بخش سوم
***
همانطور که در انتهای دومین جلسه گفت و گو، پس از طرح سئوالاتی دربار آیات جهادی قرآن مطرح کردم، در این جلسه میخواهم درباره نظامیگری پیامبر اسلام از شما سئوال کنم. میدانید از ویژگیهای آن پیامبر غزوات متعدد ایشان بود. ظواهر امر نشان میدهد اسلام در سایه مجاهدت پیکارگران در بین قبایل عرب پیشرفت کرد و پیامبر به دنبال کشورگشایی بود. بهنظر شما این ادعا تا چه حد قابل قبول است؟
پس از رحلت پیامبر اسلام البته مسلمانان کشورگشائیهایی کردند که بحث جامع آن مستلزم وقت مستقل و بیشتری است. فعلا همینقدر عرض میکنم که آن فتوحات را باید به حساب خصلت اعراب پیش از اسلام گذاشت. همانطور که میدانید، بخش عمده آنها در دوران بنی امیه و بنی عباس اتفاق افتاد. از کسانی که خاندان پیامبرشان را در جریان کربلا قتل عام کردند، چه انتظاری میتوان داشت؟ اما پیامبر اسلام که در ۱۳ سال مکه جنگی نکرد، در هجرت به مدینه هم اولین اقدامش عقد قرار همزیستی مسالمت آمیز با قبایل یهودی حاشیه مدینه بود و تا آنجا که میتوانست کوشید تا با همه قبایل عرب طرح دوستی بریزد. اما همانطور که میدانید، در مدینه نیز دست از سر مسلمانان برنداشتند و جنگهای متعددی را به آنها تحمیل کردند. اصولا برای یک رسول و کسی که پیامی دارد، تنها در شرایط صلح است که حرفش به دل شنیده میشود، پیامبرو مسلمانان اولیه مجبور به دفاع شدند تا زنده بمانند و پیامشان را به دیگران برسانند.
اما پیامبراسلام کدام کشورگشایی را انجام داد؟ آیا دعوت پادشاهان بزرگ جهان به پیام توحیدی اسلام را اعلام جنگ تلقی میکنید؟ محتوای این نامهها که در کتابهای تاریخی عینا ثبت و ضبط شده، چیزی جز دعوت به اسلام نیست، اصلا تهدیدی در آنها وجود ندارد که اگر نپذیرفتید با شما میجنگیم. این ارتش نیرومند امپراطوری روم شرقی بود که حمله کرد و پیامبر سپاهی برای مقابله با آنها فرستاد، جریان نبردهای تبوک و موته را که فراموش نکرده اید؟
تاریخ راهزنیهایی را هم ازپیامبر اسلام قبل از قدرت گرفتن در مدینه گزارش کرده است. نظرتان در آن موارد چیست؟
بگذارید اینبار من از شما سئوال کنم؛ اگر اموال و اتومبیل شما را دزد برده باشد و چندی بعد به طوراتفاقی در خیابانی چشمتان به ماشینتان بیفتد، آیا با دست به یقه شدن با دزد هم که شده ماشینتان را پس میگیرید، یا اینکار را زورگیری و دزدی تلقی میکنید؟ البته در زمان ما شما به پلیس شکایت میکنید و از مسیر قانون پیش میروید، ولی درآنزمان که این حرفها نبوده است. خوب، مگر غیر از این است که مشرکین مکه تمام اموال مسلمانان را مصادره کرده و آنها را آواره ساخته بودند؟ حالا اگر آنها به کاروان مال التجارهای از سران ثروتمند و سرکوبگر دشمن و آواره کنندگان خود دسترسی پیدا کرده باشند، به نظر شما حق داشتند به بخشی از اموال غارت شده خود دست یابند یا نه؟ آیا منصفانه است اسم این کار را راهزنی بگذاریم؟
مگر قرآن از شدت عمل پیامبر و صحابه او با کافران و مهربانی میان خودشان تعریف نکرده است؟ این که دیگر شهادت خود قرآن به آن سختگیریهاست. منظورم همان آیه آخر سوره فتح است که خشونت طلبان هم به آن استناد میکنند: مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ ۖ….
خشونت طلبان تنگ نظری خود را توجیه میکنند، اگر فقط به معنای ظاهری الفاظ این آیه هم توجه میکردند، چنین حرفی نمیزدند؛ “اشداء” جمع شدید، به معنای سخت ومحکم است، میگوید آنها در برابر کافران، یعنی همان قبایل بت پرست متجاوز و محارب ( نه هر بی دینی)، ضعیف و ذلیل و توسریخورنبودند تا بر آنها مسلط شوند، بلکه شدید همچون سدی محکم و نفوذ ناپذیر بودند. اگر میگفت با خودی ها مهربان (رحیم) و با غیر خودی ها دشمن (عدو) هستند، جای ایراد داشت، اما شدید بودن که متضاد رحیم بودن نیست، به علاوه، نیمه دوم همین آیه با مثال از دانه ای که جوانهاش را از خاک خارج کرده و با محکم و استوار کردن ساقهاش روی پای خودش ایستاده است، نشان میدهد منظور استقلال، عزت نفس و خودکفائی گروهی است.
به نظر شما پیامبر اسلام چقدر دگراندیشان را تحمل میکرد؟ اگر او یا آئینش را به تمسخر میگرفتند، آیا تحمل میکرد؟ این که دستور ترور برخی شاعران مخالف و مسخره کنندگان اسلام را صادر کرده بود تا چه حد درست است.
شما چقدر به اخبار سینه به سینه نقل شده تاریخی یا احادیث و روایاتی که قرن ها بعد نوشته شده اعتماد دارید؟ در قدیم که ضبط صوت و فیلم وجود نداشته، شما اگر خواسته باشید همین گفتگو را نیم ساعت بعد به مدد حافظه بازگو کنید، چند درصد جملات را میتوانید عینا تکرار کنید؟ چه رسد به نسلهای بعدی شما اگر خواسته باشند گفتههای جد چندمشان را بازگو کنند! میگویند هرکسی از ظن خود شد یار من. ناقلان این اخبار اغلب خواست دل خودشان و فرهنگ غالب زمانه را نقل کردهاند. من هم میدانم که نام چند نفر را در تاریخ نقل کرده اند، ولی وقتی شما پیگیری دقیق کنید می بینید آنها عمدتا شکنجهگران دوران مکه، جانیانی فراری و خائنانی پشتیبان متجاوزین بوده اند و با اینحال در فتح مکه، به استثنای یکی دونفر، تماما بخشوده شدند. متاسفانه فرصتی نیست تا درباره تک تک آنها صحبت کنیم. من دراینمورد قبلا با سایت ملی مذهبی گفتگویی داشتهام که نمیخواهم تکرار کنم.
چگونه ممکن است پیامبراسلام دستور قتل کسی را به خاطر توهین به خودش صادر کند در حالی که قرآن به مسلمانان توصیه کرده:” اگر در مجلسی شنیدید که حاضرین به آیات خدا کفر میورزند و آن را به استهزاء میگیرند، در آنجا منشینید تا بحثشان عوض شود”(نساء۱۴۰). یعنی فقط چند دقیقه ای مجلس را ترک کنید تا موضوع عوض شود. حتی توصیه به قهر و ترک روابط هم نشده است. این فرمان به خود پیامبر هم مستقلا داده شده است (انعام۶۸). این آیات را مسلمانان از حفظ بودند، آیا پیامبر میتوانست روز روشن خلاف آنچه قرآن میگوید دستوردهد؟ خوب، وقتی کفر ورزیدن به خدا و مسخره کردن آیات او کیفر دنیایی در قرآن ندارد ، پائین تر از خدا که تکلیفش روشن است. دقت کنید من میگویم درقرآن ، نه تاریخ اسلام و فتوای فقیهان. میان احکام و استنباطها وعملکردها گاهی زمین تا آسمان فاصله است.
یک سئوال دیگر هم میکنم و بقیه را به بعد موکول میکنم. آقای بازرگان، آیا این روایت را قبول ندارید که پیامبر اسلام فرمود: “هرکس از دینش برگردد او را بکشید؟ “من ارتد عن دینه فاقتلوه”؟ مگراین حکم ارتداد که شیعه و سنی مشترکا به آن باور دارند از کجا آمده؟
از کجا آمده؟ پاسخ من همانست که در سئوال قبلی دادم! ارتداد یک امر صد در صد تاریخی و فقاهتی است و هیچ ربطی به قرآن و سنت پیامبر ندارد. بفرمایید این شما و اینهم قرآن. آیا میتوانید برای نمونه هم که شده حتی یک آیه نشان دهید؟ بلکه برعکس، اولا ارتداد مورد نظر قرآن عملی است نه نظری، یعنی پشت کردن به خودی و پیوستن به دشمن، نه تغییر مذهب و انکار نظری آن. ثانیا حتی در ارتداد عملی هم گفته آزادشان بگذارید و کاری به کارشان نداشته باشید. آن روایت کذایی را هم که متخصصان رجال و درایه پنبهاش را زده و نشان داده اند کاملا بی اساس و پایه است.
حکم قتل کسی که از دین یا ملتش بر میگشت، درهمه مذاهب و ملتها بدیهی بهنظر میرسیده و یک پیشفرض غلط آدمیان در طول تاریخ بوده است. جوامع اسلامی هم که مستثنای از آن امر نبودهاند. از مدرنیته به بعد است که مسئله حقوق بشر رسمیت و مقبولیت نسبی پیدا میکند و جوامع پیشرفته تغییر مذهب را می پذیرند. فرق بسیاری از فقیهان ما با آنها در این است که آنها از قرون وسطای خود عبور کرده اند، ولی این فقیهان با قدرتی که بعد از انقلاب پیدا کرده اند، تازه میدان فرصت یافتهاند ماهیت خود را بروز دهند.
بخش دوم : آیا «جهاد» قلب قرآن است؟
بخش اول: «رحمت نامه» خدا و نعمت «خوف»
درآمد در این نوشتار به دو مطلب خواهم پرداخت. نخست، تحلیلی از عنوان مقاله و…
تردیدی نیست که تداوم نزاع اسرائیل و فلسطین که اینک منطقهی پرآشوب و بیثبات خاورمیانه…
تصور پیامدهای حمله نظامی اسرائیل به ایران نیروهای سیاسی را به صفبندیهای قابل تأملی واداشته…
ناقوس شوم جنگ در منطقۀ خاورمیانه بلندتر از هر زمان دیگری به گوش میرسد. سهگانۀ…