ایران شگفت جایی است که جوانانش از آینده ناامیدند و پیرمردانِ بالا نشیناش امیدوار به زندگی و روزها و سالهای نیامده، پرشور و سرزنده، نطق میکنند.
رهبر جمهوری اسلامی در جمع سپاهیان گفت که نسبت به آینده هیچ نگرانی ندارد. این هم از آن «هیچهای» به ارث رسیده از امام خمینی است که در بلوای انقلاب از ایشان حادث شد و بعدها دانستیم از پریشانی مرز و بوم و به خاک و خون کشیده شدن ایرانیان، «هیچ» احساسی نداشت و شاید هم با دیدن این همه تباهی دنیا به وجد عارفانهای فرو میرفت و زمزمه میکرد: کُل شیِ هالِک اِلا وَجهه.
از آینده دور نشویم. این آینده که آیتالله خامنهای تضمینی، خوب و زیبا میبیند کجاست و آن آینده که جوان ایرانی را وا میدارد به هر طریقی از ایران فرار کند در کدام افق سیاه است که فقط سالی ۱۵۰ هزار جوان تحصیل کرده از ایران چنان میگریزند که اگر پدر و مادر و هزار بستگی هم داشته باشند، پشت سر را نگاه نمیکنند.
رهبر نظام، پیرانه سر در جمع سپاهیان که حالا طبقهی اشراف جمهوری اسلامی هستند، نفس تازه میکند و از آرمان انقلاب هم میگوید که رسیدن به تمدن اسلامی است و یاد شاهنشاه آریامهر را زنده میکند که از دروازههای تمدن بزرگ میگفت و انقلاب سفید. این آیندهها که شاه و رهبر میبینند و ما عامیان هر چه چشم میچرخانیم در این برهوت نشانه سبزش را نمیبینیم، ما را به حسرت سوزاند.
گویا قرار است تکهای از بهشت بی هیچ کوششی در گذشته و بی اعتنا به وضع نزار حالِ ما، یکباره از آسمان بر زمین مصیبتزدهمان بیافتد و آتیهی درخشانی شود.
باز صد رحمت به شاه که نظرش قدری با حقیقت حالِ آن روزها میخواند. رشد ده درصدی اقتصاد ایران در دهه چهل و رابطه حسنه با تمامی کشورهای دنیا و طبقه بورکرات درس خوانده که حداقل صامت و فرمانبر در بدنه حکومت حاضر بود و اقتدار منطقهای و ریال ارزشمند ایرانی، این نوید را میداد که ممکن است به رسم دیکتاتورهای مصلح که آن روزگاران این سو و آن سوی دنیا بودند، ایران هم به جایی برسد.
شاه حداقل چند سالی در غرب زیسته بود و توسعهاش رو به سوی باختر داشت و میشد دید که مدینهی فاضلهاش جایی پدید آمده است. هر چند شاه دموکراسی را برای ملت ایران زود میدانست با این حال آزادیهای اجتماعی را میپسندید و استبدادش در همان خفقان نقد و قلم شکستن و سانسور جراید و کتاب محدود بود و نه دیگر کاری به دوچرخهسواری زنان داشت و نه حجاب؛ چراغ مسجد میسوخت و در میکده هم باز بود.
چه توان گفت که رهبر جمهوری اسلامی آرمانش تمدن اسلامی است که بارقهای دو سدهای داشته و همین فقها گورش کندند و فیلسوفانش را زبان بریدند. اگر که مقصود از تمدن اسلامی، همان است که در قرون سوم و چهارم بود و محصولاتش فارابی و ابن سینا و بیرونی، که این حاصل گفتوگو با تمدن غربی بود و نهضت ترجمهی دانش یونانی و اتفاقا برکت این بحثها و درسها، فیلسوفان ملحدی بودند که نسبتا آزاد میزیستند و کتاب مینوشتند و هر چند به لعن فقها دچار بودند، اما عمری بلند یافتند با اینکه نه نبوت قبول داشتند مثل زکریای رازی و نه خدا مثل ابوالعلای معرّی.
چنین تمدنی اگر نامش را تمدن بگذاریم ـ این تمدن اسلامی هم گویا جرقهای بود که جست و پرید و با تداوم کوتاهش شاید نتوان نام تمدن بر آن نهاد ـ به ذائقه خامنهای جماعت سازگار نیست که دم به ساعت از نابودی علوم انسانی غربی میگویند و غرب را خلاصه میکنند در همجنسگرایی و به قول مرحوم شریعتی از مغرب زمین، تنها شبش را دیدهاند و روزش را که سرشار از کار و انضباط اجتماعی و سلامت نسبی دستگاه قضا و دولت است به خواب گذراندهاند.
اگر هم آرمان خامنهای از تمدن بزرگ چیزی است در قد و قوارهی حکومت اسلامی شام و عراق که مرکزش موصل است، این دستاورد نیازی به کوشش ندارد و با نابودی میراث علم و تعطیلی عقل به راحتی میسر است و رهبر جمهوری اسلامی بیشتر مسیری را که ختم به داعش میشود، رفته است.
وقتی رهبری در یک سخنرانی چنان از سپاه میگوید که انگار در همهی ایران جز سپاه کسی نیست و آنگاه که با غرور از نظرش درباره بدی مذاکره با آمریکا میگوید که هیچکس از مسوولان سطوح بالای نظام جرات اعلام مخالفت با این نظر سرشار از بلاهت را نداشت، دیگر چیزی نمانده که ایران تبدیل به کره شمالی اسلامی شود.
اما باید نگران بود نسبت به آیندهای که مثل سیل پیش میآید. چگونه میتوان هراس نداشت از عاقبت ملتی که تنها شریان زندگیشان نفت است و تمام منطقه و همسایگانش یا دشمن هستند و یا غرق در فتنه و خون.
چه طور میتوان نگران آیندهای سیاه نبود وقتی سرنوشت ایران به تمامی بحرانهای جهانی گره خورده است. فقط بشمارید این بحرانها را که بی دلیل پای ایران وسط وهلهی آن است. ایران دشمن آمریکاست و اگر همچو ترامپی رییسجمهور شود، اگر کار به جنگ نرسد، به تحریم دوباره و حتی تحریک یکی از دشمنان منطقهای به جنگ خواهد رسید.
ایران دشمن اسراییل است و اسراییل سالهاست که از این دشمنی سود میبرد.
ایران دشمن عربستان است و این یکی جدیدا به فهرست بلند بالای دشمنان نظام اسلامی افزوده شده و رقابت با این غول نفتی و جنگهای نیابتی میتواند آخرین سرمایههای کشور را بر باد دهد.
ایران تا گلو در فسادی سیستماتیک غرق است و طبقه نظامیان بر همه ارکان کشور از اقتصاد تا فرهنگ چنگ انداختهاند.
ایران دچار بزرگترین خشکسالی تاریخ سه هزار سالهاش است و چنان در معرض خطرات طبیعی که میتوان گفت زندگی در تهران بر روی دو گسل لرزهخیز و آلودگی هوا و فرو نشستِ روزانه زمین، هر روز که میگذرد معجزه است و چنان که میدانیم معجزات تداومی ندارند.
با این همه خطرات و بحرانهای تو در تو، آینده ایران اگر با بی آبی و بی قیمتی نفت، تباه نشود با نزاع قومی و دینی که جمهوری اسلامی، هیزمکش تنورش است به تجزیه و فروپاشی میرسد و اگر به تجزیه نرسد، با بحران اخلاقی و انسانی و پاشیدگی ملی و خودخواهیهای فردی به عاقبت اقوام گم شده در تاریخ، شبیه خواهد شد.
من و ما از این افق تیره میترسیم، افقی که رو در روی ماست و مستی قدرت و شهوت حجابی است که امثال رهبری و سپاه ابرههاش نمیبینند.
13 پاسخ
با سلام صبر و حوصله در خیلی از موارد خوب است ولی زمانی که برنامه ای برای اجر در دست باشد و برای رسیان به هدفی برنامه ریزی شده و در حال اجرا باشد مثل جاده در ساخت بیمارستان و دانشگاه و نظیر ان بله باید صبر کرد تا جاده تکمیل شود و ساختمان ها سأخته شوند در حال حاضر به نظر میر برنامه ای برای اجرا و اینده وجود ندارد ر اگر کاری هم میشود بر أساس ازمون و خطا است که خودش در نوبه خودش مضر و خسارت بار است
دوست عزیز درست گفت سی و چند سال صبر کردن چه حاصلی در شرایط کنونی داشت که نیاز به بیشتر صبر کردن است تازه به امیدی باید صبر کرد و از صبر کردن چه نتیجه حاصل خواهند به راستی دورنمایی برای صبر کردن فکر میکنید وجود دارد أصلا خیر بیش
مطلب مربوط به ابراهیم گلستان در مجله ی اندیشه پویا ش ۳۱, آذر و دی ۱۳۹۴, در ص ۱۰۹ آمده است, و بنقل از کتاب”از روزگار رفته” گفتگوی حسن فیاد با ابراهیم گلستان است از صفحات ۱۱۰ و ۱۱۷ ان کتاب. ناشر: نشر ثالث, ۱۳۹۴
خواندنی است, انچه جوان در آینه می بیند, پیر در خشت خام می بیند!
بله گناه همه چیز از امریکاست. تقصیر غرب و امریکاست ولی ما رکورد میزنیم. ما باز هم رکورد زدیم.
در پاسخ ناشناس اول
۱. همه ی دولت مردان راو از جمله دکتر محمد جواد ظریف را با الفاظ رکیک و ظالمانه و جاهلانه به یک چوب راندن روا نیست. بعصی از جان و ابروی خود میگذرند که وضع بدتر نشود.
۲. اوضاع خاورمیانه, بیشتر تقصیر غرب و امریکاست, و مقداری هم مردم و حکومت های منطقه و از جمله مقامات کشور ما. بقول دکتر سید حسین نصر, استاد ممتاز دانشگاه جورج واشنگتن, ایران به خلیج مکزیک ناو جنگی ارسال نکرده و امریکا را در محاصره در اقیانوس اطلس قرار نداده! این ناو امریکاست که در حمایت از شاه عربستان و بحرین و قطر و امارات, و قبلا صدام حسین به خلیج فارس امده و در جنگ ما با عراق, هواپیمای مسافری را با ۲۹۰ مسافر سرنگون کرد و کشت و فرمانده ی ناو, وینسنس, از دست رییس جمهور امریکا تقدیر هم شد!
اخیرا گزارش یک کتاب, که مصاحبه یی با ابراهیم گلستان, نویسنده ی سرشناس ایرانی و ساکن در لندن, مندرج در مجله اندیشه پویا بود که ایشان هم با حقیر هم نظر بود از نظر وضعیت اپوزیسیون بی خاصت خارج نشین و مسئله ی هسته ای ایران باغرب و مشکلات منطقه ای.
محمود دولت ابادی هم که گفتم قبلا.
خلاصه سر خود را کلاه نگذاریم بهتر است! متاسفم بگویم که قران کریم درست می فرماید که, لیس للانسان الا ما سعی و ان سعیه سوف یری. ما نتیجه ی تلاش و تفکر خود را درو می کنیم!
و نیز ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم. برای اصلاح جامعه و کشور, از خود و تفکر خود شروع کنیم! و پیش نیاز طرح و عمل به این سخنان, امید و روحیه داشتن برای مبارزه با سختی ها و دست و پنجه نرم کردن با چالش هاست. نا امیدی و تخم یاس کاشتن و سیاهی را سیاه تر نشان دادن, ما را به جایی نمی رساند!
دوست داشتم با آقای تبریزی همدلی کنم چون نا امیدی مادر شکست ها ست و می توانستم همدلی کنم اگر اصلاح طلبان ایران پلانی اگر نه پلاتفورمی برای فردا می داشتند. اما درددمندانه می بینم که محمد رهبر واقعگراتر از علی تبریزی ست واین دل را می شکند و آینده ای تیره و تار انذار می دهد. بازرگان مرحوم و طالقانی دق کرده معدود چهره هایی بودند که در فرنزی انقلاب عقلشان را حفظ کردند و خاتمی هم می توانست (شاید هنوز هم بتواند) در امواج سهمگین چراغ خرد را به زیان تنور احساست روشن نگاه دارد اگر… بله. همان یک انقلاب ۵۷ برای هفت پشتمان کافی ست اما مگر تضمینی هست که نسل امروز هم به همان واکنشهای آنها که در ۵۷ انقلاب کردند گرفتار نشود؟ یا در بدتر از آن؟ بازرگان و طالقانی نتوانستد بر جریان غالب تاثیر بگذارند. چرا؟ خاتمی شاید بتواند، چون از کاریزمایی برخوردار است که آنها نداشتند. اما آیا این کافی ست؟ از”نامه ای برای فردا” که اعلام رسمی شکست بود تا برنامه ای برای ایران فردا راه درازی درپیش است. خدا کند خاتمی این راه را برود. ایران با او خواهد رفت و اگر نرود، شاید از دست برود.
نوشته ای بسیار زیبا و تامل بر انگیز بود و من به شخصه اینگونه متنها را همیشه از هر جایی که منطقی ارائه شود دنبال میکنم.
در پاسخ به علی تبریزی که میگوید:
“ایه ی یاس خواندن, ان هم از جوان خودی جای تعجب دارد. البته خرابی و ستم و استبداد زیاد است. اما ایا عراق و افغانستان و عربستان و یمن و پاکستان و لیبی و سوریه و ترکیه و …خیلی از ما وضعشان بهتر است؟! کمی صبر بباید, بلکه با سیاست گام به گام بزرگ مرد ایران, بازرگان که اخیرا شیوه ی رهبر اصلاحات, خاتمی شده است, با حوصله و روش های تجربه شده ی مدنی, قدم به قدم پیش رویم. ذکر روضه و مصیبت و غم باندازه ی کافی داریم!”
۳۷ سال تجربه و خرابی های ببار آمده کافی نبود و نیست ، باز هم صبر باید. حتما شمای خودی از جپاول بی نصیب نیستید که برای دیگران صبر تجویز میکنید و با توجه تباهی های ذکر شده که در رسانه های داخلی به آنها اذعان میشود ، صحبت از آیه ی یاس میکنید . شاید منتظر معجزه هستید ؟!!!!
جناب تبریزی دلخوش کردن به این اشخاص برای ایران و ایرانی راه فرار از مشکلات گفته شده نیست تا زمانیکه مشتی خائن بیخرد فرمان قدرت را بدست گرفته اند و با سرعتی دیوانه وار ملت و مملکت را بسوی نابودی پیش میبرند عوام فریبی فریب چند دلقک خیمه شب بازی که سیاستهای پوچ و توخالی را بزک میکنند تباهی بیشتر را برای کشور به بار می آورد .
وانگهی عاقبت کارهای بی خردانه فلانیها و بهمانیها و ….امنیت خاورمیانه را به این روز انداخته است که جای افتخار کردن که ندارد هیچ باید زار زار به حال خود و سرزمینمان و ملتمان بگرییم
پاینده باشید
آقای تبریزی،با کمال احترام،فاز شما چیه ؟
و دیگر اینکه ایران امروز شیرین عبادی و مریم میرضا خانی و انوشه انصاری و دکتر پردیس ثابتی و شهبانو فرح دیبا هم دارد۰
ولی باهمه اینها، اگر ایران آب و درخت نداشته باشد؟۰۰۰
در پاسخ به حضرت آدم!
آلودگی هوا را از قلم انداخته اید, وزش ریزگرد ها رانیز, اگر بخواهیم ایه یاس بخوانیم, تمامی ندارد!
آش کشک خاله است و بخوریم و نخوریم, ایران خانه ی ماست. مصلحان و فداکاران و اندیشمندان و نویسندگان را همتی باید که در این روزگار پرچالش, راه حل عملی و نه توهمی, برای درمان وضع سخت و پیچیده ی امروز کشورمان, ان هم در این کلاف پیچیده ی دعوا و نزاع فرهنگی, قومی, مسلکی, نظامی, و اقتصادی منطقه ای ارائه کنند.
این ناقابل به مشکلات واقفم, اما فازم ایران دوستی و مثبت اندیشی است. مشکلات آب و درخت و global warming و سوراخ شدن لایه ی اوزن و سایر نگرانی های محیط زیستی هم هست. حال ایا باید خودکشی کنیم؟! من میگویم نباید رو به قبله خود را دراز کنیم! با امید و فکر صحیح و پیگیری و پشتکار و صبوری و با دموکراسی نیم بندی که داریم, و با استفاده از ابزارهای مدنی و با شیوه ای دموکراتیک و “رضایت به کم بجای هیچ”،گام به گام جلو رویم! ملتی که این همه دانشمند و دلسوز و فرهیخته و فداکار دارد, اخرش سربلند خواهد بود.
نوشته زیبایی بود گر چه تلخ، ولی شرح حال ما.
امام علی: لا یری الجاهل الا مفرطا او مفرطا, جاهل با در حال افراط است, و یا تفریط!
مرحوم طالقانی این حدیث را زیاد میخواندند: الیمین والیسار مذله, طریق الوسطی هی الجاده, چپ و راست گمراهی است و راه وسطی و اعتدال و میانه روی, راه صحیح است.
درست است که بسیاری خرابی ها وجود دارد و بسیاری افراط گرایی ها و دروغ ها و وعده های بی پشتوانه و توهم های خود خواهانه, اما و هزار اما:
ایران صاحب تاریخ و فرهنگی غنی از میراثی ایرانی و اسلامی است. کشور مصدق و مهندس بازرگان و مطهری است. اندیشمندانی چون پروفسور حسابی و پروفسور رضا و پروفسور قلب (اسمش؟)در سطح جهانی است. یعقوب لیث صفاری و دلیران تنگستان و شاه عباس و رضا شاه و …با همه خوبی و بدی هایشان داشته و دارد!
دانشمندان هسته ای دارد که بدنبالش افتاده اند, ظریف دارد که بهترین دیپلمات دنیاست و یک تنه, شش تن را حریف است. قاسم سلیمانی دارد که نویسنده ای چون محمود دولت ابادی (کلیدر) اخیرا گفت به قوچانی که حتما از قول من بنویس!: ایران هم به ظریف نیاز دارد و هم به سلیمانی,مجله مهرنامه.
ایه ی یاس خواندن, ان هم از جوان خودی جای تعجب دارد. البته خرابی و ستم و استبداد زیاد است. اما ایا عراق و افغانستان و عربستان و یمن و پاکستان و لیبی و سوریه و ترکیه و …خیلی از ما وضعشان بهتر است؟! کمی صبر بباید, بلکه با سیاست گام به گام بزرگ مرد ایران, بازرگان که اخیرا شیوه ی رهبر اصلاحات, خاتمی شده است, با حوصله و روش های تجربه شده ی مدنی, قدم به قدم پیش رویم. ذکر روضه و مصیبت و غم باندازه ی کافی داریم!
آقا! شما دست بر نمیدارید از این حرفهای کلیشهای صد تا یه غاز!
کمی واقع بین باش ببین به کدام سمت می رویم
فیلسوفمآبی دردی را دوا نمیکند
دیدگاهها بستهاند.