تقریبا بیست و پنج سال پیش در امریکا کمپانی هارپر وان (HarperOne) در سانفرانسیسکو که بزرگترین ناشر کتب دینی و فلسفه دینی در غرب است و طرحهای بزرگی را انجام میدهد و اتفاقا چند کتاب اخیر مرا، این انتشارات، منتشر کرد، کتابی با عنوان « THE STUDY BIBLE» را به چاپ رساند. شاید وقتی ما ایرانیان، این عنوان را میشنویم به گوشمان کمی سنگین بیاید ولی انواع و اقسام صفتها برای اسم کتاب مقدس مسیحیان، به کار برده شده است، صفاتی که موصوفش « BIBLE» است اما اشاره به جهتی از جهات و آنچه در کتاب مقدس انجیل است، دارد. چنین چیزی در فارسی وجود ندارد و میگوییم: «قرآن کریم» و «قرآن مجید» و بسیاری دیگر از اسامی صفات الهی که در خود قرآن، موجود هستند. امکان دارد که این عناوین در ترجمه ما، از نظر ساختار زبان انگلیسی، کمی سنگین به نظر بیاید، اما در قلمرو مطالعات دینی و مخصوصا مربوط به کتاب مقدس مسیحیان، شاهد عناوینی اینچنین هستیم. از جمله:
«KING JAMES BIBLE» این کتاب یک اثر زیبا در زبان انگلیسی است که در دوره پادشاه انگلیس، « JAMES»، ترجمه شد و هنوز زیباترین ترجمه زبان انگلیسی از کتاب مقدس مسیحیان است و رونق بسیاری پیدا کرده است که نه تنها برای خواندن مسیحیان در روزهای یکشنبه در کلیسا است، بلکه منبعی برای مطالعه دانشجویان است و با سرعت در میان درسهای دانشگاهی قرار گرفته است و تدریس میشود و از لحاظ صنعت نشر کتاب، موفقیت فوقالعادهای پیدا کرده است. انتشارات «HarperOne»، نمونه این کار را برای تورات، کتاب یهودیان، انجام داد و «THE STUDY TORAH» را منتشر کرد. این اثر نیز با استقبال بسیاری، نه تنها بین یهودیان بلکه میان عامه مردم، روبهرو شد. حدود یازده سال پیش از این انتشارات، با من تماس گرفتند و گفتند که میخواهیم «THE STUDY QURAN » را منتشر کنیم و عنوانش را هم، همانند دیگر کتب مقدس منتشر شده، اینگونه بگذاریم.
من دانشمند قرآن نیستم
انتخاب این عنوان علت تجاری و فرهنگی داشت. چرا که در مکانهای مذهبی، جا افتاده بود. به آنها گفتم که باید فکر کنم و هنوز پاسخی جهت همکاری ندارم. به خانه رفتم و فکر کردم که من، تمام عمر خود را صرف چاپ متون فلسفی و عرفانی و… کردهام اما در مورد قرآن چیزی ننوشتهام، به جز یک فصل در کتاب «آرمانها و حقایق اسلام.» اما من دانشمند قرآنی نیستم! روز بعد با آنها تماس گرفتم و گفتم که از پروردگار خجالت میکشم و در بضاعت علمی بنده نیست و نمیتوانم این کار را بکنم. گفتند که درست فکر کنید و دوباره صحبت خواهیم کرد. اما روز بعد که با من تماس گرفتند، حرف عجیبی زدند که اگر شما این پروژه را نپذیرید، ترجمه، به هیچ شخص دیگری، داده نخواهد شد و در کل انجام نخواهد گرفت. خیلی ناراحت شدم. با خود گفتم که خداوند به من چه خواهد گفت؟ اینکه کلام من را بر زمین گذاشتی! اگر خدا، من را برای این امر برگزیده است، حتما حکمتی در آن، وجود دارد! از غضب الهی ترسیدم! استخاره کردم و استخاره هم خوب آمد و روز بعد با این مرکز تماس گرفتم و گفتم که قبول میکنم اما به دو شرط: اول اینکه تمام افرادی که روی این پروژه کار میکنند، باید مسلمان باشند. اعتراض به این موضوع داشتند و من گفتم که چون در پروژه تورات و انجیل همه گروه، یهودی و مسیحی بودند، حال در مورد قرآن هم باید اینگونه باشد. دوم اینکه انتخاب همه افراد توسط شخص من صورت گیرد. با دو شرطم موافقت کردند و من این آزادی را پیدا کردم. چون میخواستم که یک اثر اسلامی باشد، گرچه اسلام وسیع است و ما هزاران مکتب داریم اما دلیل نمیشود که یک اوریانتالیست که استادی است و زبان عربی میداند با ما همکاری کند و حاصلش همانند متون انحرافی که در مورد قرآن قرن سوم، داده شده بود، بشود. چهار جلد کتاب، با عنوان قرآن از دیدگاه غربی، به چاپ رسیده است! خب ایشان آزاد هستند که چنین کاری را انجام دهند! ما هم میتوانیم در مورد مسیحیت هر طور دوست داریم بنویسیم گرچه این کار را نمیکنیم. به هر صورت بعد از قبول شرطم توسط انتشارات، به فکر تشکیل گروهی جهت همکاری افتادم و در واقع ویراستارها و… و افرادی که بتوانند مقالاتی که آقای محقق داماد، به آنها اشاره کردند و بسیار مهم بودند و در کتابهای مشابه، نمونههای آنها، وجود داشت را تالیف کنند. در طول این پروژه، ناراحتی قلبی پیدا کردم و بعد از عمل جراحی و طی دوره درمان، دوباره به ادامه این طرح، مشغول شدم. ده سال، صرف این پروژه شد.
چگونه این کتاب تدوین شد؟
اشاره شد به اینکه نخستین ترجمههای قرآن به زبان فارسی، بوده است. البته عدهای از دانشمندان هندی، بر این عقیده هستند که نخستین ترجمه به زبان «قوجراتی» بوده که ١٠ سالی میان این ترجمه و ترجمههای فارسی، فاصله است. اما به احتمال قوی، ترجمه فارسی، نخستین بوده است و ترجمههای بسیار زیبایی هم در این زبان، موجود است. اما ترجمههای انگلیسی از قرن هفدهم، آغاز شد. در قرن نوزدهم، برخی از انگلیسیها به هند رفتند که در آن زمان، زبان فارسی، زبان اصلی این کشور، بود و قرآن، بین مسلمانان هند، کتاب اصلی محسوب میشد و ایشان از متون فارسی نیز استفاده کرده بودند. بعد به قرن بیستم میرسیم. حالا روزی نیست که ترجمه جدیدی از قرآن، به زبان انگلیسی، چاپ نشود. این ترجمهها را سه گروه انجام میدهند: یکی خود مستشرقین هستند که سابقه این ترجمه، به قرن هفدهم بازمیگردد. حتی آربری که خیلی اسلام را دوست داشت و دوم، اروپاییهای مسلمان که زبان مادریشان زبان اروپایی است. همانند مارتین لینز که قرآن را به زیبایی ترجمه کرده است. سوم مسلمانانی هستند که مهاجرت کردهاند. نخستین ترجمههای قرآن که در دوران جدید معروف شد، از مسلمانان هند بود. حتی ترجمه یوسف علی که تفاسیرش را وهابیها تحریف و چاپ کردند و کتابی مشهور در این بخش است. چون هندوستان، تنها جایی بود که در آن، هم اسلام نقش مهمی داشت و هم مردم انگلیسی میدانستند. ولی در بیست سال گذشته، اکثر ترجمهها همانند ترجمههای استاد عبدالحمید، ارتباط به این منطقه داشته و بعدها به مصر و ممالک عربی که زبان عربی را خوب میدانستند، راه پیدا کرده است. من انتقادی نمیکنم که این بد بوده یا خوب. مثلا محمد اسد، یک اتریشی بوده که در سن ٢٧ سالگی، مسلمان میشود و به عربستان میرود و حتی سفیر عربستان میشود که عربی و انگلیسی را به خوبی میدانسته و کتابی داشته که از معروفترین ترجمههای قرآن به زبان انگلیسی است اما خیلی استدلالی است و از تمام آیات عرفانی قرآن، تفسیر استدلالی پیش پا افتادهای کرده است. این تفسیر از لحاظ حکمت عرفان بسیار ناقص است. کسی که بخواهد تفاسیر میبدی و ملاصدرا و علامه طباطبایی را بخواند و بعد این تفسیر را مطالعه کند، متوجه نقصهایش خواهد شد. پیکتال، یک اروپایی دیگر که کتاب «The Meanings of the Glorious Quran » معانی قرآن را زیرنظر دانشمندان هند که هم انگلیسی میدانستند و هم عربی، ترجمه و تفسیر کرد و این کتاب از تمام ترجمهها، فروش بیشتری داشت. ما از صفر، شروع نکردیم این چند ترجمه مهم و همینطور ترجمه شیعه آقای قرایی را گرفتیم تا ببینیم که هر کدام برای هر آیه چه کلماتی در انگلیسی به کار بردهاند. البته ترجمههای خیلی قدیمی که مربوط به انگلیسی دوره ویکتوریا بود، مورد استفاده ما نبود. چون در زبان انگلیسی، بسیاری از اصطلاحات تغییر کرده است. ما سعی کردیم که ترجمه را بر اساس، انگلیسی کلاسیک بنویسیم اما نه در حدی که تصنعی شود. این ترجمهها را گرفتیم. در مرحله بعد سی جزو قرآن را بین سه ویراستار، تقسیم کردم آقای پروفسور Lumbard، پروفسور Dagli و پروفسور Dakake.
این سه نفر هر کدام ١٠ جزء را ترجمه کردند و خود نیز، در ابتدا، سوره فاتحه را به عنوان نمونه ترجمه کرده و برایشان فرستادم و یک سری اصطلاحات دقیق فنی قرآن را با هم مطرح کردیم و ایشان، شروع به کار کردند. بین خودشان متون زبان مقصد را مبادله میکردند و سر آخر برای من میفرستادند و نظر نهایی با من بود. تا جایی که در حد بضاعت ما بود، کوشش کردیم که فصیحترین ترجمه را منتشر کنیم و در عین حال اثری روشن باشد و انگلیسی روزمره و روزنامهای نداشته باشد. عربی و فارسی به علت پشتوانه سنگین متون کلاسیک، کمتر دچار سیر نزولی هستند. اما انگلیسی اینگونه نیست. امروز دیگر مردم انگلستان، از دوران ویکتوریا هیچ نمیخوانند و استقبال نمیکنند؛ در حالی که ما اشعار سعدی را بیشتر از اشعار قاآنی که از شاعران دوره قاجار است، میخوانیم. ولی خوشبختانه دو کتاب مهم در زبان انگلیسی موجود است که یکی آثار مشهور شکسپیر است و دیگری ترجمه کینگ جیمز که ترجمه پادشاه جیمز است و هنوز هم در برخی کلیساها آنچه از کتاب مقدس باقی مانده همین کتاب است و خوانده میشود. ما از تمام این امکانات استفاده کرده و ترجمههای قبل را مورد بررسی قرار دادیم و در یک کار گروهی، توانستیم این کار را به سرانجام برسانیم. یک هماهنگی میان اعضای گروه وجود داشت. همگی شاگردان من بودند و خوشبختانه این جهانبینی اسلام سنتی و عرفانی حکمی و فلسفی و آنچه من سالها به آنها یاد داده بودم، بر تیم ما، حکمفرما بود. خود را نه تنها وارث متن نوشته به عربی قرآن، میدانستیم بلکه به چهارده قرن از تفاسیر علی (ع) تا علامه طباطبایی، اشاره کردیم. ترجمه بدین صورت، انجام شد و خداوند عنایت کرد. آنهایی که زبان مادریشان انگلیسی است، گفتند که این، بهترین ترجمه از قرآن است.
چیزی که قابل ترجمه نیست
می دانید که چیزی در قرآن وجود دارد که قابل ترجمه نیست. الفاظش قابل ترجمه هستند و معانیاش را تا حدی میتوان ترجمه کرد. چون برخی کلمات دارای چندین معنا هستند. اما سومین مساله، حضور الهی است که قابل ترجمه نیست. اگر آب تشنگی آدم را برطرف نمیکرد، کسی آب نمیخورد. با وجود همه اینها کمی از این حال و هوا و از آن برکت هم در این قرآن است. سعی کردیم بهترین تفسیر و خط و کاغذ و چاپ را داشته باشیم و تا حد زیادی در ترجمه، به بخش سوم هم توجه داشتیم.
وقتی ترجمه قرآن تمام شد، شروع به شرح آن کردیم. نخستین منبع شرح قرآن، احادیث نبوی و بعد گفتار حضرت علی (ع) در نهج البلاغه است. سخنان امیرالمومنین و خصوصا گفتار جملات قصار آن بزرگوار، طبق سخن برخی عرفا که میفرمایند: «علی مثل قرآن رونده بود.» بر این امر صحه میگذارد. خلاصه سعی داشتیم از آن قدیمیترین تفاسیر تا تفسیر علامه طباطبایی که استاد بنده بودند، استفاده کنیم. با مشورت ویراستارها، چهل و یک تفسیر را انتخاب کردیم. شرطی که با هارپر وان، گذاشتم این بود که ما هیچ تفسیر و تعبیری از قرآن که متجددانه یا وهابی باشد، نخواهیم داشت. زمان اهمیتی ندارد، دید مهم است و من بارها گفتهام که این اثر، یک تفسیر سنتی از قرآن کریم است. تمام عمرم طرفدار تفکر سنتی بودم و نمیتوانستم در سن هشتاد سالگی، تغییر رویه دهم. این قرآن تمام سنت اسلامی را در برمیگیرد. سعی داشتهایم که پلی میان تفکر و تفسیر شیعه و سنی داشته باشیم. چرا که در این زمان، اسلام، به وفاق بین تسنن و تشیع نیاز دارد. چند نفر از مسلمانان چه شیعه و چه سنی، به خاطر نفاق آتشی که یکسری آدم بیسواد مسلمان با تحریف غلط غربیها راهانداختهاند، کشته میشوند؟ پنجاه سال پیش چند نفر پاکستانی شیعه، زن سنی داشتند و بالعکس؟ حال چرا به کشتار دست میزنند؟ ما نمیتوانیم کورکورانه در تاریکی راه برویم. مثل دوست من شیخ خلیل که برای تشیع احترام زیادی قایل است. نویسندگان ما از دو عالم شیعه و سنی هستند. هیچ کتابی نمیتواند چنین کاری بکند و ما این کار را انجام دادیم. پس این کتاب سه قسمت را در بردارد: اول، ترجمه جدید از
قرآن کریم به انگلیسی، دوم، تفسیر مفصل ترکیبی که شامل تفاسیر سنی و شیعه است و تفاسیر لغوی تاریخی طبریها و زمخشریها و فخرالدین رازیها یا تفاسیر عرفانی میبدی و ملاصدرا و تمام طیف کامل تفسیر را در برمیگیرد. سعی داشتیم که در حفظ وحدت اسلام، سهم کوچکی داشته باشیم. این کتاب بعد از چاپ، مورد توجه دانشمندان اسلام شناس امریکا و اروپا قرار گرفت و امروزه برای تدریس از این اثر، در دانشگاههای هاروارد، مریلند، جرج واشنگتن و شیکاگو و… این کتاب اصلی، درس قرآن است و تدریس میشود. گرچه نسل قدیمی مسلمانهای امریکا عادت به مطالعه کتاب ندارند ولی بچههای آنها توجه بسیاری به این اثر داشتهاند. از فرانسه و ایتالیا هم نامههایی داشتم که شروع به ترجمه این اثر شده است. نخستین زبانهایی که به زبان اسلامی، منتشر خواهد شد، فارسی و ترکی خواهد بود. آقای دکتر رحمتی، اعلام کردند که میخواهند در چندین جلد این کتاب را به چاپ برسانند و در بخش زبان ترکی استانبولی نیز، ترجمههایش، آغاز شده است. در پاکستان و هندوستان هم این کتاب سرقت شده و خوانده میشود. به شما قول میدهم، آخرین زبانی که این کتاب ترجمه شود، زبان عربی خواهد بود!
در تلویزیون ریاض به من حمله شد
در تلویزیون ریاض به اثر من حمله شد. اینکه من ایرانی هستم و عرب نیستم، شیعه هستم و سنی نیستم، عارف هستم و فقیه نیستم و تمام گناهان در من جمع است! گفتند که این اثر را نخوانید اما تبلیغاتشان موثر نبود. ترجمه قرآن حتی در ایران هم بازتاب خوبی داشت و در مصر و ترکیه و… نیز، مورد توجه بود. خوشحالم که گروهی از دانشمندان ما علاقهمند به این موضوع هستند چرا که قرآن اقیانوسی بیکران است. در زمانی که در غرب، نهضتهایی بر ضد اسلام آغاز شده است و چقدر باعث تاسف است که خودمان در تخریب نام مذهبمان، سهیم هستیم! وقتی به اسم اسلام فجایعی اتفاق میافتد، به اسم اسلام است و بحثی در آن نیست! گرچه در مقابل این اتفاقات، علاقه بسیار در زمینه مطالعات اسلامی در سراسر دنیا از جمله دانشگاههای امریکا، در رشته ادیان وجود دارد و هیچ رشتهای به اندازه اسلام شاگرد ندارد و به این اندازه، دانشگاه، طالب استاد نیست. این یک جهاد معنوی و فکری و بر عهده تمام کسانی است که میتوانند این جهاد عقلانی را برای حفظ اسلام و گسترش آن، انجام دهند. امیدوارم خود نمایندگان خوبی برای دین باشیم و تنها حرفش را نزنیم. چون هیچ چیزی بدتر از این نیست که حرفی را بزنیم و بدان عمل نکنیم که منافق در قرآن از کافر بدتر است. خداوند ما را از این مصیبت، نجات دهد! هنگامی که به خودمان اجازه میدهیم، در مورد دین خدا سخن بگوییم پس به آن عمل کنیم.
توضیح: متن پیش رو سخنرانی سید حسین نصر در دویست و شصتمین شب از مجموعه شبهای «مجله بخارا» است که متن تنقیح شده ی آن در «روزنامه اعتماد» منتشر شده است. متن اصلی را «اینجا» می توانید ببیند.
یک پاسخ
درود خداوند بر استاد برجسته, جناب دکتر سید حسین نصر که شایسته ترینی هستند که در این زمانه قران را به زبان انگلیسی عرضه کنند. این کار البته افتخاری برای ایشان و نیز برای ایران و جامعه ی شیعه خواهد بود. انهم در عصری که مدعیان مدرن نما, قران را به چیزی از نوع ذوق شاعری, و یا رویایی صادقه که برای افراد عادی هم رخ می دهد, پایین بیاورند. انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون! ما خود این ذکر(قران) را فرو فرستادیم(از عالم بالا از جانب خدا) و خود نگاهبان ان خواهیم بود. یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم, والله متم نوره ولو کره الکافرون.
چراغی را که ایزد برفروزد, هر ان کس پف کند, ریشش بسوزد.
از عقل استفاده کنیم و تواضع پیشه سازیم.
دیدگاهها بستهاند.