زیتون-آیدا قجر: همزمان با سفر حسن روحانی به نیویورک برای شرکت در هفتاد و یکمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد، به مانند سفرهای پیشین روسای دولت، باز هم با بازداشت و صدور احکام قضایی برای روزنامهنگاران مواجه شدهایم. صبح روز ۲۹ شهریور ماه نیروهای امنیتی با حضور در منزل شخصی صدرا محقق، دبیر بخش اجتماعی روزنامه شرق، او را بازداشت کردند. این روزنامهنگار به تازگی در خصوص واگذاری «املاک نجومی» توسط شهرداری تهران خبررسانی کرده بود.
پیش از او اما یاشار سلطانی، مدیر سایت معمارینیوز روز ۲۷ شهریور ماه در پی احضار به دادسرای دادگاه فرهنگ و رسانه تهران و عدم توانایی در پرداخت وثیقه، به زندان فرستاده شد. معمارینیوز نیز خبرهایی در رابطه با واگذاری زمین و آپارتمان به برخی مسوولان شهرداری و شورای شهر منتشر کرده بود. فواد صادقی، روزنامهنگار دیگری است که در هفتم شهریور ماه بازداشت شد و همچنان اطلاعی از دلیل این بازداشت موجود نیست.
در همین روزها، عیسی سحرخیز حکم ۲۱ ماه زندان را برای «توهین» به علی خامنهای دریافت کرد. او در خاطرات خود از زندان به اتاقی اشاره کرده بود که آن را «کازینو سیدعلی» زندان رجاییشهر میخوانند و زندانیان در آن ورق و تختهنرد بازی میکنند.
در همین رابطه، سازمان گزارشگران بدون مرز در ۳۱ شهریور ماه با انتشار اطلاعیهای ضمن اشاره به این همزمانی با سفر حسن روحانی، سانسور و سرکوب آزادی اطلاعرسانی و بیتدبیری رییس جمهوری اسلامی را محکوم کرد.
در همین خصوص با رضا معینی، رییس بخش ایران، افغانستان و تاجیکستان سازمان گزارشگران بدون مرز گفتوگو کردیم تا دلیل همزمانی بازداشت و صدور احکام قضایی برای روزنامهنگاران را با سفرهای روسای دولت و همچنین انتخابات جویا شویم.
برخی از این روزنامهنگاران در شرایط وخیم جسمانی و روحی قرار دارند. در عینحال جای خالی انجمن صنفی روزنامهنگاران را در این شرایط میتوان بیشتر از همیشه درک کرد. آیا انجمن صنفی که به تازگی اعلام وجود کرده، قرار است جای انجمن صنفی سراسری پیشین باشد؟
و سوالاتی دیگر که در ادامه متن کامل این گفتوگو را میخوانید:
سازمان گزارشگران بدون مرز در آخرین اطلاعیهاش با توجه به سفر حسن روحانی به نیویورک برای شرکت در نشست سازمان ملل، با اشاره به موج اخیر بازداشت روزنامهنگاران، این رفتار را بار دیگر محکوم کرده است. اما سوال اینجاست که چرا هربار با نزدیک شدن به سفرهای رییس دولت به سازمان ملل و همچنین انتخابات، با موج بازداشت روزنامهنگاران به بهانههای مختلف مواجه میشویم؟
در مجموع در کشورهایی مانند ایران که جنگ قدرت در میان جناحهای مختلف در جریان است، میتوان گفت روزنامهنگاران و رسانهها به شکل رسمی قربانیان این جنگ هستند. ما نه تنها در پی سفرها بلکه در روابط و مواقع مختلف این قربانی شدن را میبینیم. هر آنجایی که مساله در رابطه با قدرت به عرصه عمومی برمیگردد، این قربانی گرفتن از رسانه و روزنامهنگاران شکل مشهود و مشخص این جنگ قدرت میشود.
در خبرها آمده است که برخی از این روزنامهنگاران در شرایط جسمانی وخیمی قرار دارند. احسان مازندرانی نیز طی نامهای خبر داده که از اول مهرماه تا آزادی کاملاش دست به اعتصاب غذای نامحدود میزند. از شرایط جسمانی و روحی کدامیک مطلعید؟
ما در این اطلاعیه تاکید کردهایم که بسیاری از روزنامهنگاران بازداشتشده از وضعیت جسمی و روحی خوبی برخوردار نیستند. وضعیت جسمانی برخی از آنها مثل محمدصدیق کبودوند، نرگس محمدی، رویا صابری، آفرین چیتساز و احسان مازندرانی حتی در بیرون از زندان و در بیمارستان هم خوب نیست، چه برسد به زندان. بنابر میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی که ایران از جمله امضاکنندگان آن است، محروم کردن از حق درمان میتواند نقض ممنوعیت شکنجه، رفتار ظالمانه و غیرانسانی یا تحقیرآمیز باشد که خودش جرم است. در این رابطه دستگاه قضایی و به ویژه مسوولانی که این روزنامهنگاران را زندانی کردهاند، حتی آنهایی که در این خصوص سکوت میکنند باید به مسوولیت قانونی خود بیشتر فکر کنند.
به جنگ جناحهای قدرت اشاره کردید. در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی، بنا به گزارشهای مختلف وضعیت حقوق بشر بدتر شده است؛ مثل بالا رفتن آمار اعدامها یا وخیمتر شدن شرایط کارگران. در حالیکه شاید خیلیها فکر میکردند دوران رییس دولت بودن احمدینژاد سرکوبگرایانهتر بود. بسیاری معتقدند که نهادهای امنیتی موازی با هم امور حقوق بشری را از اختیار دولت خارج ساخته. یا در خصوص موجهای مختلف بازداشت روزنامهنگاران به دست بالای قوه قضاییه اشاره میشود. به نظر شما در خصوص روزنامهنگاران دستهای آقای روحانی برای هر اقدامی بسته است؟ در غیراینصورت چه کاری از او برمیآید؟
به دو مساله باید توجه کرد. وقتی وضعیتی را با وضعیت دیگری مقایسه میکنیم بدون شک برتریها و بدتریهایی دارند. اگر بخواهیم دوران آقای روحانی را با دو دوره آقای احمدینژاد مقایسه کنیم، با توجه به آن شرایطی که در ایران بود، بدون شک این دولت بسیار بهتر است. اگر این دولت را با دو دوره قبلتر و تا پیش از سرکوب گسترده رسانهها در سال ۱۳۷۹ مقایسه کنیم بسیار عقبتر از دوران ریاستجمهوری آقای خاتمی است. بنابراین اگر میخواهیم واقعیتها را ببینیم، باید این نسبیت تاریخی را در نظر بگیریم.
همین دولتی که این انجمنها را درست میکند، همین دولت یا تعویض آن میتواند همین انجمنها را از بین ببرد. چنانچه در دوران احمدینژاد و پس از روی کار آمدنش شاهد از بین رفتن بسیاری از نهادهای صنفی در جامعه بودیم
اینکه سرکوب گسترده پس از ۸۸ وجود ندارد، به نوعی جواب مثبت است، بله وجود ندارد. اما همه روزنامهنگاران و فعالانی که محکوم شده بودند، تمامی حکم خود را کشیدند. آن وعده آزادی زندانیان سیاسی که آقای روحانی دادند تحقق پیدا نکرد.
مساله دوم در همین رابطه، اگر روی وعدههای آقای روحانی تاکید میشود، به معنای اعتماد به یک نیروی سیاسی که میخواهد در انتخابات شرکت کند و الزاما مثل تمامی جهان وعدههایی میدهد، نیست. یکی از سیاستمداران فرانسوی اصطلاح مشهوری دارد که وعده را کسی که باور میکند، قبول دارد. این تاکید با توجه به جایگاهی است که ایشان از آن برخاسته است. آقای روحانی یکی از باسابقهترین مسوولان کشور به ویژه در امر امنیت است. ایشان بسیار خوب شرایط امنیتی حاکم بر کشور را میدانست. اینکه اشتباه کرد و وعده داد بحث دیگری است. همانطور که در اطلاعیه هم تاکید کردیم، ایشان با توجه به امکاناتی که داشت و با توجه به قانون اساسی ایران و ناظر بر آن بودن، میتوانست تغییراتی در این رابطه بدهد اما این کار نشد. حال اگر بخواهیم بر این مبنا تحلیل کنیم، ما فکر میکنیم از همین امروز هم شکستن سکوت و اعتراض به وضعیتی که برای روزنامهنگاران و رسانهها در ایران به وجود آمده، میتواند کمک به پیشبرد دموکراسی و اهدافی باشد که به نوعی دولت تدبیر و امید برای خود قایل بود.
در اطلاعیه شما هم آمده بود که گروهی از روزنامهنگاران تنها در یک ماه اخیر با بازداشت یا احکام قضایی مواجه شدهاند. در چنین شرایطی شاید بتوان بیشتر به جای خالی انجمن صنفی روزنامهنگاران به عنوان سندیکایی که حامی و پیگیر حقوق آنها باشد، پی برد. به تازگی انجمنی به همین عنوان در ایران در حال شکلگیری است که برخی آن را «دولت ساخته» توصیف کردهاند. و برخی نیز از اظهارنظر در این خصوص سرباز میزنند. شما با توجه به وعده حسن روحانی مبنی بر بازگشایی انجمن صنفی روزنامهنگاران، آیا این اقدام را انتخاباتی و انجمن را دولتی میبینید؟
این واقعیت را باید روشن کرد که در کشور ما متاسفانه نهادهای صنفی، نهادهای قدرتساخته هستند. یعنی همواره در حکومتهایی که قانونمدار نیستند، زمانیکه آزادی اجتماعات و انجمنها به شکل قانونی تضمین نباشد، با نوعی رای حکومتی ساخته میشوند. به شکل کلی تمامی انجمنهای دیگر هم به همین شکل بودهاند. تقریبا میتوانیم بگوییم طی تاریخ ما هم عدم استقلال کامل نهادهای صنفی یا دستکم استقلال نسبی که دارند، یکی از لطمههایی بوده که به جامعه مدنی وارد شده است. در رابطه با انجمن صنفی روزنامهنگاران، این انجمن در چندین انتخابات شرکت داشته در درون خودش هیات مدیرهای را انتخاب کرده، تقریبا نمایندگی روزنامهنگاران سراسر کشور بوده. اما به شکل غیرقانونی از ادامه فعالیتهایش بازمانده است.
تضمین و تامین آزادی اطلاعرسانی برای همگان است. با اطلاع داشتن، شهروند آگاه بهتر میتواند از منافع و مصالح خود دفاع کند تا شهروندی که از این اطلاعات لازم محروم است
پس طبیعی است که خواست بازگشایی انجمن صنفی روزنامهنگاران، مطالبهای اساسی برای آنها باشد. به تفسیر من چه آیین نامهای که در رابطه با رسانههاست و چه این ساماندهی قانونی تازهای که در راه است، متاسفانه الگوگرفته از کشورهای سابق سوسیالیستی است و عملا نوعی مهار جامعه مدنی و انجمن صنفی از طریق قدرت با شکلی دیگر است. این که خوب است یا بد است؛ بدون شک اینگونه انجمنها با حضور روزنامهنگاران و برای آنها مثل بسیاری از نهادهای دیگر میتواند مثبت باشد. ولی اینکه خودساخته است و نه با اتکا به آرای روزنامهنگاران، یعنی از پایین تشکیل نشده و پیش نرفته میتواند ضعف بزرگ آن باشد. همین دولتی که این انجمنها را درست میکند، همین دولت یا تعویض آن میتواند همین انجمنها را از بین ببرد. چنانچه در دوران احمدینژاد و پس از روی کار آمدنش شاهد از بین رفتن بسیاری از نهادهای صنفی در جامعه بودیم.
در واقع فکر میکنید انجمن صنفی قبلی برگشتناپذیر است و این انجمن جدید، جایگزین آن خواهد شد؟
به نظر من خواست اصلی باید بازگشایی آن انجمن سراسری باشد اما بازگشایی انجمنهای دیگر مانعی برای بازگشایی آن انجمن نخواهد بود.
سازمان گزارشگران بدون مرز اخیرا کمپینی به راه انداخته که نیاز به چند ده هزار امضا دارد تا بتواند بخشی را در سازمان ملل برای روزنامهنگاران اختصاص دهد. این بخش ویژه چه کاربردی برای روزنامهنگاران خواهد داشت و هدف اصلی آن چیست؟
تعیین یک گزارشگر ویژه که زیر نظر دبیرکل سازمان ملل متحد کار کند، ایده ما برای پیشبرد آزادی اطلاعرسانی در سراسر جهان و کمک به تامین امنیت روزنامهنگاران بود. این مساله را از آن جهت طرح کردیم که طی دستکم ده سال گذشته دهها قطعنامه در سازمان ملل و شورای امنیت این سازمان تصویب شده است. یعنی از نظر قانونی در قوانین بینالمللی خلائی در این رابطه نداریم. میتوان روی تکتک این قطعنامهها دست گذاشت و مشخص کرد که چه وظایفی برای دولتها تعیین شده است. اما چگونگی پیگیری این قطعنامهها و اجرای آن مساله است. به عنوان نمونه، در رابطه با قطعنامه دو سال پیش که برای مصونیت از مجازات در قتل روزنامهنگاران تصویب شد، گزارشدهی برای کسی تعیین نشده است. تعیین این گزارشگر پیشنهاد ما بود که میتواند گزارشگر چگونگی اجرای همین مصوبات و قطعنامههای لازمالاجرای مجمع عمومی در شورای امنیت سازمان ملل باشد. تعداد زیادی از سازمانهای بینالمللی، از کمیته دفاع از روزنامهنگاران تا سازمان یونسکو از این طرح حمایت کردهاند. مباحث آن در جریان است. امیدواریم بتوان این گزارشگر ویژه یا در اصل نمایندهای نزد دبیرکل سازمان ملل تعیین کرد که بتواند گزارشدهی کند و پیگیر اجرای آن مصوبات و گزارش دهنده چگونگی عدم پیشرفت آنها باشد.
مباحث و امضاها به کجا رسیده؟ آیا نشانههایی از پذیرش این مساله را در سازمان ملل میبینیم؟
فکر میکنم کمپین وسیعی از روزنامهنگاران در سراسر جهان و سازمانهای بینالمللی شروع شده که مثل بقیه اقداماتی که باید به شکل لابینگ جلو برود، در تلاش هستیم که به پیش برود. هفته گذشته دبیر اول سازمان گزارشگران بدون مرز در یکی از جلسات سفرای سازمان ملل شرکت داشت و در این رابطه با طرح امضاها و حمایتها توضیحاتی مطرح کرد. کار ما ادامه دارد٬ اگرچه در این رابطه خوشبین هستیم. واقعیت این است که باید خود سازمان ملل را با توجه به وضعیتی که امروز دارد در نظر بگیریم که چگونگی تصمیمات در آن بسیار مشکل است. ما به این اتکا داریم که تنها راه عبور از تمامی مشکلات سراسر جهان مثل جنگ، کشتار، تروریسم و دیگر تباهیهایی که بر سر جهان فرود آمده، تضمین و تامین آزادی اطلاعرسانی برای همگان است. با اطلاع داشتن، شهروند آگاه بهتر میتواند از منافع و مصالح خود دفاع کند تا شهروندی که از این اطلاعات لازم محروم است. بنابراین نقش و عملکرد و کارکرد روزنامهنگاری برای فردای جهان مهم است.
یک پاسخ
در واقع جنگ ثروت ، چون مقامات حکومت چنان بی اعتبار شده است که بعید از غیر امثال خلبان قالیباف و سردار رضایی و دکتر جلیلی کسی حاضر به پوشیدن قبای صدارت باشد !
دیدگاهها بستهاند.