در مورد متن عذرخواهی سعید مرتضوی، دادستان سابق تهران درباره حوادث کهریزک چه چیزی میتوان گفت که در این یکی دو روز گذشته از جانب دیگران اشاره نشده باشد؟ شاید بسیاری از افراد این اقدام را به مثابه نوعی کوشش برای بستن پرونده بدانند؛ کوششی که پیشاپیش رضایت نسبی شاکیان یا حداقل دادگاه را نیز جلب کرده باشد. به ویژه افرادی که عزیزانشان را در این حادثه از دست دادند. اگرچه من نیز با این برداشت موافق هستم، ولی به نظرم مساله مهمتر از آن است که محدود به این برداشت شود. در اینجا سعی میکنم اهم موارد آن را شرح دهم.
١- با توجه به روحیات سعید مرتضوی و طول مدتی که از حادثه گذشته است و نیز خطخوردگی متن، میتوان اطمینان یافت که این نامه بیش از آنکه ناشی از عذاب چیزی به نام وجدان!! آقای مرتضوی باشد، محصول یک توافق برای صدور حکمی سبک و تعلیقی است. البته اینگونه توافقات بیرون از دادگاه چندان غیرمرسوم و حتی بد نیست، ولی مشکل اصلی این است که مدعیان ماجرا فقط خانواده آن سه جوان از دست رفته نیستند، بلکه پای تعداد زیادی از جوانان زخم خورده و از آن مهمتر جامعه نیز در میان است.
٢- متاسفانه این عذرخواهی، مثل رویدادی است که در سایر دادگاههای ایران شاهد آن هستیم. متهمان تا آخرین لحظات، بدیهیات را انکار میکنند و از طریق این انکار بر زخم شاکیان پرونده و داغداران نمک میپاشند، و فقط هنگامی که طناب دار را نزدیک میبینند، اقدام به عذرخواهی میکنند. در واقع آنان از نفس عمل خود ابراز پشیمانی نمیکنند، بلکه ابراز پشیمانی برای آنان ابزاری است در خدمت تخفیف یا فرار از مجازات. این رفتار ما را به یاد آن آیه مشهور قرآن در سوره یونس میاندازد که: «ناگاه باد تندی بوزد و کشتی از هر جانب به امواج خطر در افتد و خود را در ورطه هلاکت ببیند، آن زمان خدا را به اخلاص و دین فطرت بخواند که بارالها! اگر ما را از این خطر نجات بخشی دیگر همیشه شکر و سپاس تو خواهیم کرد. پس از آنکه ما نجاتشان دادیم، باز در زمین به ناحق ستمگری آغاز کنند.»
٣- با وجود این، این نامه نوعی پذیرش مسوولیت و اقرار به جرم نیز هست و لذا دست دادگاه را در صدور حکم براساس اقرار و نه شهادت و اماره باز میگذارد. ابهام مهمی که میتواند با این نامه رفع شود، مساله قصور و تقصیر است. اگر اقدامات آقای مرتضوی در قضیه کهریزک ناشی از قصور بوده، نیازی به عذرخواهی نیست، زیرا قصور قاضی در بسیاری از موارد پیش میآید، و حکومت مسوولیت آن را میپذیرد. ولی قضیه کهریزک به طور روشن ناشی از تقصیر بوده است، هرچند سعید مرتضوی میکوشد که در نامه خود تقصیر را مترادف عمد معرفی و مسوولیت را از خود مبرا کند. ولی اصل ١٧١ قانون اساسی در خصوص اشتباه یا تقصیر قضات در احکام دادگاهها، تقصیر را اعم از عمد و شبهعمد میداند و اصولا در اثبات برخی از اتهامها نیز راهی برای رسیدن به عمد وجود ندارد، همین که بیمبالاتی و نادیده گرفتن برخی از اصول ثابت شود برای اثبات جرم کافی است که در نامه آقای مرتضوی به طور ضمنی و حتی صریح به آن اشاره شده است.
۴- متاسفانه نوعی پنهان شدن در پشت ارزشهای مذهبی به عنوان شیوهای ناموجه در این نامه نیز موج میزند. دو پاراگراف انشاگونه اولِ این نامه درباره روز عرفه و «سجادهای به وسعت هستی» و… نشان میدهد که این رفتار به عنوان یک شیوه کارآمد برای رسیدن به اهداف غیرمرتبط هنوز رواج دارد. چنین رفتاری استفاده نابجا از منابع ارزشی و دینی جامعه است که موجب تضعیف این موارد میشود و اعتبار آنها را در موارد دیگر نیز با پرسش روبهرو میکند. متولیان این ارزشها نباید اجازه دهند که افراد در چنین مواقعی آنها را دستمایه خود قرار دهند. همچنین این نوشته به جای آنکه تبدیل به یک متن پوزشخواهی خالص شود، تبدیل به بیانیهای سیاسی و دینی شده که بیشتر باید از جانب دادخواهان تنظیم شود و نه از جانب کسی که در جایگاه متهم است.
۵- اینکه در نامه آمده است که رهبری از این واقعه به عنوان جنایت تعبیر کرده است، متضمن وجود نوعی عمد در موضوع است، و الا اگر موضوع ناشی از حادثه و غیرعمد بوده، اطلاق عنوان جنایت به آن صدق نمیکرد. اگر مطابق ادعای مرتضوی در شکلگیری آن رویداد هیچ عمدی در کار نبوده و برای اثبات ادعای خود، خدا را شاهد گرفته است، پس دیگر اطلاق صفت جنایت به این واقعه چه معنایی دارد؟
۶- شاید بتوان گفت که مهمترین و درستترین فراز نامه سعید مرتضوی بند پنجم و پایانی آن است که
اظهار امیدواری کرده تا تلخی این حادثه و هزینههای عظیم این خسارت معنوی همچنان در حافظه مسوولان مربوطه باقی بماند تا پس از این شاهد تکرار اینگونه وقایع تلخ در ایران نباشیم. به نظر میرسد که با نوشتن این نامه، پرونده مذکور پس از ٧ سال به لحاظ حقوقی مختومه شود. در همین حد محدود هم یک گام به پیش است. هرچند گامی کوچک. سعید مرتضوی گرچه در صندلی اتهام نشسته و با این نامه نیز به بحق بودن این جایگاه برای خود اقرار کرد، ولی در یک نگاه بالاتر، او نیز به نوعی دیگر قربانی بود. قربانی محقق نشدن همان دعای بند آخر نامهاش. شاید ٧ سال پیش در ذهن مرتضوی خطور نمیکرد که روزی برسد که برای خلاص شدن از مجازات، چنین متنی را بنویسد و آن را با دستان خود نشر دهد. چرا و چه عاملی باعث شده بود که او چنین روزی را پیشبینی نکند؟ وقتی یک مدیر و مسوول، تحت حمایت صد درصدی قرار گیرد و نظارتی بر کارش نباشد، دیر یا زود خودش نیز قربانی این شرایط خواهد شد. من نمیدانم متن این نامه را چه کسی نوشته است، ولی امضای آن و انتشارش برای سعید مرتضوی لذت آن همه نمایش قدرت در دو دهه پیش را به بدترین شکل از وجودش خارج کرد.
توضیح: این گزارش پیش از این در «روزنامه اعتماد» منتشر شده است. مطلب اصلی را «اینجا»میتوانید بیابید. ما پیشنهاد می کنیم مطالب را در منابع اصلی هم ببینید، گاهی تفاوت هایی در عکس و لینک های افزوده وجود دارد.
یک پاسخ
سعید مرتضوی در آن زمان و این زمان هم ، آنچه را که کرده است را ادای تکلیفی میداند که بر عهده او گذاشته شده است و در این تصور هم پر بیراه نرفته است ، به قرینه اجرا نشدن حکم دادگاه انتظامی قضات و عدم توانایی شاهرودی در تغییر سمت او !!
دیدگاهها بستهاند.