفدار هاشمی رفسنجانی است، فارغالتحصیل مدرسه حقانی است، اما برخلاف بقیه همکلاسیهای سابقش مسئول خین و خین ریزی نبوده است، وزیر دولت روحانی است، اما کسی بهعنوان وزیر قبولش ندارد، وی باوجوداینکه وزیر ارشاد دولت روحانی است، با اینها موفق شد خانه سینما را باز کند و کارهایی را برای ناشران انجام دهد.
حسین موسویان: متولد ۱۳۳۶ در کاشان. دیپلمات، مذاکرهکننده ارشد هستهای سابق ایرانی. پژوهشگر دانشگاه پرینستون. وی بهعنوان جاسوس دستگیر شد، قوه قضائیه و وزارت اطلاعات بارها اعلام کردند که او کاملاً جاسوس است، و هشت روز پس از بازداشت آزاد شد. وی از ایران به آمریکا رفت و همچنان جاسوس شناخته میشد، پس از انتخاب روحانی به ایران رفت و گفت برای همیشه در ایران میماند. مدتی بعد دوباره از ایران بیرون آمد و به آمریکا رفت. وی چون خواهرزاده یکی از کارگزاران است، بنابراین برادر شهید محسوب نمیشود. موسویان موقعی که رئیس جهاد سازندگی کاشان بود، مورد شک قرار گرفت و به همین دلیل همکاری خود را با هاشمی آغاز کرد و به تردیدها شدت بخشید. بعد از مدتی برای آموزش کامل زبان انگلیسی و یافتن روابط مشکوک به روزنامه تهران تایمز وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی نفوذ کرد (نسخه پس از دستگیری) لطف نمود و وارد سازمان تبلیغات اسلامی شد. (نسخه قبل از دستگیری). نفوذ مشکوک دیپلماتیک: جاسوسی برای اروپای شرقی در اداره کل اروپای غربی. جاسوسی برای هاشمی در دفتر ولایتی. سفیر جمهوری اسلامی ایران در آلمان که در آنجا جاسوسی فرانسویهای مقیم آلمان را برای آمریکاییهای مقیم انگلیس میکرد. نفوذ در پروژه هستهای برای جاسوسی از فریدون روحانی برای مهدی هاشمی. حسین موسویان هشت سال برای هاشمی و آمریکا در آلمان و هشت سال برای خاتمی و آلمان در شورای امنیت و دو سال برای سیروس ناصری و هندوستان در مرکز مطالعات مجمع کار اطلاعاتی میکرد. و در این مدت هیچکس متوجه حضور او نشد. دلایل قطعی جاسوسی موسویان در لغتنامه دهخدا: اتهام، سفارت، تهران تایمز، هاشمی، شرم، شیخ، لابی، هسته، بسته پیشنهادی، سیروس، عضو ارشد، بلندپایه، دوربین (شیئی که تصویر ضبط میکند)، نرخ تورم، گوجهفرنگی، بدحجاب، امیرکبیر، سازندگی، هاشمی، پوشه (کاغذی که در آن برگه گذارند). در تاریخ بیهقی آمده است: «و حسینک سفیر را گفت، شغل کوچکتر بر تو فرمودیم چون اندک خیانتی از تو ما را ظاهر نشده است.» و در نسخه عهد قدیم آمده است: «ایدون گوید فریدون کی در سنه جرت مئه، اکبر خان اول رئیس بود و حسین در جرمانی سفیر بود و گوجهفرنگی گران نبود و همگی خوش و خرم بودی و در آن سنه تخم ماکیان گران بودی و کسی نتوانستی تخم آن را خوردن، چون آن سفیر بود و آن رئیس و بعداً توانستی.» شاعر در مورد حسین موسویان گفته است: «از هر چه مذاکره است بیزار شدم/ در دفتر تشخیص تو بیمارشدم/ جای من و سیروس، منوچهر و علی/ رفتند فرنگ و من گرفتار شدم.»
مینو خالقی: نماینده مردم اصفهان که با آوردن ۱۹۳ هزار رأی در انتخابات این شهر برگزیده شد و یک هفته پس از اعلام نتیجه انتخابات صلاحیت شرکت کردنش در انتخابات رد شد. متولد ۱۳۶۴ در شهر اصفهان. یکی از نامزدهای اصلاحطلبان. مینو خالقی پدرش استاد بازنشسته دانشگاه است، قیافهاش قابل تحمل است، به موضوع محیطزیست بیشتر از جنگ و ترور علاقهمند است، موقع حرف زدن مزخرف نمیگوید، طرفدار حقوق زنان است، دکترای حقوق عمومی دارد، زندگی خانوادگی موفقی دارد، در تحصیلاتش موفق بوده، مدرک تحصیلیاش تقلبی نیست، بااینحال انتظار داشت وقتی رأی آورد، نماینده مجلس هم بشود. شورای نگهبان بدون هیچ دلیلی آرای وی را باطل کرد. یکی از این احتمالات در رد صلاحیت او قابل تصور است: «او در خانه با شوهرش حرف میزد.»، «در یک سفر به خارج از ایران، از ایران خارج شده بود.»، «شبیه بقیه زنهای ایرانی بود.»، «در انتخابات واقعاً رأی آورده بود.»
X
ملک سلمان آل سعود: متولد ۱۹۳۵، وی در سن هشتادسالگی پادشاه شد و احتمالاً موقعی که بمیرد دیگر پادشاه نخواهد بود. پدرش عبدالعزیز آل سعود بین ۳۵ تا ۴۵ زن داشت، اما همسر اصلیاش عربستان بود که نام خانوادگی او را گرفت. وی پس از ۲۱ سال پادشاهی در سال ۱۹۵۳ درگذشت، سعود بن عبدالعزیز آل سعود پسر بزرگ به مدت ۱۱ سال تا ۱۹۶۴، فیصل بن عبدالعزیز آل سعود به مدت ۱۱ سال تا ۱۹۷۵، خالد بن عزیز آل سعود به مدت ۷ سال تا ۱۹۸۲، فهد بن عزیز آل سعود به مدت ۲۳ سال تا ۲۰۰۵، عبدالله بن عزیز آل سعود به مدت ۱۰ سال تا ۲۰۱۵ و سلمان بن عبدالعزیز آل سعود از ۲۰۱۵ پادشاه عربستان سعودی است. پدرش با همکاری برادرانش و زنان عربستان سعودی موفق شدند در فاصله ۱۴۰ سال ۷۰۰۰ عضو خانواده سلطنتی تولید کنند. او ۲۱۵ خواهر و ۱۵۰ برادر دارد که همگی با هم مشغول تولید انبوه ولیعهد هستند. این خانواده ۱۰۰۰ میلیارد دلار ثروت دارند و مشکل مالی خاصی ندارند. غیر از اعضای این خانواده ظاهراً ۲۵ میلیون نفر دیگر هم در عربستان سعودی زندگی میکنند که آنها تلاش میکنند مزاحم زندگی خانواده سعودی نشوند. ملک عبدالله پادشاه سابق عربستان در نظر داشت اصلاحاتی انجام دهد تا پس از ۵۴ سال در عربستان بعضی آزادیهای اجتماعی ایجاد شود، ولی ملک سلمان معتقد است نباید با این سرعت اصلاحات انجام داد، وی معتقد است اگر آزادیهای اجتماعی تا ۱۳۷ سال دیگر ایجاد شود، بهتر است. در عربستان سیستم حملونقل، خیابان و میدان و پارکهای زیادی اطراف خانواده آل سعود وجود دارد.
نامنامه | ۹ نامنامه | ۸ نامنامه | ۷
3 پاسخ
جناب تبریزی عزیز
در نامنامه شماره یک درباره شاه مسعود و در شماره هشت درباره ملکه مریم نوشتم. سپاس از یادآوری و ممنون که نوشته هایم را می خوانید.
ابراهیم نبوی
عجب ذوق و استعددی! احسنت، با مزه بود، خصوصا مال شاه عربستان. یکی هم برای شاه مسعود و ملکه مریم رجوی بنویس.
آقای نبوی خیلی کارتان درست است لحظات مارا میسازید
دست مریزاد
دیدگاهها بستهاند.