اصل عذرخواهی امری پسندیده است و هر انسان منصفی اگر احساس کند در برابر ستمی که به وی شده است، از او عذرخواهی میشود، این عذرخواهی را به فال نیک میگیرد، هرچند آن عذرخواهی جبران زخمهای وی نباشد. اما اگر مخاطب احساس کند این عذرخواهی از روی صداقت و درستی نیست و بلکه هدف دیگری پشت آن پنهان است، همین عذرخواهی که می توانست مرهم زخم های آسیب دیدگان باشد نمک زخم هایشان خواهد شد.
عذرخواهی آقای مرتضوی هرچند از منظری کلی بایستی به فال نیک گرفته شود اما چرا مورد استقبال جامعه و آسیب دیدگان قرار نگرفت؟ به گمانم، فقدان شفافیت، مهمترین عاملی بود که مانع مرهم شدن آن گردید. ایشان از یک سو مدعی بوده است در آن ایام در مرخصی بوده است و از سوی دیگر عذرخواهی میکند. اولین پرسشی که برای مخاطب پیش می آید این است که عذرخواهی از چه چیزی؟
اولین گام عذرخواهی، بیان خطایی است که واقع شده و سپس عذرخواهی از تقصیری که انجام شده است. اگر ایشان توضیح میداد که خطایش چه بوده است و جرمش چیست٬ آنگاه عذرخواهی معنا پیدا میکرد. برای آسیبدیدگان این گونه حوادث، شرح واقعه، خود اهمیت دارد، دوست دارند واقعیتها را بدانند تا تصویری واقعی از حوادث و نقش افراد دخیل در حوادث داشته باشند. آگاهی از واقعیت ها، پیش مقدمهی عذرخواهی است. به نظر می رسد، اکنون آنچه ذهنها را مشغول کرده، دلیل عذرخواهی ایشان و پشت پرده این ماجرای عذرخواهی است. یعنی این عذرخواهی آن چنان مبهم و ناشفاف است که مخاطب بیش از هر نکته به این می اندیشد که پشت پرده این عذرخواهی چیست؟ انگیزه آن کدام است؟ چه هدفی را تعقیب میکند؟ در حالی که در عذرخواهیهای صادقانه، نفس عذرخواهی مرهمی بر زخم های مخاطب آسیب دیده میشود و مخاطب به قدر توان و تمایلش عذرخواهی را پذیرا میشود و یا بدان بی توجه میگردد. اما در عذرخواهی آقای مرتضوی، مخاطب اعتمادی به وی نمی کند بلکه نگران خدعه جدید و ضربه جدید است.
عدم شفافیت ایشان و سایر دست اندرکاران سیستم قضایی و امنیتی، یک عملی مثل عذرخواهی را که می توانست و می بایست مورد استقبال آسیب دیدگان و افکار عمومی قرار بگیرد٬ تبدیل به یک رفتاری میکند که مخاطب، با نگرانی و با ناباوری بدان مینگرد و دوست دارد از انگیزه آن مطلع شود. همین نکته نشان میدهد که مخاطب، انگیزه این حرکت را صادقانه ارزیابی نمیکند.