از زمانی که اولین قانون مشروطه نوشته شد و در آن بدون در نظر گرفتن نقش زنان در انقلاب مشروطه و حقشان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه، «زنان در کنار دیوانگان» دیده شدند؛ تلاش برای احقاق حقوق زنان، جدای از دیگر بخشهای «حقوق بشر» شروع شد.
زنان ایرانی در این راه طولانی حقوق بسیاری را به دست آوردند و برخی را نه. از جمله حق آزادیِ پوشش که جز در دورهی کوتاهی در دوران پهلوی دوم، همواره از جمله حقوق دست نیافتنی آنان بود.
بحث بر سر «مالکیت زن بر بدنش» بحثی گسترده است؛ حق انتخاب همسر یا شریک جنسی، محل زندگی، سقط جنین و پوشش، از جمله حقوقی هستند که زیر مجموعه «مالکیت زن بر بدنش» قرار میگیرند.
اولویت بندی فرازهای مختلف حقوق زنان نه در صلاحیت نگارنده است، نه هیچکس دیگری که دغدغهی حقوق زنان را دارد، بلکه این خود زنان در جامعه ایران است که آن را عملا رقم میزنند.
اما نباید فراموش کرد، آنچه برای یک زن ساکن شهرهای بزرگ اولویت به حساب میآید، برای دیگری که در شهری دور یا روستایی کوچک ساکن است، بدون شک اولویتی یکسان ندارد؛ و از جمله این اولویتها یکی حجاب اجباری است.
به عنوان یک زن بیحجاب، که منتقد تعیینِ نوع پوشش شهروندان از سوی دولتها نیز هستم، منصفانه نمیتوانم منکر نقش حجاب در پیشرفت زن ایرانی باشم. زنانی که «اجباری بودن پوشش حجاب» و «تفکیک جنسی نسبی در محیطهای آموزشی و ورزشی» مجوزی شد تا به جامعه وارد شوند؛ درس بخوانند، مهارت بیاموزند و این بار نه از موضع ضعف که از جایگاه نیروی مولد جامعه، حقوق خود را طلب کنند.
جامعه سنتی-مذهبی ایران حتی بدون دخالت دولتها هم، در مقابل زنان از خود ایستایی نشان میداد؛ «حجاب» اگر کلید شکستن این ایستایی نبود، حداقل یکی از دندانههای آن بود. اما با همه این احوال حق مخالفان حجاب اجباری محفوظ است. زنان و مردانی که اعمال قدرت رسمی بر پوشش زنان و تکرار کهن الگوهای سنتی-دینی را در مورد زنان برنمیتابند.
این افراد راهکارهای متفاوتی را برای مبارزه با حجاب اجباری انتخاب کردند؛ راهکارهایی که تاریخ در مورد تاثیر و مقبولیت آنها به قضاوت خواهد نشست.
هرچند بازخوانی این روشهای مبارزه، حداقل آیندگان را از تکرار مکررات رها خواهد کرد. «نه به حجاب اجباری» حتی اگر خواست محدودی از زنان طبقه متوسط شهری هم باشد، باز هم خواستهای محترم است، اما تقلیل دادن آن از یک کنش اجتماعی به «خواستی یواشکی» و مجازی و تصویری- بخوانید غیر زنده و بدونِ روحو بدون هزینه – کشیدنِ خط بطلانی است بر تمام تجربه تاریخی یک ملت برای کنش اجتماعی. اساساً حجاب اجباری امری خصوصی نیست که بتوان با آن «یواشکی» مبارزه کرد.
خطای بزرگتر دعوت به مقابلهی جهانی برای حل مشکلی داخلی است. مسئله حقوق زنان، حجاب اجباری و… مسائل داخلی ایران یا به عبارت دیگر مشکل زنان ایرانی با حاکمیت این کشور است. دعوت دیگر کشور ها به دخالت در این موارد، تغییر و تحریف و تقلیلِ مسئله از موضوعی اجتماعی و فراگیر، به مسئلهای سیاسی و گاه امنیتی است.
این در حالی است که فعالان حقوق زنان ایرانی اصرار دارند که مطالباتشان اجتماعی است و نه سیاسی، آن هم در شرایطی که فعالان این حوزه از سوی حاکمیت به صورت مداوم متهم به انواع اتهامهای سیاسی می شوند. حال اگر فردی یا بخشی از فعالان این حوزه خود اصرار به سیاسی کردن فعالیت خود داشته باشند، اوضاع برای دیگر فعالان سختتر می شود.
بدتر اینکه موضوع دعوت به دخالت دیگر کشورها با موضوع «تحریم» همراه باشد.
مانند تلاشی که روزهای اخیر به عنوان «مبارزه با حجاب اجباری» همراه شده با تلاش برای تحریم مسابقات جهانی شطرنج زنان در ایران.
سالها زمان لازم بود تا بازی شطرنج در ایران غیر حرام دانسته شود و زنان به آن راه یابند تا امروز که میزبانی این بازیها به ایران واگذار شده.
بدون شک «میزبانی ایران» برای این بازیهای جهانی نه به دلیل تلاشهای جکومت یا حتی فدراسیون که مرهون زحمتهای زنان ورزشکار در این رشته است؛ زحمتی که به سادگی در حال برباد رفتن توسط برخی مدعیانِ «فعال حقوق زنان» است.
دعوت از زنان غیر ایرانی و غیر مسلمان شطرنجباز، به خودداری از شرکت در این مسابقات، دقیقاً دعوت به تحریم ایران است و همسو با کسانی که زنان را در کنج خانه می خواهند؛ خوب – بخوانید خوبرو- و فرمانبر و پارسا!
نتیجه این تحریم چه خواهد بود؟ آیا دست اندرکاران این «دعوتِ به تحریم»، امیدوارند جمهوری اسلامی به چنین دلیلی دست از اصرار بر حجاب اجباری بردارد؟ یا اینکه گروهی از خدا خواسته فرصتی خواهند داشت تا حضور اجتماعی زنان و توانمندی و درخشش آنان را محدودتر سازند و در فاصله گرفتن از جامعه جهانی یک گام به کره شمالی نزدیکتر؟ این کمپین گذشته از تشویقهای بینالمللی چه انتظاری/ دستآوردی خواهد داشت؟
تجربه نشان داده که نظام جمهوری اسلامی به سادگی ممکن است نه تنها از میزبانی این دوره از مسابقات جهانی شطرنج زنان استعفا دهد، بلکه حتی ممکن است در اقدامی تلافیجویانه از حضور زنان ایرانی در دیگر مسابقات نیز جلوگیری کند.
حدود هفده سال پیش و در زمان جدی شدن بحران هستهای، در تحریریه روزنامه بحثی…
بیشک وجود سکولاریسم آمرانه یا فرمایشی که توسط پهلویها در ایران برقرارشد تاثیر مهمی در…
کیانوش سنجری خودکشی کرد یک روایت این است که کیانوش سنجری، جوان نازنین و فعال…
ناترازیهای گوناگون، بهویژه در زمینههایی مانند توزیع برق، سوخت و بودجه، چیزی نیست که بتوان…
۱- چند روز پیش، مدرسه آزاد فکری در ایران، جلسه مناظرهای بین علیدوست و سروش…